در یک شب بارانی، زمانی که دشمن تهران را موشکباران میکرد، خانوادهای (فرهاد صبوری، همسر تازهاش ̎پری̎ پدر پیر و دو فرزندش) در جستجوی محل خاصی، از تهران خارج میشوند. اما آن امکان خاص را نمییابند و در جاده سرگردان میشوند. حین جستجو حادثهای پیش میآید و فرهاد مرد خانواده، طی تصادفی باعث مرگ گروهی میشود. صبح روز بعد فرهاد در مییابد که محل تصادف همان مکانی است که به دنبالش بودهاند.