اِبْنِ بَطّوطه، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهیم لواتی طنجی (ابن جزی، 9) و یا به صورتی کاملتر، ابوعبدالله محمد ابن عبدالله بن ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن یوسف (ابن حجر، 5/227)، جهانگرد معروف (703- 779ق/1304-1377م). لقب او به دو صورت شرفالدین (ابن جزی، همانجا) و شمسالدین (زبیدی، 5/109) آمده است. به نوشتهٔ ابن جزی (ص 12) وی در بلاد مشرق به لقب شمسالدین شهرت داشته است. حرف «ط» در نام ابن بطوطه گاه مشدد و گاه مخفف ذکر شده است، اما صورت مشدد آن درستتر به نظر میرسد. این نکته به صورتی قاطع از سوی فیشر در 1918م عنوان شده است (ص .(289 به نوشتهٔ کراچکوفسکی اصل ابن بطوطه از قبیلهٔ بربرهای لواته است که در زبان بربری آن را الواتن1 مینامیدند. گروههایی از این قبیله در سراسر شمال افریقا از جمله مصر پراکنده بودند (ابن خلدون، العبر، 2(5)1002-1003؛ قس: 2 EI،ذیل لواته2). نسبت لواتی نشانهٔ تبار غیرعرب و طنجی بیانگر رابطهٔ ابن بطوطه با زادگاهش طنجه است. ابن جزی مینویسد: «ابوعبدالله در شهر غرناطه به من گفت که ولادتش دوشنبه 17 رجب 703ق [24 فوریهٔ 1304م] در طنجه روی داده است» (ص 14). دربارهٔ نخستین سالهای زندگی و شرح احوال ابن بطوطه جز آنچه در سفرنامهٔ وی آمده است، چیزی نمیدانیم. چنین به نظر میرسد که وی در زادگاه خویش به تحصیل پرداخت. تحصیل او در علوم دینی بر اساس تعالیم فرقهٔ مالکی بود که آن زمان در شمال افریقا صورتی گسترده و پیروانی بسیار داشت و بیگمان او در فقه مالکی دارای معلوماتی بود. زیرا از روزگار جوانی و حتی در سفرهای خود نیز به امر قضا میپرداخت (کراچکوفسکی، .(IV/417-418 ابن بطوطه، چنانکه خود گوید (ص 153)، در مکه با فقیهی از مردم طنجه به نام ابوالحسن علی بن رزقالله انجری آشنا شد که با پدرش دوستی داشت و هرگاه این فقیه به طنجه وارد میشد، در خانهٔ آنان اقامت میگزید. از این گفتار چنین برمیآید که احتمالاً خانوادهٔ او نیز با اهل فقه و قضا مرتبط بودهاند. ابن بطوطه هنگامی که 22 ساله بود، راه سفر پیش گرفت و در پنجشنبه 2 رجب 725ق/14 ژوئن 1325م زادگاه خود طنجه را ترک گفت (همو، 14). قصد او از این سفر به جا آوردن مراسم حج و زیارت تربت پیامبر(ص) بود. چه بسا گمان نمیکرد که سفرش سالیان دراز به طول انجامد و پس از یک ربع قرن به موطن خود بازگردد (همو، 701). سفر ابن بطوطه مصادف با روزگار فرمانروایی ناصرالدین ابوسعید (همو، 14) عثمان دوم فرزند یعقوب ابویوسف بن عبدالحق از سلاطین مرینی فاس بود (زامباور، .