یک زن دو رگهٔ افریقائی ـ امریکائی (رندل) که خیال بازیگر شدن را در سر میپروراند، ناچار است برای معاش به کارهای مختلفی مشغول شود. اما پیش از آنکه به مرز ناامیدی برسد، در جلسهٔ انتخاب بازیگر یک کارگردان به نام ̎ک.ت.̎ (تارانتینو) حضور مییابد. کارگردان به او میگوید در فیلم بعدیاش نقشی را به او واگذار خواهد کرد، اما زن که در مضیقهٔ مالی است، پیشنهاد شغل صحبت کردن تلفنی با مردان را میپذیرد. کسانیکه او را استخدام میکنند، نامش را دختر شمارهٔ ۶ میگذارند. رئیس او (لوئیس) و همکارانش بسیار به او علاقهمند میشوند به طوریکه حتی از نظر عاطقی نیز دور شدن از کارش برایش مشکل میشود، تا اینکه نستب به یکی از مشتریانش به نام ̎باب̎ (برگ) که مرتب به او زنگ میزند، علاقه پیدا میکند و حتی با او قرار ملاقات میگذارد. در این میان سر و کله نامزد سابقش (واشینگتن) پیدا میشود و ناامیدانه از او میخواهد تا فرصت دیگری به او بدهد و همسایهاش، ̎جیمی̎ (لی) یک علاقهمند به بیسبال، به او پیشنهاد میکند که از زندگیاش بهصورت مثبتتری استفاده کند...
● مشکل عمده لی همیشه این بوده که اجازه نمیداده تماشاگر فراموش کند او سیاهپوست است! با این همه او در دختر ۶ نوعی گسست را نسبت به آثار قبلی خود نشان میدهد. چراکه اینجا ̎سیاهپوستی̎ اصل فیلم نیست. کمدی ـ درام دختر ۶ نخستین فیلم در جریان اصلی سینمای امریکا درباره صنعت دختران تلفنی به شمار میآید (در حالیکه اپیزود جذاب جنیفر جیسن لی در برشهای کوتاه رابرت آلتمن، ۱۹۹۳، را فراموش نکردهایم) و چندان چنگی به دل نمیزند. کار بیش از هر چیز غفلت در شخصیتپردازی لطفه دیده است و نیز افراط در بها دادن به شکل (نماهای تجربی و زوایای عجیب و غریب دوربین حسی را منتقل نمیکنند). رندل در ایفای نقش خود جذاب مینماید و هواداران مادونا، تارانتینو و تور تورو از صحنههای کوتاهی که این ̎مشاهیر̎ در آنها حضور دارند، راضی خواهند بود.