اِبْنِ سَرابیون، یوحنّا بن سرابیون (سرافیون) بن ابراهیم، پزشک و دولت مرد سُریانی زبان که تا نیمهٔ قرن 3ق/9م میزیسته است. ووستنفلد (ص تنها محققی است که به نام جدّ وی اشاره کرده است. نام او در منابع اسلامی یحیی و هم یوحنا (صورت دیگری از یحیی) آمده (ابن ندیم، 354؛ ابن قفطی، 380) و تلفظ سریانی آن یوحنان بار سراپیون1 است (اولمان، .(102 بعضی از نویسندگان متأخر برای احتراز از اشتباه میان او و کسان دیگری که به آن نام شهره بودهاند، وی را ابن سرابیونِ قدیم خواندهاند (سارتن، 1/704؛ قس: لکلرک، .(I/113 ابن سرابیون نه تنها در میان مسلمانان، بلکه در غرب نیز پرآوازه است و تاریخنگاران علوم بسیار به وی پرداختهاند، زیرا آثار او افزون بر عربی، به لاتینی و عبری نیز ترجمه و برخی به لاتینی هم چاپ شده است. پدر وی، سرابیون، طبیبی از اهالی باجَرما (یا باجَرمَق، منطقهای در شرق دجله) بود و دو پسرش یوحنا و داوود نیز به پزشکی پرداختند (ابن ابی اصیبعه، 1/106). گرچه سارتن (1/705) و میلی (ص او را مسیحی معرفی کردهاند، از هیچیک از منابعی قدیمی اسلامی این معنی را نمیتوان دریافت و عبارت ابن ابی اصیبعه نیز در هنگام نام بردن پزشکان معاصر با طبیبان اسکندرانی، که ابن سرابیون نیز جزو آنان است، در این باره صراحت ندارد (ابن ابی اصیبعه، همانجا). با توجه به سوابق تاریخی سریانی زبانان، احتمال مسیحی بودن ابن سرابیون تقویت میشود. به علاوه بعید است که دانشمندی مسلمان در سدهٔ 3ق همهٔ آثار خود را به زبان سریانی پدید آورده باشد. به گفتهٔ ابن ندیم (همانجا) ابن سرابیون «در صدر دولت» بود. وی به همین اشارهٔ مجمل و مبهم اکتفا کرده و با اتّکا به این گزارش نمیتوان مقام و موقعیت رسمی و دولتی او را تعیین کرد. تاریخ وفات ابن سرابیون نیز معلوم نیست. لکلرک نکتهٔ ظریفی را بیان داشته است و آن ترتیب قرار گرفتن ابن سرابیون بین ابن ماسویه (د 243ق/857م) و ابن ربّن طبری (د 247ق/861م) در کتاب الفهرست ابن ندیم است که میتواند شاهدی بر تعیین تقریبی زمان حیات و وفات ابن سرابیون باشد. ابن ندیم در جایی از کتاب خود یادآور میشود که همواره تقدم و تأخر زمانی افراد و اشخاصی را که در سراسر کتاب از پی هم آورده (و گاهی با اندکی پس و پیشی)، ملحوظ داشته است (ص 163). از اینرو میتوان نظریهٔ لکلرک را پذیرفت و به گفتهٔ سزگین که 250ق/864م را حدود تقریبی وفات ابن سرابیون قرار داده است، اعتماد کرد III/240) .(GAS, ابن سرابیون ظاهراً به زبان عربی تسلطی نداشت و به همین دلیل تمام آثار خود را به زبان سریانی نوشت (ابن ندیم، 354؛ ابن قفطی، همانجا). اما ابن ندیم با عبارتی مبهم همچنین یادآوری کرده که او خود کتاب کُنّاش کبیر را به عربی ترجمهکرد (همانجا). وی در زمانی میزیست که علم و تمدن در اسلام رو به پیشرفت و شکوفایی بود و به همین سبب اندکی پس از مرگ او آثارش به زبان عربی ترجمه شد و پزشکان بزرگی به آنها استناد جستند و از این روست که در تاریخ علم و فرهنگ اسلامی اهمیت یافته است. آثار: پنج اثر از ابن سرابیون گزارش شده که برخی از آنها در دست است و بجز یک اثر، بقیهٔ کتابهای او در طب است. ابن سرابیون برای نوشتن آثار خود از منابع بسیاری استفاده کرده است، از جمله آثار یوحنای نحوی و برزویهٔ ایرانی (لکلرک، ؛ I/16 برای بقیهٔ منابع او نک: III/241 .(GAS, از آثار ابن سرابیون هم نقلهای بسیاری به عمل آمده و هم انتقادهایی بر آنها وارد شده است. از جملهٔ منتقدین علی بن عباس مجوسی اهوازی است. مجوسی در مقدمهٔ کامل الصناعهٔ الطبیهٔ الملکی یا کتاب الملکی، ابن سرابیون را نکوهیده و «نقائض» او را ذکر کرده است. مجوسی که از بسیاری از پزشکان یونانی و مسلمان انتقاد کرده است، ابن سرابیون را متهم میکند که در کتاب خود فقط از مداوا به وسیلهٔ داروها سخن گفته و توجهی به اعمال جراحی نداشته و بسیاری از بیماریها را نیاورده است (1/4) و به گفتهٔ نویبورگر2 در شناخت بیماریها تابع تنظیم و ترتیب علمی نبوده است III/240-241) .