(79 مسیر وی از زمان حرکت معلوم و مشخص است. او از طنجه به راه افتاد و نخست به شهر تلمسان در الجزیره رسید. در این شهر با دو سفیر اعزامی از جانب سلطان ابویحیی پادشاه افریقیه به نامهای ابوعبدالله محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم نفزاوی و شیخ ابوعبدالله محمد بن حسین بن عبدالله قرشی زبیدی که هر دو از قضات تونس بودند، آشنا شد و پس از چند روز در شهر ملیاته به آنان ملحق گردید و با آنان از شهر خارج شد. چند روز بعد قاضی محمد بن ابی بکر نفزاوی در راه وفات یافت و همراهان او ناگزیر به ملیانه بازگشتند. ابن بطوطه که تنها مانده بود، همراه گروهی از بازرگانان تونسی به شهر الجزیره رفت. در آنجا زبیدی و فرزند قاضی متوفی به او ملحق شدند (ابن بطوطه، 15). وی پس از عبور از قسنطینه به تونس رفت و مدتی بعد با قافلهای که سمت قضای آن راه یافته بود به سوسه و سپس به شهر صفاقس رسید و در آنجا با دختر یکی از امنای آن سرزمین ازدواج کرد (همو، 16- 19) و سرانجام پس از گذر از طرابلس و دیگر نواحی شمال افریقا به اسکندریه و دمیاط رفت و از طریق شط نیل به قاهره رسید (همو، 20-36). شهر قاهره که در آن زمان تحت فرمانروایی ممالیک بود، روزگار شکوفایی خود را میگذرانید. مصر عهد ممالیک چندان اثری در او بر جای نهاد که مصر عهد فاطمیان در ناصر خسرو قبادیانی. وی از قاهره در مسیر نیل به راه افتاد و به آسوان رسید و از آنجا از طریق صحرا راه مشرق و بندر عیذاب - در کنار دریای سرخ - را در پیش گرفت و خواست از آنجا با کشتی عازم جده شود، ولی معلوم شد که به سبب جنگ میان قبایل بجساه و ممالیک، ناوهای مصری در دریا رفت و آمد نمیکنند. در نتیجه ابن بطوطه ناگزیر به قاهره بازگشت (همو، 52 -53؛ کراچکوفسکی، .(IV/418 از این رو در صدد برآمد راه شام را در پیش گیرد و به کاروانیانی که همه ساله از دمشق به مکه میرفتند، ملحق شود. او با استفاده از فرصت به فلسطین رفت و از راه بیتالمقدس به بیروت، طرابلس، حلب، انطاکیه، لاذقیه، بعلبک و دمشق گام نهاد و مدتی در این شهر اقامت گزید و از آنجا با کاروان حجاج عازم مدینه و مکه شد و از این دو شهر مطالب مبسوطی نیز در سفرنامهٔ خویش آورده است (ص 60 -174). پس از ترک مکه آهنگ عراق کرد و از راه قادسیه به نجف اشرف رفت و به حرم حضرت علی بن ابی طالب(ع) مشرف گردید و پس از آن از راه بغداد و بصره با قافله عازم ایران شد و از آبادان، ماهشهر (معشور) و شوشتر دیدن کرد و در این شهر بیمار شد (ابن بطوطه، 175-194).ابن بطوطه به اصفهان و شیراز نیز سفر کرد و در این شهر با قاضی مجدالدین شیرازی ملاقات نمود و به زیارت آرامگاه شیخ سعدی رفت (همو، 199-216). وی پس آنگاه از راه کازرون به عراق بازگشت و پس از گذر از کربلا بار دیگر به بغداد رفت (همو، 218-221) و مدتی بعد در ملازمت امیر علاءالدین محمد از امیران سلطان ابوسعید بهادرخان عازم تبریز شد و از آنجا دوباره به بغداد بازگشت (همو، 232-233) و بار دیگر عزم سفر حج و زیارت حرمین کرد. این بار ابن بطوطه، میان سالهای 729-730ق/ 1328- 1329م، در مکه اقامت گزید (همو، 241). در آنجا سخت بیمار شد و پس از بازیافتن سلامت خویش، با دانشمندان محل آشنا شد و سپس از طریق جده به سواحل شرقی افریقا و از آنجا به یمن، عدن و مگادیشو (مقدیشو) رفت