اِبْنِ دَهّان، ابومحمد سعید بن مبارک (494- شوال 569ق/1101- 5 مهٔ 1174م)، نحوی، لغوی، مفسر، ادیب و شاعر بغدادی. نسب او به کعب بن عمرو انصاری (یاقوت، 11/219) از صحابهٔ پیامبر(ص) و از شاعران عرب میرسد. ذهبی ( سیر، 20/582) به نقل از ابن خلکان لقب او را ناصحالدین میداند، اما این موضوع در وفیات (ابن خلکان، 2/382) نیامده است. برخی منابع بعد از ذهبی، احتمالاً به تبع او، همین لقب را ذکر کردهاند (مثلاً: اسنوی، 1/537؛ ابن دقماق، 7/177؛ دلجی، 164؛ ابن تغری بردی، 6/72). ابن دهان در محلهٔ نهر طابَق بغداد به دنیا آمد (یاقوت، 11/220؛ ابن قفطی، 2/48). با زندگی وی از زمانی آشنا میشویم که او دیگر شهرتی تمام یافته است، معاصرانش وی را به لغتدانی و نحوشناسی معرفی کردهاند (ابن انباری، 247؛ عمادالدین، 3(1)/19؛ یاقوت، همانجا). به اثر مفصل و 10 جلدی او در لغت که قانون نام داشته، تنها فیروزآبادی (ص 86) در 3 سده بعد اشاره کرده است. به گفتهٔ ابن انباری (ص 248؛ قس: یاقوت، همانجا) ابن دهان علم لغت را نزد علی بن عیسی رمّانی (د 384ق) آموخت، اما این گفته درست نیست، زیرا بین آن دو یک سده فاصله است. بنابراین، شاید مراد یاقوت و دیگران آن باشد که ابن دهان، به واسطهٔ شاگردان رمّانی از وی بهره یافته است. اینکه ابوزکریا خطیب تبریزی (د 502ق) از ابن دهان استفاده کرده باشد (ابن انباری، همانجا)، نیز درست نیست، زیرا خطیب زمانی درگذشت که او هنوز کودک بود. ابن دهان از ابوغالب احمد بن بناء و ابوالقاسم هبهٔالله بن محمد بن حُصَین حدیث شنید (یاقوت، همانجا)، اما معلوم نیست پیش از این استادان از محضر چه کسانی بهره گرفته، زیرا در بزرگ سالی به درس این دو استاد میرفته است (ذهبی، سیر، 20/581). ابن دهان سفری به اصفهان کرده و از عالمان آن دیار حدیث شنیده و از کتابخانههای آنجا بهره جسته است و در همان شهر بود که وی کتابهای ادبی بسیاری را به خط خود رونویس کرد (ابن قفطی، 2/47). خط ابن دهان اصولاً نازیبا و مغلوط نیست و نمونههایی که از خط او به جای مانده، دلیل این مدعاست (نک: بهجهٔ الاثری، 3/(1)21). اینکه یاقوت (11/222) خط او را سقیم و آکنده از غلط دانسته و از این امر اظهار تعجب کرده، احتمالاً باید مربوط به نسخههایی باشد که ابن دهان از کتب مختلف رونویس کرده است. نام استادان ابن دهان در اصفهان و مدت اقامت او در این شهر معلوم نیست، اما از آنجا که او احتمالاً شافعی بوده (قس: اسنوی، همانجا)، آسان میتوانسته است از کتب و مدرسان نظامیّهٔ اصفهان بهره بگیرد. ابن دهان چون از اصفهان بازگشت، مدتی در بغداد ماند، آنگاه آن شهر را در 544ق/1149م (عمادالدین، 3(1)/21) به قصد دمشق ترک گفت، اما چون از موصل میگذشت، جمالالدین جوادِ وزیر (د 559ق)، از خواص اتابک عمادالدین زنگی سنقر، او را از ادامهٔ سفر منصرف کرد و ابن دهان تا پایان عمر در موصل ماند و وزیر او را بر امر اقراء و تدریس و تصنیف گمارد (ابن قفطی، 2/47- 48؛ صفدی، 15/251). به گفتهٔ عمادالدین که ابن دهان را در بغداد دیده است: «در آن هنگام گفته میشود که نحویان در بغداد 4 تنند: ابن جوالیقی، ابن شجری، ابن خشّاب و ابن دهان» و پیروان ابن دهان به وی تعصب میورزیدند و او را از آن 3 تن دیگر برتر میدانستند. عمادالدین که خود نیز بر این باور بوده، ابن دهان را سیبویه عصر و یگانهٔ دهر شمرده است (3(1)/19-20)، حال آن که وی خود شاگرد ابن خشاب بوده است (همو، 3(1)/7- 8). ابن ارملهٔ نحوی (ابن ساعی، 9/293)، یاقوت موصلی (ابن خلکان، 6/119) خوشنویس مشهور، و مجدالدین ابن اثیر (ابن کثیر، 13/54) از ابن دهان نحو و ادب عربی آموختهاند. و ابن اثیر کتاب الفصول او را شرح کرده و البدیع نامیده است (ابن قاضی شهبه، 2/77). اینکه حاجی