ـ معادن سار، مرز فرانسه و آلمان، سال ۱۹۲۱. یک معدن بر سر کارگران آوار میشود. کارگران دو کشور، بدون توجه به ملیتشان، به کمک مصدومان میشتابند. با این همه در انتهاء مقامات بالا مرزهائی را که کارگران درهم شکستهاند دوباره برقرار میکنند.
ـ فیلم بهدلیل رویکرد به رآلیسم روانکاوانه، در نوع خود، از نخستینها بهشمار میآید. (در این مورد میتوان به صحنهای اشاره کرد که کارگری آلمانی با ماسک گاز به کمک کارگری فرانسوی میآید و برای او خاطرات ناخوشایند جنگ جهانی اول را زنده میکند). اما پابست برای دستیابی به همین رویکرد، صحنههای داخلی معدن را در استودیو و با دکورهای مقوائی میسازد و این خود اشارهای است به ریاکاری در، اصلاً، انتخاب مایه ضدجنگ فیلم: در مؤخره کارگردانی و آماده شده بود؛ یکی خوش (مبنی بر درهم شکستن دوباره مرزها بهوسیله کارگردان که بسته به موقعیت زمانی و اجتماعی آن سالهای آلمان حذف شد) و یکی ناخوش (همانطور که تماشاگر حالا در فیلم شاهد است)... "فلسفه سوسیالیسم که در آغاز پیشروی هیتلر بهسوی کسب قدرت مطلق، الهامبخش رفاقت بود، در عمل ضعف اساسی دموکراسی آلمان را که در نتیجه آن نازیها به حکومت رسیدند آشکار میکند!".