اِبْنِ بَقی، یحییبنمحمد بنعبدالرحمانسلاوی(510 -563ق/ 117- 1168م)، فقیه، مفسر، ادیب، واعظ و شاعر در دورهٔ حکومتمرابطون. ویدر شهر سلا (در مغرب) زادهشد و همانجا نخستینمعلوماترا در زبانعربیو علومدینیکسبکرد (مراکشی، 8/413؛ ابنابار، 372). در آنهنگاممرابطونبر مغربو اندلسحکممیراندند و سلا نیز تحتتسلط خاندانبنو عشرهٔ از نوادگانابراهیمبنمدبر بود (حمیری، 197). درستنمیدانیمبهچهعلتابنبقیزادگاهخود را ترکگفتهاست. شاید ویدر اواسط عمر رهسپار اندلسشد و در شهر مُرسیهمسکنگزید. در آنجا با دانشمندانیچونابوالعباسبنجلالو ابنادریسنشستو برخاستکرد تا سرانجامخود در فقهو اصولو تفسیر و ادبشهرتیافت. ویدر عینحالبهسرودنشعر نیز پرداخت، اگر چهغالباً شعر او را اندک دانستهاند (مراکشی، ابنابار، همانجاها). اما چنینبهنظر میرسد کهشغلاصلیاو، موعظهبودهاست(همانجا؛ ضبی، 483) و شاید بههمینمناسبتبود کهمحمد بنسعید امیر مرسیهحقوقیاز برایاو معیننمود. چندی بعد، امیر حقوقاو را قطعکرد و ابنبقینهتنها دستتکدیبهسویکسیدراز نکرد کهاز پذیرفتنیاریدیگراننیز سرباز زد. اما اگر قولضبیدرستباشد، دیگر نتوانستبهکار وعظ بازگردد و علتآننیز شاید روابط تیرهٔ او با امیر مرسیهبودهباشد. از اینرو بهشغلطبابترویآورد و در اینکار شهرتیافتو زندگیرا با درآمد حاصلاز طبابتگذرانید (ضبی، 483-484). با اینهمه، کسیجز ضبیاز چیرگیاو در کار پزشکیسخننگفتهو اثرینیز از او بهجاینماندهاست. از فحوایسخنایننویسندهچنینبرمیآید کهویزاهدیپاکدامنو دانشمندیمتوسط بود. شعرشنیز - بهشهادتآنچهبهجایمانده- اندکمایهاستو گوییاز زبانحرمتشخصاو و معانیزاهدانهٔ ابیاتاستکهبرخی، چند بیتیاز اشعار او را نقلکردهاند. از مجموعهٔ آثار او دو قطعهبهجایمانده است. قطعهٔ اولرجزیاستدر توحید کهصفوانبنادریس، معاصر ابنبقی، 11 بیتاز آنرا نقلکردهاست(ص157- 158) و ابیاتیاز آنقطعهدر منابعدیگر آمدهاست؛ دیگر لامیهایاستدر اظهار اشتیاقبهبیتاللهالحرامو آرامگاهپیامبر اکرم(ص) کههمو 16 بیتاز آنرا آوردهاست(ص158) و ابیاتیدر منابعدیگر. مرگابنبقیدر شهر مرسیهرخداد و او را در بیرون«باباحمد» بهخاکسپردند.