ـ پسری روستائی و بیتجربه. بهنام "لم" (فارل) برای فروش محصول گندم مزرعه خانوادگی به شهر میرود و آنجا، با دختری بهنام "کیت" (دانکن) ازدواج میکند و به خانه بازمیگردد. پدر متعصب و مذهبی "لم" (تورنس)، عروس را از خود میراند، اما در شبی توفانی و پس از مجادلهای بسیار سخت، سرانجام همه با یکدیگر کنار میآیند.
ـ اساس دراماتیک فیلم بر تضاد میان زندگی شهری و روستائی بنا شده و صحنههای زیبائی دارد. از جمله، صحنه ورود "لم" و تازهعروسش به مزرعه که در آن دوربین بیوقفه بر بالای کشتزار، که باد میان آن میچرخد، حرکت میکند و شور و سرمستی جوانی را تداعی میکند. فیلم، بعدها به دختر شهری تغییر نام میدهد.