̎سلمان̎ و ̎صالح̎ برای تحکیم روابط دوستی و مودت دو طایفه تصمیم میگیرند تا پسر سلمان (اسماعیل) و دختر صالح (رابعه) را به ازدواج هم درآورند. اما این ازدواج آغاز یک سلسله کشمکش در طایفه صالح است.
پسران صالح، ̎عنان̎ و ̎قادر̎ با ایجاد رعب و خشونت، سعی در تحصیل حقوق خود از میراث پدر دارند. نتیجه این آشفتگی به زوال یک طایفه منتهی میشود.