اِبْنِ حاج، احمد بن محمد بن محمد بن عثمان ورنیدی (د ح 930ق/1524م)، شاعر و صوفی مغربی. همهٔ آگاهی ما دربارهٔ زندگی او محدود به شرح حالی است که ابن مریم در کتاب البستان دربارهٔ او نگاشته است. وی در جبل بنی ورنید در تلمسان به دنیا آمد و نزد احمد ابن محمد بن زکری تلمسانی که از کودکی تربیت او را بر عهده داشت علم اصول، منطق، معانی و بیان و زبان عربی آموخت (ابن مریم، 8، 17) و همین استاد در 897ق به وی اجازهٔ روایت گفتهها و نوشتههایش را داد (همو، 18-23)، استاد دیگر او علی بن یحیی السلکسینی بود (همو، 146). افزون بر این دو، وی نزد گروهی دیگر از دانشمندان روزگار خود دانش آموخت که ابن مریم از آنان نام نبرده است. او در زبان عربی، علم عروض و علم حساب استاد شد (همو، 8، 9) و گروهی نزد وی دانش آموختند (همو، 26، 147، 267، 280، 291) که از آن میان محمد بن بلال مدیونی قرائات هفتگانه، عربی و تصوف را از او فراگرفته و عبدالرحمان یعقوبی کتابهای ابن عطا (ه م) را نزد او خوانده است (همو، 9). برجستهترین صفت ابن حاج پرهیزگاری و زهد صوفیانهٔ او بوده است. او خویشتن را از بند دنیا رها میدانست، همهٔ کوشش خود را صرف حفظ شریعت میساخت و در این راه سرزنش دیگران را به هیچ میگرفت (همو، 9، 16-17). احتمالاً این تلاش زاهدانه و ریاضتهای سخت و نیز گریز از زندگی واکنشی در برابر اوضاع اجتماعی حاکم بر روزگار او بوده است. ابوالعباس احمد بجایی در نامهای که به او نگاشته است، دربارهٔ چند و چون رفتار مؤمن در جامعهای که ظلم و فساد آن را فرا گرفته و حتی عالمان و دانشمندان از آن مصون نماندهاند، کسب تکلیف کرده است (همو، 14-16). پاسخ ابن حاج موضع او را چونان زاهدی سخت کوش و مؤمن روشن میسازد. وی بر پایهٔ آیهای از قرآن کریم (نساء/4/75) به پرسش کننده پیشنهاد کرده است که هرگاه میتواند مهاجرت کند و در صورت ناتوانی، پایداری و قناعت پیشه سازد و از هر چیز به اندازهٔ ضرورت بهره گیرد و دانش را نیز به آن مقدار که به آن نیازمند است از هر جا که ممکن است بیندوزد و اگر چه دنیا جیفهای بیش نیست اما بهرهٔ مؤمن به قدر رفع نیاز بر او حلال است. ابن مریم کراماتی نیز برای او برشمرده و او را مستجاب الدعوهٔ دانسته است (ص 16، 17). ظاهراً او در زمان حیاتش از شهرت و اهمیت برخوردار بوده است. جایگاه او نزد استادش احمد بن محمد زکری تلمسانی که خود مفتی و امام تلمسان بوده (همو، 23-24) و نیز آنچه دربارهٔ هوشمندی و دانش او نقل شده است (همو، 17، 23، 24)، همچنین با تربیت شاگردی مانند عبدالرحمان یعقوبی (همو، 9) میتواند گواهی بر این امر باشد. آنچه از اشعار او در دست است قصایدی است تعلیمی دربارهٔ مسائل فقهی و دینی، سرودههایی در زهد و تصوف (برای نمونه نک: همو، 9-11، 17- 18)، مدح پیامبر(ص) و تخمیس قصیدهای از ابومدین (همو، 11-14). آثار دیگر او که همه شرح و تعلیق بر نوشتههای دیگران است عبارتند از: 1. شرح سینیهٔ ابن بادیس (همو، 23) با عنوان انس الجلیس فی جلو الحنادیس عن سینیهٔ ابن بادیس یا شرح النفحات القدسیهٔ، نسخههایی از این اثر در کتابخانهٔ احمدیهٔ تونس (منصور، 23) و اسکوریال I/234) , 2 ESC) موجود است. 2. شرح بُردهٔ بوصیری که در آن شروح ابن مرزوق (نواده) و العقبانی و علی بن ثابت را بر قصیدهٔ برده جمع کرده، اما کتاب را به پایان نرسانده است. به گفتهٔ ابن مریم (ص 23) خود وی دلیل رها کردن دنبالهٔ کار را ارتقا از مرتبهای به مرتبهای فراتر از آن دانسته است. 3. نظم عقیدهٔ السنوسی الصغری یا عقیدهٔ التوحید الصغری، که ابن مریم (ص 9، 18) هشت بیت از آن را نقل کرده است.