ـ "رولو تردوی" (کیتن)، میلیونری جوان و وارث دارائی خاندان "تردوی" است. آدمی نازپرورده که کاری بلد نیست و تماماً به پیشخدمتهایش تکیه دارد. او که یکباره تصمیم گرفته ازدواج کند، به سراغ دختر همسایه (مکگوایر) میرود، ما با جواب منفی روبهرو میشود. پدر دختر (وروم)، مالک کشتی نیویگیتر است که جاسوسان خارجی قصد دزدیدنش را دارند. شبهنگام آنان پدر دختر را میربایند و لنگر کشتی را بالا میکشند تا به وسط دریا برود. دختر که تصادفاً وارد کشتی شده، داخل آن میماند. "رولو" هم که میخواسته برای فراموش کردن ناکامیاش به سفر دریائی برود، به اشتباه شبانه سوار این کشتی شده است. آن دو یکدیگر را در کشتی میبینند. ابتدا در کار با تجهیزات و ابزارآلات کشتی گیج و سردرگم هستند، اما به زودی گلیم خود را از آب بیرون میکشند. در نزدیکیهای جزیرهای نیز دچار مشکل میشوند. با این همه "رولو" دختر را از چنگ آدمخواران محلی نجات میدهد و سرانجام به همسری که رد نظر داشت دست پیدا میکند.
ـ فکر اصلی فیلم از آنجا ناشی میشود که کیتن و گروه فیلمسازیاش یک کشتی اقیانوسپیما خریده بودند و استاد میخواست یک کمدی بر محور کارهائی که میشود با این کشتی کرد، بسازد. به این ترتیب اینجا هم مثل قطار فیلم جنرال (۱۹۲۷)، کشتی به یک شخصیت اصلی و مایه بسیری از شوخیها بدل میشود. زوج اصلی فیلم طی کشمکش مشترک با "زندگی دریائی" پخته میشوند و رابطه پایداری برقرار میکنند. صحنههای مربوط به مشکلات خوابیدن در کشتی یا سر و کله زدن کیتن و محبوبهاش با دستگاههای مکانیکی ساخته خودشان، مجموعهای عالی از شوخیهای سنجیده و بیامان هستند. استفاده کیتن از فضاها و اشیاء خارقالعاده است. یکی از خوشساختترین آثارش که پرفروشترین آنها نیز بهشمار میآمد.