خلیفه (2/1265) این شرح را به ابن معطی نسبت میدهد، مقرون به صواب نیست. ابن عساکر و ابوسعید سمعانی نیز ابن دهان را دیدار کردهاند (نک: ابن قفطی، 2/49). سمعانی از وی در تاریخ خود یاد کرده و از اشعارش روایت نموده است (ذهبی، المختصر، 192). اعتبار ابن دهان تا یک قرن بعد در موصل پابرجا بوده، زیرا ابن خلکان میگوید که در آن ناحیه بسیاری را دیده است که به تعلیم و تعلم و نشر آثار او مشغول بودهاند (2/383). ابن دهان صاحب مکتب خاصی در نحو نیست، بلکه میتوان او را مدرس و شارحی زبر دست و پرکار به شمار آورد. وی شرح مفصلی بر ایضاح ابوعلی فارسی (د 377ق) به نام الشامل (ابوحیان، 651) داشته که بالغ بر 40 (یاقوت، 11/221) یا 43 مجلد (ابن قفطی، 2/48) بوده است. همچنین شرحی بر اللمع ابن جنی (د 392ق) به نام الغرّهٔ (یاقوت، همانجا) نوشته که بسیار مطول بوده است (ابن قفطی، همانجا). شرح اخیر در منابع با اهمیت فراوان تلقی شده است، چنانکه ابن اثیر (11/411) از میان همهٔ آثار ابن دهان تنها به این شرح او اشاره میکند. ابن خلکان (2/382) نیز میگوید: «در میان تمام شرحهای فراوان اللمع، من شرحی چون الغرّهٔ ندیدهام». با توجهی که ابن دهان به ابوعلی فارسی و شاگرد و جانشین او ابن جنی داشته، میتوان گفت که روش نحوی او مانند آن دو حد فاصل مکتبهای بصره و کوفه و در واقع همان مکتب بغداد بوده است. از دو شرح مفصل ابن دهان امروزه تنها بخشی از الغرّهٔ باقی مانده است. برخی از آراء ابن دهان در شرح ایضاح نیز اکنون از طریق ابوحیان اندلسی (ص 338، 360، 651 -652، 654-656) در دست است. بجز نحو، ابن دهان در ادب عربی و علوم قرآنی نیز کتب و رسالات متعدد نوشته است. وی اثری با نام تفسیر القرآن در 4 جلد (یاقوت، 11/221) داشته که به اغلب احتمال به روش نحویان و لغویان نوشته شده بوده است. تفسیرهای جداگانهای نیز بر بعضی سورهها مانند فاتحه و اخلاص نوشته بوده است (همو، 11/222). ابن دهان همچنین رسالهای در باب سرقات متنبی از ابوتمام به نام الرسالهٔ السعیدیهٔ فی المآخذ الکندیهٔ نوشته است (ابن قفطی، 2/50) که اشارهای به نام خود او، سعید، دارد، این رساله باید شرح کتابی از دوست وی زید کندی (د 613ق) باشد که ظاهراً مآخذ کندیهٔ نام داشته است. شعری نیز از ابن دهان در مدح همین زید در دست است (فیروزآبادی، 86). ضیاءالدین ابن اثیر کتابی در نقد این اثر به نام الاستدراک فی الاخذ علی المآخذ الکندیهٔ من المعانی الطائیهٔ دارد که در آن بسیاری از انتقادهای ابن دهان را نادرست دانسته است (نک: ه د، ابن اثیر، ضیاءالدین). ابن دهان تذکرهای (احتمالاً نوعی گلچین ادبی) داشته که ابن قفطی (همانجا) میگوید: «آن را زهرالریاض نام نهاد و 7 مجلد است، آن را دیدهام و نسخهای از آن به خط مؤلف در اختیار من است».گروه بسیاری از دانش ابن دهان بهره گرفتهاند (ابن خلکان، 2/383) و او برخی از کتابهای خود را برای تدریس تألیف میکرد، چنانکه الدروس فی النحو را بدین منظور و برای مبتدیان نوشت (حاجی خلیفه، 1/752) و سپس آن را شرح کرد تا بهرهٔ آن عام شود. الفصول فی العربیهٔ او نیز کتابی آموزشی و مختصر است. از دیگر کتب نحوی او الریاضهٔ فی النکت النحویهٔ (یاقوت، 11/221؛ حاجی خلیفه، 1/939). الفصول الکبری و الفصول الصغری (ابن خلکان، 2/382؛ حاجی خلیفه، 2/1265) است. ابن دهان به شعر اهتمام ویژهای داشت و علاوه بر آنکه خود شعر میگفت، شاگردانش را نیز به این امر تشویق میکرد (نک: ابن ساعی، 9/300)، این ظاهراً بدان دلیل بود که وی توانایی بر سرودن شعر را نشانهٔ تسلط بر دانش عربی تلقی میکرد. ابن ساعی (همانجا) به نقل از مجدالدین ابن اثیر میآورد: «من نزد شیخ سعید ابن دهان به آموختن دانش عربی مشغول بودم و او پیوسته مرا به شعر