̎آل فانتین̎ (تورتورو)، مهندس برق، مردی جدی و خویشتندار و از وقتی که نخستین موی سفید را در سرش پیدا کرده، شروع به دیدن چیزهائی میکند (مثل عقبعقب رفتن دوچرخهها و ریختن قهوه از فنجان به قوطی). ̎آل̎ در حیرت تمام از شغلش کنار گذاشته میشود و به او گفته میشود به خانهاش برود؛ اما در عوض او اتومبیلی کرایهمیکند و به طرف یک پارک تفریحات در کنار یک دریاچه که در کودکی در آنجا خوش گذرانده به راه میافتد. این مکان یکی از معدود جاهائی است که او واقعاً دوست داشته است. در آنجا ̎آل̎ در مییابد که دریاچه برای شنا کردن بسیار آلوده است. او با ̎کید̎ (راکول) آشنا میشود؛ آدمی عجیب و غریب و مهربان که کلاهی از پوست راکون به سر دارد و با انبوهی از آت و آشغال که در سطلهای زباله پیدا کرده، در جنگل زندگی میکند. ̎کید̎، ̎آل̎ را به رها بودن و استفاده از فرصتهای زندگی تشویق میکند؛ و اتفاقاً با ورود دو خواهر بهنام ̎فلوتی̎ (کینر) و ̎پرلن̎ (بلونت) چنین فرصتی دست میدهد و بوی عشق در هوا پراکنده میشود...
● فیلمی درباره بحرانهای میانسالی پس از جانی سوئید (۱۹۹۱) و زندگیدر فراموشی (۱۹۹۵)، اینجا دیگر تمام امیدها به دیسیلو (۱۹۹۱) و زندگی در فراموشی (۱۹۹۵)، اینجا دیگر تمام امیدها به دی سیلو (فیلمبردار بعضی از آثار جیم جارموش) بر باد میرود. جعبه مهتاب آنقدر که قرار است، خندهدار، عمیق و اریژینال نیست. فیلم تشکیل شده از اپیزودهائی که اغلب بیربط به یک دیگر هستند و در چارچوب یک اثر منسجم جادهای جا نمیگیرند. امتیاز فیلم نه بازی تورتورو (برخلاف انتظار در نقشی کلیشهای) بلکه کینر (بازیگر محبوب دیسیلو و همسر درمت مالرونی بازیگر در زندگی واقعی) است. برای سینمای آمریکا جای شرمندگی دارد که دی سیلو جای فرانک کاپرا نشسته باشد.