̎الکس گیتس̎ (نیکلسن)، یک فروشندهٔ رند و باکلاس شراب که مشکل مالی پیدا کرده، به اتفاق دوستش، یک گاوصندوقزن حرفهای به نام ̎ویکتور̎ (کین)، نقشه میریزند تا گردنبندی یک میلیون دلاری را بدزدند. پس از دعوا و جر و بحث ̎الکس̎ با همسرش (دیویس) ـ که از شیطنتهای شوهرش به ستوه آمده ـ نقشهٔ بیعیب و نقص دزدی، تغییر ماهیت میدهد و به خشونتی غیر قابل وصف میگراید. گردنبند دستبهدست میگردد و به طعمهای وسوسهانگیز ـ که بیرحمانهترین غرایز را پدیدار میکند ـ تبدیل میشود...
● پنجمین همکاری رافلسن و نیکلسن (پس از پنج قطعهٔ آسان، ۱۹۷۰؛ سلطان ماروین گادنز، ۱۹۷۳؛ پستچی دوبار زنگ میزند، ۱۹۸۱؛ مرد دردسرآفرین، ۱۹۹۲)، ضعیفترین اثر مشترک آن دو به شمار میآید. نیکلسن پیر و چاق به هیچوجه برای نقش مرد متأهل مسنی که دل از دختری جوان (لوپز) میرباید، مناسب نیست. فیلم با عنوان یک تریلر و نه اثری دربارهٔ بیهدفی انسان معاصر، هیچ ویژگی قابل قبولی ندارد. تنها دو نکتهٔ درخور تحسین در مورد بازیها قابل اشاره است: اول دیویس در نقش زنی نارو خورده و دوم کین در نقشی منفی، با سبیلی که او را به ارول فلین در سالهای آخر عمرش شبیه کرده است.