̎نسرین̎ و ̎نرگس̎ مثل سینی هستند که از وسط نصف کرده باشند. سالها پیش پدر و مادرشان آنها را از یکدیگر جدا کردهاند، اما آنها از روی یک اتفاق همدیگر را پیدا کرده و پنهانی جایشان را عوض میکنند. حالا نسرین در خانه پدر به جای نرگس زندگی میکند و در تنهائی برای عکس خواهرش آواز میخواند: نیمه گمشده من، حرفهای نشنیده من