و از آنجا راه ظفار، سواحل شرقی عربستان، عمان و خلیج فارس را در پیش گرفت تا به جزیرهٔ هرمز رسید و با سلطان قطبالدین تهتن (تهمتن) پادشاه هرمز ملاقات کرد. آنگاه به لارستان فارس، جزیرهٔ کیش و بحرین عزیمت نمود و در 732ق به مکه بازگشت و پس از گزاردن حج از راه دریای سرخ و عیذاب به غزه و از آنجا به آسیای صغیر رفت (همو، 241-284) و در قونیه به زیارت تربت مولانا جلالالدین محمد بلخی شتافت (همو، 294). سفر به سوی شمال را دومین مرحلهٔ سفر ابن بطوطه نوشتهاند که خط سیر آن تا اندازهای مبهم و آشفته به نظر میرسد. در این سفر ابن بطوطه از آسیای صغیر گذشت و از طریق سینوپ1 به دریای سیاه رسید و با گذر از شبه جزیرهٔ کریمه به شهر کفا2 رفت که همان فئودوسیای3 کنونی است. در این شهر که یکی از مراکز عمدهٔ بازرگانی میان شرق و غرب و در اختیار جنواییها بود، ابن بطوطه نخستین بار صدای ناقوس کلیساها را شنید، چندانکه به هراس افتاد (همو، 322-323). در آن زمان سوداک4 (سرداق، سوداق) بندر عمدهٔ کریمه به شمار میرفت. ابن بطوطه این شهر را پنجمین بندر مهم جهان و در ردیف اسکندریهٔ مصر، کولم (کیلون) و کالکوت (کالیکوت5) در هند و زیتون (تسوئن - جئو - فو6) در چین دانسته است (همو، 20). او سپس سراسر شبه جزیرهٔ کریمه را درنوردید و از آنجا به جنوب روسیه رفت. چنین به نظر میرسد که وی تا سرزمین بلغارها در کنار رود ولگا نیز سفر کرده باشد (کراچکوفسکی، همانجا). بروکلمان ضمن تأیید این نکته که ابن بطوطه به سرزمینهایی که وصف کرده، رفته است. استثنا قایل شده و چنین اظهار نظر کرده که وی ظاهراً در سرزمین بلغارها نبوده است، زیرا سفر به آن دیار دشوار بوده و دست کم 60 روز وقت میگرفته است، و بنابر این وصفی را که از ارض ظلمات به دست میدهد، چنانکه نخستین بار مارکوارت بدان توجه کرده، از یک اثر ادبی گرفته است .(GAL,S,II/365-366) ابن بطوطه سپس از حاجی ترخان (آستاراخان) با کاروانی که متعلق به خاتون پیلون دختر فرمانروای یونان (روم) و همسر خان ازبک بود به قسطنطنیه رفت (ابن بطوطه، 343) و مدتی بعد به منطقه اردوی زرین (قزل اوردا) بازگشت و در منطقهٔ خان اردوی زرین در شهر سرا که احتمالاً سرای نو باشد، اقامت گزید (کراچکوفسکی، همانجا) و بعد از طریق ولگا به خوارزم، بخارا، نخشب، سمرقند، بلخ، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حیدریه، نیشابور، بسطام، غزنه و کابل رفت (ابن بطوطه، 355-393). اول محرم 734ق/12 سپتامبر 1333م ابن بطوطه به درهٔ سند رسید که معروف به پنجاب است (همو، 393). بخش دیگر سفرنامهٔ وی از همین جا آغاز میگردد. وی ضمن سفر تا رسیدن به دهلی از شگفتیهای آن سرزمین و زنده سوزانیدن زنان یاد کرده است (همو، 411-414). ابن بطوطه در راه سفر از مولتان به دهلی، گرفتار حمله گروهی از هندیان شد و در این ماجرا تیری به او اصابت کرد. اما جان به سلامت برد (همو، 410). در دهلی با ابوالمجاهد محمدشاه