دختری به نام ̎مریم̎ که با مادرش در بوداپست زندگی میکند. او هنگام تحصیلات دانشگاهی پی به نامههائی میبرد که توسط پدرش از ایران نوشته شده است. حال او در پی شناختن هویت واقعی خود است، بدین ترتیب است که تدارک سفر به ایران و زادگاهش را میبیند، این در حالی است که او خبر ازدواج مجدد مادرش را با مدیر کارخانهای که در آن کار میکند، میشنود. دیگر برای او درنگ جایز نیست، بزودی راهی اصفهان میشود تا با پدرش زندگی تازه را آغاز کند.