در ماه نوامبر سال ۱۹۱۸، پس از پایان جنگ جهانی اول به ̎کاپیتان کونان̎ (تورتون)، و سربازان تحت فرمانش مأموریت تازهای در بخارست محول میشود. ̎کونان̎ خود را جنگجو میداند، نه سرباز ساده. او معتقد است سرباز در جنگ تبدیل به مبارز جنگجو میشود و برای رسیدن به پیروزی، از خطر کردن یا با مرگ روبهرو شدن و خونریزی نمیهراسد. ̎کونان̎ همچنین اعتقاد دارد جرأت خونریزی سفاکی او و سربازانش باعث پیروزی آنا در مقابل آلمانیها شده است. اگرچه طبیعت شیطانی ̎کونان̎ به هنگام جنگ، موهبت و امتیاز مثبتی برای ارتش بوده، اما به هنگام صلح که او و دوستانش ̎نوربر̎ (لو بیان) و ̎دوسو̎ (لو کوک) باید در مرزهای آرام نگهبانی بدهند، میهٔواند دردسرآفرین باشد. ̎کونان̎ و یارانش بیش از آن به جنگ خو گرفتهاند که بتوانند فراموشش کنند. تا اینکه با مرگ دو زن در جریان سرقت از یک کلوب شبانه، اوضاع متشنج میشود و ̎کونان̎ و یارانش به خاطر اعمالشان تحویل دادگاه نظامی میشوند و میان او و نزدیکترین دوستش، ̎نوربر̎ که به ̎کونان̎ احترام می̎گذارد̎، اما شور و شوق او را نسبت به جنگ ندارد، اختلاف بروز میکند....
● فیلم که بر مبنای رمان نیمه خودسرگذشتنامهای ورسل ساخته شده، چنان جذاب، پیچیده (از نظر اخلاقی) و خردمندانه (از نظر روانشناختی) است که بعضی از فیلمهای جنگی اخیر هالیوود (مثل سرباز جینِ ریدلی اسکات، ۱۹۹۷) در برابرش مثل آثار برادران استوج به نظر میآیند. تاورنیه، قطعاً نگاهی هم به فیلم پُر آوازه و ضد جنگ استنلی کوبریک (راههای افتخار، ۱۹۵۷) داشته، با این تفاوت که در کار او سربازان پای میز محاکمه الزاماً بیگناه نیستند. اینجا به شدت از نظر احساسی و سینمائی از کلیشهها پرهیز میشود و کلیت فیلم، مثل قهرمان اصلی آن، سخت، دقیق و اندوهبار است. بازیها (بهخصوص تورتون) و فیلمبرداری (که اکثراً با دوربین روی دست گرفته شده) مؤثر هستند.