فرمانروای آن سرزمین دیدار کرد. یک ماه و نیم پس از ورود او به دهلی دختر ابن بطوطه که کمتر از یک سال داشت، درگذشت (همو، 505). شخصیت وی چنان در سلطان مؤثر افتاد که مدت چند سال سمت قضای آن ناحیه را به او واگذاشت (کراچکوفسکی، همانجا؛ ابن خلدون، مقدمه، 181). بخش بزرگی از سفرنامهٔ ابن بطوطه دربارهٔ هند و مشاهدات او در این کشور است. هنگامی که محمدشاه سفیرانی با هدایا به چین فرستاد، ابن بطوطه نیز از زمرهٔ نمایندگان وی بود. کوشش این هیأت برای گذر از خشکی و سفر از طریق قندهار با توفیق همراه نشد. وی در این سفر با دشواریهایی چون جنگ با هندوان، اسارت در دست کفار و خطر دربهدری و گرسنگی مواجه گردید (ابن بطوطه، 532 - 538)، ناچار راه دریا در پیش گرفت و از راه کالیکوت به جزایر مالدیو7 رفت (همو، 562؛ کراچکوفسکی، همانجا). در آنجا ازدواج کرد و سمت قضا یافت (ابن بطوطه، 587 - 588) و بعد به جزیرهٔ ملوک رفت و طی 70 روز اقامت در آن جزیره دوبار ازدواج کرد و در نیمهٔ ربیعالثانی 745 آن جزیره را به مقصد سیلان ترک گفت (همو، 592 -593). ابن بطوطه دوباره به جزایر مالدیو بازگشت و از آنجا به بنگاله، شمال هند و طوالسی8 رفت و در مسیر چین به راه افتاد و 17 روز پس از ترک طوالسی به ساحل چین رسید و به چین کلان (کانتون) رفت (همو، 609 - 635). در بازگشت از طریق جاوه به هندوستان و بندر کالیکوت رفت. در کالیکوت سوار کشتی شد و پس از 28 روز در محرم 748 به ظفار رسید. از ظفار به مسقط و از آنجا به جزیرهٔ هرمز و بعد به فسا، شیراز، اصفهان، شوشتر، بصره و نجف رفت و بار دیگر مرقد علی بن ابی طالب(ع) را زیارت کرد و از آنجا عازم کوفه، بغداد و شام شد و اوایل ربیعالاول 749 به حلب رسید. از آنجا به دمشق، بیت المقدس، اسکندریه، قاهره و عیذاب رفت و در آنجا سوار کشتی شد تا به جده رسید و آنگاه راه مکه در پیش گرفت و در 22 شعبان 749 چهارمین بار به زیارت بیتالله الحرام شتافت (همو، 654). وی پس از گزاردن مراسم حج به فلسطین رفت و شاهد شیوع بیماری دهشتناک وبا (749ق) در آن سرزمین شد. اندکی بعد آرزوی بازگشت به میهن در او قوت گرفت و در صفر 750/آوریل 1349 با کشتی کوچکی ابتدا عازم تونس شد. در تونس اشتیاق سفر به جزیره ساردنی در او پدید آمد (همو، 656 -657). وی در این سفر دو بار در معرض هجوم دزدان دریایی قرار گرفت (گیب، 9 )، ولی توانست جان به در برد و از شهرهای تنیس و تلمسان بگذرد. هنگامی که به شهر تازی رسید، به او خبر دادند که مادرش از ابتلا به بیماری وبا درگذشته است (ابن بطوطه، 657). ابن بطوطه روز جمعه اواخر شعبان 750 وارد فاس شد و به دربار امیر ابوعنان (749- 759ق/1348- 1358م) رفت و در آنجا استقرار یافت و مورد احترام وی قرار گرفت (همانجا). دوران آوارگی و سرگردانی ابن بطوطه بدین جا پایان نپذیرفت. زیرا هنوز دو سرزمین دیگر اسلامی را ندیده بود. وی برای زیارت قبر مادر به زادگاه خود شهر طنجه رفت و از