اِبْنِ حَفْصون، عمر بن حفصون بن جعفر بن شتیم (د 306ق/ 918م)، از مخالفان سرسخت امویان اندلس. جد پدری وی یکی از زمینداران بود که اسلام را پذیرفت ( 2 EI). پدرش با درآمد زمینهای نیاکان خود روزگار میگذراند. از آنجا که ابن حفصون نیز از مسیحیت به اسلام گرویده بود، در برخی مآخذ از او با نسبت «اسلامی» یاد شده است (ابن خطیب، 31). او در ریّه (اصطخری، 42-43) از توابع رُنده1 در اسپانیای جنوبی متولد شد. از آغاز زندگیِ او اطلاع روشنی در دست نیست. ابن حفصون بر سر مالیات، با عامل ریّه اختلاف پیدا کرد و به همین جهت زادگاه خود را به مقصد تیهرت (در شمال افریقا) ترک کرد و در آنجا نزد خیاطی به کار پرداخت (ابن قوطیه، 109-110؛ ابن حیان، چ بیروت، 393). او بعد از مدتی به موطن خود در بازگشت و با گردآوری ناراضیان از حکومت امویان، در 267ق/881م قیام بر ضد آن دولت را آغاز کرد (نویری، 23/391). او که دژ ببشتر2 را پایگاه و محل تجمع افراد خود قرار داده بود (حمیدی، 2/476؛ ابن عذاری، 3/99) پس از اندک مدتی، سراسر کوهستانهای جنوب اسپانیا را تحت نفوذ خود درآورد و رهبری قیام ملی بر ضد امویان را به دست گرفت ( 2 EI). وی بیش از 50 سال (ابن خطیب، همانجا) با 4 تن از امیران اموی اندلس: محمد بن عبدالرحمان، منذر بن محمد، عبدالله بن محمد و عبدالرحمان بن محمد ملقب به الناصر لدین الله، به مبارزه پرداخت (حمیدی، 1/40-42؛ نویری، 23/391- 398). بخش اعظم این قیام با دوران حکومت عبدالله بن محمد (275-300ق/ 888 -913م) مصادف بوده است. بعد از روی کار آمدن عبدالله،ابنحفصون با تجهیز 30 هزار سپاهی از مردمِ اندلس (ابن عبدربه، 4/497؛ ابن خطیب، همانجا) با وی به نبرد پرداخت. اگر چه عبدالله بارها وی را در قلعهٔ ببشتر محاصره کرد، اما نتوانست کار این قیام را یکسره کند. عبدالرحمان سوم، جانشین عبدالله نیز به سرکوب ابن حفصون - که نه تنها خاندان اموی بلکه حکومت اسلام و گسترش آن در اسپانیا را مورد تهدید قرار داده بود - همت گماشت (ابن خطیب، 28-30؛ نویری، 23/396- 398). سرانجام با درگذشت ابن حفصون (ابن خطیب، 32) قیام وی نیز پایان یافت. اگرچه جعفر، یکی از فرزندان او، کار پدر را پی گرفت، لیکن موفق نشد و در 316ق/928م این ناآرامیها کلاً خاتمه یافت (نویری، 23/32-34).قیام ابن حفصون، چندان مورد پسند مورخان مسلمان واقع نشده و وی از آنجا که به پشتیبانی و حمایت مسیحیان تکیه داشت، به بددینی و ارتداد متهم شده است (ابن حیان، چ پاریس، 3/51). به این جهت از او با القاب زنندهای چون مرتد، مارق (ابن عبدربه، 4/496-497)، فاسق ولعین (ابن حیان، همان، 3/54) یاد شده است. آنچه مسلم است، اینکه ابن حفصون در رأس مخالفان خاندان اموی قرار داشته و به منظور نجات کشور خود قیام کرده است. وی در قیام خود دو هدف سیاسی داشت: نخست بیرون راندن امویان از اندلس و دیگر جانشین کردن بنی عباس به جای آنان (ابن خلدون، 4(2)/293) و به همین منظور در صدد ایجاد رابطه با امیران شمال افریقا بوده است (همانجا).