(GAS, معروفترین آثار ابن سرابیون دو کتاب کناش3 اوست: 1. کُنّاش الکبیر، در طب در 12 مقاله. این کتاب در قدیم به عربی ترجمه شد (ابن ندیم، ابن قفطی، همانجاها). ابوالحسن ثابت بن ابراهیم حرّانی (د 369ق/980م) اثری به نام اصلاح مقالات من کتاب یحیی بن سرافیون دارد (ابن ندیم، 360) که به عقیدهٔ سزگین III/241) اصلاح کناش الکبیر ابن سرابیون است (قس: لکلرک، .(I/117 نسخهٔ عربی کناش موجود در کتابخانهٔ سلطنتی بروکسل (باون، به گفتهٔ سزگین نسخهای از همین کتاب است (برای بقیهٔ نسخهها نیز نک: ، GAS همانجا). 2. کُنّاش الصّغیر، در 7 مقاله، مشهورترین اثر ابن سرابیون است که در زمان ابن ابی اصیبعه شهرت کافی داشته. ابن قلانسی در موردی از کتب کنّاش به طور مطلق یاد کرده است که شاید همین کتاب باشد. این کتاب در 318ق/930م به وسیلهٔ موسی بن ابراهیم حدیثی کاتب برای ابوالحسن بن نفیس به عربی درآمد. حسن بن بهلول اوانی طبرهانی و ابوبشرمتّی هم آن را ترجمه کردند. ترجمهٔ حدیثی بهتر و نیکو عبارتتر از آنِ ابن بهلول بود (ابن ابی اصیبعه، 1/106). در نسخهٔ عربی موجود در اسکوریال، ترجمهٔ ابن بهلول افزودگیهایی بر ترجمهٔ حدیثی دارد که گزارش ابن ابی اصیبعه را تأیید میکند II/29) , 2 .(ESCاز ترجمهٔ عربی این کتاب فقط قسمتهایی یافت میشود ( دوسلان،552 )، لیدن ( ورهووه،.(VII/164-165 ریتر نیز وجود بخشی از آن را در ایاصوفیا گزارش کرده است I/267) .(GAL, کناش صغیر ابن سرابیون دو ترجمهٔ لاتینی نیز دارد. یکبار به وسیلهٔ گراردوس کرمونایی4 با عنوان برویاریوم 1 و بار دیگر به وسیلهٔ آلپاگوس2 با عنوان پراکتیکا 3 به لاتینی درآمد (لکلرک، II/493 .(I/117, سپس از روی ترجمهٔ لاتینی به وسیلهٔ یوآنس کرمونایی4 به زبان عربی برگردانده شد (اشتاین اشنایدر، .(26 ترجمهٔ لاتینی این کتاب بارها (ونیز، 1479م؛ فرّارا، 1488م؛ مجدداً و نیز، 1497م و...) به چاپ رسیده است (نک: سارتن، منابع و مآخذ و اطلاعات انگلیسی ضمیمهٔ ج 1، 238 ؛ میلی، 90 I/17; S, .(GAL, یکبار نیز در بازل5 (1543م) به وسیلهٔ ناشرش آلبانوس تورینوس6 به غلط به نام یوحنای دمشقی7 منتشر شد8 (ووستنفلد، 49 ؛ لکلرک، I/117 I/297; .(GAL, ترجمهٔ عربی کناش الصغیر، که امروز به طور کامل موجود نیست، سخت مورد توجه پزشکان سرزمینهای اسلامی قرار گرفت و بارها از آن نقل قول به عمل آمد. ثابت بن قرّه برای تدبیر سلامت کودکان و درمان بیماریهای اطفال طبیب را به آن کتاب نیازمند میداند (ص 5 -6). ابن بیطار (که همهجا او را ابن سرانیون نوشته) فراوان از او نقل قول کرده است (مثلاً 1/85). محمد بن زکریای رازی در کتاب الجاوی به کرّات و نیز ابن مُطران به آن استناد کردهاند (نک: الحاوی، مثلاً 7/157، 8/194؛ اولمان، 102 III/241-242; .(GAS, لکلرک تمام نقلهای رازی و ابن بیطار را با ترجمهٔ لاتینی گراردوس کرمونایی مقابله کرده و کلمه به کلمه آنها را یافته است .(I/115) این کتاب چنانکه چاپهای مکرر آن نشان میدهد در قرون وسطی رواج بسیاری یافت. ابن سرابیون برای درمان بیماریها از طریق فَصْد (گشودن رگها و گرفتن خون) اهمیت زیادی قائل بود و برای این روش درمانی (فصّادی) دستورهای دقیق داده است. آخرین مقالهٔ کتاب دربارهٔ تریاقات است (سارتن، 1/704- 705). 3. الاقراباذین، نام این اثر که قطعاً ترجمهٔ عربی داشته و فعلاً موجود نیست، در کتاب الحاوی آمده است (رازی، 6/282، 7/170، 8/100، 9/73). در کتاب صیدنهٔ ابوریحان بیرونی نیز نامی از ابن سرابیون آمده (ص 119) که به نظر سزگین شاید اشاره به نقل از همین اقراباذین باشد III/242) .(GAS, 4. کتاب فی عشر مقالات لجالینوس، این کتاب نیز فعلاً موجود نیست و ابوسهل بشربن یعقوب در الرسائل الطبیهٔ از آن یاد کرده است (همانجا). 5. کتاب دیگری با نام «فصول در طبّ عملی9» (ووستنفلد، همانجا).