آنجا عازم سبته شد. در سبته مرضی گریبانگیر وی گشت که 3 ماه به درازا کشید و او ناگزیر چند ماه در آن شهر بماند (همو، 664). سپس عازم اندلس شد. ابن بطوطه به جبل الفتح یا جبل الطارق رفت و در آنجا با ابوزکریا یحیی بن سراج الرندی دیدار کرد (ابن خطیب، 38). از آنجا به شهر رنده1 و سپس به مالقه (مالاگا) رفت و سرانجام به غرناطه پایتخت اندلس رسید (ابن بطوطه، 668 -670). گمان میرود وی در این شهر با کاتب سفرنامهٔ خود محمد ابن جزی آشنا شده باشد (کراچکوفسکی، .(IV/420 در بازگشت بار دیگر به جبل الطارق رفت. در اول محرم 753 به فرمان ابوعنان عازم سفری دشوار و طولانی به افریقای مرکزی شد. وی از طریق سجلماسه به تمبوکتو2 و مالی رفت که هنوز مدت درازی از نفوذ اسلام در این دیار نمیگذشت (ابن بطوطه، 672 -694). ابن بطوطه در بازگشت به تکدّا (تگدا)3 رفت و از معادن مس آن سرزمین دیدن کرد (همو، 695 - 698) و در 11 شعبان 754 با کاروانی از برده فروشان راه دشواری را تا هکار طی کرد و سرانجام اواخر همان سال به فاس بازگشت (همو، 699 -700). ابن بطوطه از آن پس دیگر به سیر و سفر نپرداخت و حدود بیست و اندی سال از اواخر عمر خود را در آنجا به سر برد و در 779ق/1377م درگذشت (کراچکوفسکی، همانجا). شاید ابن بطوطه قصد داشت در اندلس اقامت گزیند و از فرمانروای غرناطه در تدوین سفرنامهٔ خویش یاری طلبد، اما سلطان ابوالحجاج یوسف، شاه غرناطه به سبب بیماری او را نپذیرفت. تنها مادر پادشاه مقداری سکهٔ طلا برای او فرستاد (ابن بطوطه، 671). ابن بطوطه در فاس به خلاف غرناطه مورد توجه امیر ابوعنان مرینی قرار گرفت و چنانکه خود گفته است «چون به آنجا که مقر مولای ما امیرالمؤمنین است، وارد شدم به دست بوس وی نایل آمدم و به زیارت و دیدار وی تبرک جستم و بعد از مسافرتهای دراز در کنف احسان وی بیارمیدم» (ص 700). عصر مرینیان، به ویژه دوران فرمانروایی ابوالحسن علی بن عثمان (732- 749ق/1332- 1348م) و امیر ابوعنان فارس المتوکل بن علی، دوران شکوفایی فرهنگ اسلامی در مغرب بود. بسیاری از بزرگان علم و ادب در دستگاه این دو سلطان گرد آمده بودند که از آن جملهاند ابن خلدون و ابن خطیب که هر دو از معاصران ابن بطوطه بودند. ابن خلدون خود به بار یافتن ابن بطوطه از مشایخ طنجه به بارگاه سلطان ابوعنان اشاره دارد (مقدمه، 181-182). به نظر میرسد که نگارش ماجرای سفر ابن بطوطه به ابتکار ابوعنان بوده باشد. او برای ابن بطوطه ادیبی چون ابن جزی را به عنوان کاتب و محرر برگزید (کراچکوفسکی، همانجا). ابن جزی خود در اینباره اشارهای دارد مبنی بر اینکه تدارک سفرنامه به دستور ابوعنان بوده است (ص 12). عنوان سفرنامهٔ ابن بطوطه تحفهٔ النظار فی غرائب الامصار و العجایب الاسفار بوده است، ولی در نزد اهل دانش بیشتر با نام رحلهٔ ابن بطوطه شناخته شده است. کتاب را ابن بطوطه خود ننوشته است. متن کتاب که از زبان او نقل شده بود، توسط محمد بن محمد بن جزی الکلبی تحریر گردید و هم اکنون بخشهایی از دستخط او در کتابخانهٔ ملی پاریس موجود است. وی علاوه بر ماجرای سفر ابن بطوطه شرحی نیز پیرامون زندگی خود نوشته که موجود است ؛ GAL,S,II/366) دوسلان، شم .