اِبْنِ صَفْوان، ابوجعفر احمد بن ابراهیم بن احمد بن صفوان قیسی (675 -763ق/1296-1362م)، ادیب و شاعر اندلسی، معاصر نصریان غرناطه. وی از اهالی مالقه بود و به همین سبب به مالقی نیز معروف شده است (باباتنبکتی، 72). ابن خطیب ( الاحاطهٔ، 1/240) و ابن قاضی (1/79) سال تولد وی را 695ق، ولی بن فرحون (ص 43) و به پیروی از او برخی از منابع معاصر (زرکلی، 1/87؛ کحاله، 1/133؛ فروخ، 6/480)، 675ق را سال تولد او دانستهاند. به نظر میرسد «تسعین که در الاحاطهٔ ابن خطیب آمده است (همانجا)، مصحّف «سبعین» بوده باشد. ابن صفوان نخست در مالقه نزد ابومحمد باهلی دانش آموخت، سپس به مراکش رفت و در آنجا از دانشمندانی چون ابوعبدالله بن عبدالملک مراکشی و ابوعباس ابن بنا به تکمیل آموختههای خود پرداخت (ابن خطیب، الاحاطهٔ، 1/230). در این هنگام امیر غرناطه سلطان ابوعبدالله محمد ملقب به فقیه (حک 671 -701ق/1272- 1302م) او را به دربار خود خواند و به وی مقام دبیری داد.اقامت ابن صفوان در دربار غرناطه مایهٔ کامیابی و شهرت او شد (همانجا؛ فروخ، 6/480-481)، اما وی پس از مدتی از خدمت دیوانی کناره گرفت و به مالقه بازگشت و چندی در عزلت و سختی روزگار گذرانید تا آنکه ابن خطیب به یاری وی شتافت و با تعیین مقرری به زندگیش سامان بخشید. ابن صفوان تا پایان عمر در مالقه ماند و در همانجا نیز درگذشت (ابن خطیب، الکتیبهٔ، 216؛ همو، الاحاطهٔ، 1/240). ابن صفوان در زمان خود از لحاظ علمی شخصیتی برجسته به شمار میرفت و گذشته از شعر و ادب در علوم مختلفی چون ریاضیات و تاریخ و فلسفه صاحب نظر بود. ابن خطیب او را مردی تیزهوش و ژرفنگر خوانده است (همان، 1/229). تقریباً تمامی آثار منثور وی از میان رفته است. تنها اثر منثوری که از او به جای مانده، نامهای است که وی در آن به ابن خطیب اجازهٔ نقل آثار خود را داده است (همانجا، 1/236- 237؛ قس: مقری، نفح، 8/186-187). آنچه از اشعار او به جای مانده، عمدتاً رنگ صوفیانه دارد و در آنها ناخرسندی از روزگار و توجه به آخرت مشهود است (ابن خطیب، الاحاطهٔ، 1/233، همو، الکتیبهٔ، 216-217). از جمله سرودههای او قصیدهای است در معارضه با قصیدهٔ عینیهٔ معروف ابن سینا (همو، الاحاطهٔ، 1/237) ظاهراً ابن صفوان دیوانی از سرودههای خود فراهم نیاورده بوده و اشعار باقی مانده از وی نیز به نقل از مجموعهای است که ابن خطیب گردآورده بوده است (مقری، ازهار، 1/190؛ همو، نفح، 9/331). ابن خطیب خود در این باره میگوید که وی دیوان شعر ابن صفوان را در 744ق/1343م هنگامی که سلطان ابوالحجاج یوسف (حک 733- 755ق/1333- 1345م) امیر غرناطه را در لشکرکشی به جزیرهٔالخضراء همراهی میکرده، در حین توقف در مالقه، گردآوری کرده و بر آن مقدمهای نوشته و آن را الدرر الفاخرهٔ و اللجج الزاخرهٔ نامیده و سپس از ابن صفوان خواسته است که اجازهٔ نقل آن را به وی و فرزندش عبدالله بدهد و او نیز، چنانکه گذشت، طی نامهای، به خط خود، اجازهٔ نقل همهٔ آثار منظوم و منثور خویش را به وی و فرزندش اعطا کرده است (ابن خطیب، الاحاطهٔ، 1/235-237؛ قس: فروخ، 6/482-483). البته به درستی روشن نیست که آنچه ابن خطیب دیوان ابن صفوان خوانده، مجموعهٔ کامل اشعار وی بوده است یا گزیدهای از آنها. این کتاب اکنون در دست نیست. سایر تألیفات منسوب به ابن صفوان اینهاست: مطلع هلال الانوار الالهیهٔ، بغیهٔ المستفید و شرح کتاب القرشی فی الفرائض (همانجا، 1/231؛ ابن فرحون، همانجا، ابن قاضی، 1/78).