جواد، جوان آس و پاسی است كه به دختری بهنام بتول كه مادرش بیمار است، علاقه دارد. جواد برای تأمین هزینه درمان و عمل جراحی مادر بتول به قصد دزدی به خانه زنی به نام زیبا میرود و در آن جا متوجه رابطه زن معروفهای به نام زیبا با مردی به نام خلایق میشود كه رئیس انجمن محل است. جواد تصمیم میگیرد به جای سرقت، پول مورد احتیاج را از خلایق اخاذی كند. روز بعد جواد به خانه خلایق میرود و با تهدید او را از درخواستش مطلع میكند. تمام اختیار زندگی خلایق در دست همسرش بدری است و او برای پرداخت پول به جواد دچار مشكل میشود. جواد در خانه خلایق میماند و از رابطه نامشروع فرزند او با كلفت خانه مطلع میشود و به تدریج وارد زندگی رقبای خلایق در انجمن محل میشود و دست تك تك آنها را رو میكند. عاقبت در جلسه انجمن محل جواد خود را نامزد ریاست انجمن میكند و پس از انتخاب شدن نامزدش بتول را از یاد میبرد، در حالیكه خود در دام زیبا گرفتار شده است.