(2287-2291 نگارش ماجرای سفر ابن بطوطه در مدتی کمتر از 3 ماه با شتاب انجام پذیرفت. تقریر ابن بطوطه و املای کتاب در 3 ذیحجهٔ 756 به پایان رسید و ابن جزی کار تصحیح و تدارک آن را در صفر 757 به انجام رسانید (ابن بطوطه، 700-701). ممکن است بسیاری از نقایص سفرنامه ابن بطوطه متوجه ابن جزی باشد. پیش از هر چیز نقایص مزبور را باید به صورت ظاهری سفرنامه مربوط دانست که در اکثر موارد ناهمگون به نظر میرسد. ضمن توجه به بخشهایی از سفرنامه میتوان پیرامون ظرایف شیوهٔ نگارش ابن جزی و کوشش او در آوردن عبارات مسجع و اطالهٔ کلام که ویژهٔ عصر انحطاط است، داوری نمود، ولی خوشبختانه این شیوهٔ نگارش در همه جا مشهود نیست و اغلب در لابهلای آنها شرح سادهٔ مطالب که گاه گرایشی به زبان محاوره دارد، مشهود است. این مطالب تا اندازهای صمیمانه و جدی است که معلوم میشود به ابن بطوطه تعلق دارد (کراچکوفسکی، .(IV/422 هنگامی که ابن جزی میکوشد تا داستانهای جداگانهٔ ابن بطوطه را به یکدیگر متصل و آنها را با آب و تاب بیان کند، مطالب پر طمطراق، ولی خشک و فاقد محتوا به نظر میرسند. گاه اشعاری از شاعران نقل میکند که با موضوع مورد بحث چندان ارتباطی ندارند. در شرح مربوط به شام و عربستان قطعات بسیاری از نوشتهٔ ابن جبیر را میتوان در رحلهٔ مشاهده کرد (ص 84 به بعد؛ ابن جبیر، 234 به بعد).ابن بطوطه داستانهایی جدا از یکدیگر را برای دیگران تقریر میکرد. از این رو هنگامی که نیاز افتاد تا این داستانها به صورتی منظم و در پیوند با یکدیگر تدوین شوند، ابن جزی در کار تحریر مطالب کوشش بسیار کرد و چه بسا دریافتهای خود را در آن دخالت داد. حال آنکه خود آن سرزمینها را نمیشناخت. همین نکته سبب آشفتگیهایی در تحریر سفرنامه شده است (کراچکوفسکی، .(IV/423 مطالب سفرنامهٔ ابن بطوطه دربارهٔ هندوستان و چین گاه افسانههای «سفرهای سندباد» و عجائب الهند بزرگ بن شهریار رامهرمزی را در ذهن خواننده زنده میکند. با این وصف نباید از نظر دور داشت که او از برجستهترین جهانگردان مسلمان بود. طول راهی را که ابن بطوطه پیموده 75 هزار میل تخمین زدهاند (گیب، .(9 به تقریب اغلب آثاری که دربارهٔ اردوی زرین و آسیای میانه نوشته شده، بینیاز از سفرنامهٔ ابن بطوطه نبودهاند. ابن بطوطه آخرین جهانگرد بزرگی است که به سراسر جهان اسلام سفر کرد. او در واقع رقیب شایستهای برای مارکوپولو به شمارمیرفت که بهتقریب همزمانوی بود (کراچکوفسکی، IV/417 به نقل از روسکا1). در سفرنامهٔ مارکوپولو نیز همانند رحلهٔ ابن بطوطه کار عمده را محرر انجام داد. مطالب ابن دو سفرنامه دربارهٔ آسیا مکمل یکدیگرند، ولی مارکوپولو خاور دور را بهتراز ابن بطوطه میشناخت. گرچه مطالبی از سفرنامهٔ ابن بطوطه از جمله شرح وی دربارهٔ سرزمین توالسی (طوالسی) با افسانههایی در آمیخته است، با این وصف هر چه بررسی سفرنامهٔ او عمیقتر میشود، مراتب اعتماد نسبت به آن فزونی میگیرد. نه در سفرنامه و نه در دیگر مآخذ، نوشتهای ادبی از ابن بطوطه شناخته نشده است، ولی او ناقل و شارح بسیار توانایی بود (همو، .