در یکی از نقاط شمال شهر تهران یک باغ و عمارت قدیمی به فرزندان یک خانواده بزرگ به ارث میرسد. بر حسب وصیت پدربزرگ باغ باید در نیمه تابستان بین ورثه تقسیم شود. تابستان آغاز شده و هر یک از افراد خانواده به تناسب شغل و موقعیت اجتماعی خود برای باغ و تصاحب آن نقشه و رویائی در سر دارند. هر یک از آنها برای نقشه و پیشنهاد خود دلایلی دارند و برای انجام آن اصرار میورزند. در نتیجه بحث و جدل بالا میگیرد.