فرمان میداد، تا اینکه پس از مرگ شیخ، او را به خواب دیدم که همچنان مرا به سرودن شعر فرمان میداد و سرانجام با الهام از ابن دهان در آن رؤیا، به سرودن شعر پرداختم». ابن قفطی (2/47) و ابن دبیثی (ذهبی، المختصر، 191) و ابن خلکان (2/383) شعر او را به نیکویی وصف کردهاند، اما صفدی دو ایراد بر ابیاتی که خود از شعر او آورده (15/251-253)، میگیرد. به نظر صفدی یک بیت او مأخوذ از ابوتمام است و مضمون بیت دیگر تکراری است. از اشعار او که گفتهاند فراوان بوده (ابن قفطی، 2/50)، چیز عمدهای در منابع نقل نشده است. از دیوان شعر او نشانی در دست نیست، اما بخشی از قصاید او باقی مانده است. شرحی نیز بر یکی از قصاید او در کتابخانهٔ گوتا (پرچ، از شارحی ناشناخته موجود است. ابیاتی که در ضمن گزارش احوال او در منابع آمده حاکی از آن است که شاعر، جهان و کار جهان را بیاعتبار میداند و شادخواری را تبلیغ میکند. به طور کلی صبغهٔ حکمی در این ابیات بارز است. وی ظاهراً رسایلی نیز داشته است، زیرا یاقوت (11/222) یک دیوان رسائل به او نسبت داده است. هنگامی که ابن دهان بغداد را ترک گفت، کتابخانهاش در بغداد باقی ماند (یاقوت، همانجا). این موضوع خاطر او را نگران میداشت (ابن قفطی، 2/48)، زیرا در گردآوری آن مجموعه و استنساخ کتب، عمر را سرمایه کرده بود (ابن خلکان، همانجا؛ دلجی، 164)، اما پیش از آنکه برای انتقال کتابخانه به موصل اقدام کند، دجله طغیان کرد و آب بغداد را فراگرفت. ابن دهان کس فرستاد تا او را از چگونگی کتابها آگاه سازد، ولی کتابها از سیل آسیب دیده بود. ابن دهان با استفاده از بخور لادن برای احیای کتب خود که به ویژه با خراب شدن دباغ خانهٔ پشت سرایش بوی ناخوشایندی گرفته بود، اقدام کرد، اما در این راه بیناییش آسیب دید و مختل شد (ابن قفطی، ابن خلکان، همانجاها). ابن دهان در کهنسالی و آخرین سال عمر خود صاحب پسری شد (یاقوت، 20/15)، که از وی با نام ابوزکریا یحیی یاد شده است. او نیز مانند پدر به نحو و ادب و شعر پرداخت (ابن خلکان، 2/385). یاقوت (20/16)میگوید: در 613ق که در موصل بودم با او دیدار کردم. وی یحیی را در شمار نحویان و ادیبان پرآوازهٔ عصر خود میشمارد. بر اساس تولد یحیی در 569ق قول ابن مستوفی مبنی بر اینکه ابن دهان در 566ق درگذشته (ابن خلکان، 2/383) بیگمان خطاست. آثار: با آنکه زندگی ابن دهان در 50 سال اشتغال علمی (ذهبی، العبر، 4/207) با نوشتن مداوم و تألیف آثار متعدد و مفصل همراه بود، اما امروز بخش کوچکی از آن آثار بازمانده است. مجموعهٔ آثار او عبارت است: از: آثار چاپی: 1. الاضداد، به کوشش محمد حسن آل یاسین، نجف، 1373ق، ضمن نفائس المخطوطات آل یاسین؛ 2. الفصول فی العربیهٔ، به کوشش فائز فارس، بیروت، 1409ق. آثار خطی: الف - نحو: 1. الغرّهٔ، مجموعاً 3 نسخه از آن در کتابخانههای تیموریه (سید، 10/392)، کوپریلی (کوپریلی، 2/166) و قلیچ علی پاشا موجود است که نسخهٔ تیموریه از نسخ اقدم و به تاریخ 614ق و نسبتاً مفصل است؛ 2. شرح ابیات سیبویه، در بشیر آغاایوب (همان، )؛ I/494 3. شرح الدروس فی النحو، در قلیچ علی پاشا (سید، 1/386). ب - ادب: 1. الفصول فی القوافی، در گوتا (پرچ، )؛ I/329 2. بخشی از قصاید او، در دو جنگ محفوظ در موزهٔ عراق (نقشبندی، 565، 623). آثار منسوب (جز آنچه در متن یاد شد): 1. ازالهٔ المراء فی الغین و الراء؛ 2. کتاب الضاد و الظاء (الغنیهٔ)؛ 3. المعقود فی المقصور و الممدود؛ 4. الدروس فی العروض؛ 5. شرح یک بیت از اشعار ملک صالح طائع بن رُزَّیک، وزیر فاطمیان، در 20 جزء؛ 6. النکت و الاشارات علی السنهٔ الحیوانات که به اغلب احتمال حکایتهایی به زبان حیوانات (مانند کلیله و دمنه) بوده است (برای آثار منسوب نک: یاقوت، 11/221-222).