̎ژوستن̎ (ریویر)، پسری ده ساله، نیمههای شب با صدای جیغی از خواب میپرد: این صدای مادرش است. پدرش مرده است و اطرافیان سعی دارند واقعیتی را از او پنهان کنند. این واقعیت به فعالیتهای پدرش مربوط میشود که تماشاگر به واسطهٔ دنیای بزرگسالها آنها را کشف میکند: از دیدگاه ̎الکس̎ کارآگاه (اوتوی)، ̎ماری̎ (دونوو)، استاد فلسفه، ̎ژولیت̎ (کوت) و برادرش، ̎ژیمی̎ (ماژیمل) ـ و در حالیکه آتش واقعیت آنانی را که به آن نزدیک میشوند، میسوزاند، مدام شکل عوض میکند و در حالیکه زندگی به روند خود ادامه میدهد، آهسته آهسته ناپدید میشود...
● تشینه، منتقد سابق نشریهٔ پر آوازهٔ کایه دو سینما و دستیار ژاک ریوت بزرگ، آرام آرام، که از سینما دوستی فاصله گرفت، به جای الهام از زندگی مجازی برای فیلمهایش، به زندگی واقعی (و کاترین دونوو) تکیه کرد و رو به صعود گذاشت. بهخصوص سه فیلم دههٔ ۱۹۹۰ او (فصل دلخواه من، ۱۹۹۳؛ نیهای وحشی، ۱۹۹۴ و همین دزدان) بسیار موفق از کار در آمدند. دزدان فیلمی درباره و برای افراد بالغ است و تماشاگر تفننطلب قطعاً آن را سنگین خواهد یافت. این فیلم ویلیام فاکنری (از نوع رمان خشم و هیاهو) بدبینانه هست، اما قطعاً منفیبافانه نیست: هر شخصیتی میتواند دزد باشد یا بشود (از نظر احساسی یا فیزیکی) تا زنده بماند و با دیگران ارتباط برقرار کند. دونوو، اوتوی و کوت هروقت که روی پرده ظاهر میشوند، توجه تماشاگر را، به تمامی، جلب میکنند.