(IV/418 سفرنامهٔ ابن بطوطه در خارج از سرزمین مغرب میان نویسندگان اسلام چندان شهرتی نداشت. تنها شخصیتهای نادری چون ابن خلدون (مقدمه، 181-182)، مقری (1/152، 7/337) و ابن خطیب (ص 37- 38) از او یاد کردهاند. دیگر کسان نیز بعدها مطالبی از اینان نقل کردهاند (ابن حجر، 5/227). از مؤلفان اسلامی سدههای بعد تنها خلاصهای از سفرنامهٔ ابن بطوطه را میشناسیم که از سوی محمد بن فتح البیلونی به نام المنتقی با چاپ سنگی 1278ق در قاهره انتشار یافته است که جهانگردان اروپایی نسخهٔ آن را اوایل سدهٔ 19م در مصر به دست آوردهاند.ابن بطوطه نخستین بار در اروپا از سوی جهانگردانی چون زتسن2 (1767-1811م) و بورکهارت3 (1748-1817م) شناخته شد. آنان به گونهای شایسته دربارهٔ همتای مراکشی خویش اظهار نظر کردهاند. در نتیجهٔ کوشش آنان نسخهٔ ملخص البیلونی نخستین بار به کتابخانهٔ گوتا و کمبریج راه یافت و متن آن در دسترس اهل تحقیق قرار گرفت. کوزه گارتن4، مورخ و خاورشناس آلمانی (1792-1860م) نخستین کسی بود که به اتفاق شاگرد و همکار خود آپتس5 (1794- 1857م) در این زمینه به مطالعه و تحقیق پرداختند. کوزه گارتن 1818م ضمن مجموعهای همراه با متن و تعلیقات در 3 بخش، با عنوانهای «سفر به ایران6»، «سفر به مالدیو7» و «سفر به افریقا8»، پیرامون سفرنامهٔ ابن بطوطه اظهارنظر کرد . آپتس نیز در 1819م اثر مشابهی دربارهٔ سفر ابن بطوطه به مالابار انتشار داد. گام عمده در ترجمهٔ متن خلاصه شده توسط لی9 استاد دانشگاه کمبریج در 1829م برداشته شد. در 1840- 1855م ترجمهٔ پرتغالی این متن توسط موئورا10، عربشناس پرتغالی(1770-1840م) صورت پذیرفت (کراچکوفسکی، GAL,S, IV/429 .(II/366; این ترجمه از روی نسخههای خطی بود که در 1797م توسط وی در فاس مراکش خریداری شده بود (همانجا). پس از تصرف الجزیره از سوی فرانسویان چند نسخهٔ خطی دیگر از سفرنامهٔ ابن بطوطه به دست آمد. نسخهای نیز در بندر کونستانتای11 رومانی کشف شد. متعاقب آن حدود 5 نسخهٔ خطی از این سفرنامه در کتابخانهٔ ملی فرانسه گرد آمد که 2 نسخهٔ آن کامل و بعضی از آنها شامل صفحاتی به خط ابن جزی اولین کاتب سفرنامه بود. در نتیجهٔ این دستاورد، دانشمندان فرانسوی پس از یک رشته کوششها در امر تحقیق و ترجمه توانستند نخستین چاپ از متن کامل اثر را با ترجمه طی سالهای 1853- 1858م در 4 جلد منتشر سازند که زحمت عمدهٔ آن بر عهدهٔ دفرمری، خاورشناس فرانسوی (1822-1883م) و سانگینتی، دانشمند ایتالیایی تبار مقیم فرانسه (1811-1883م) بود12. انتشار جلد اول مورد توجه و تایید رنان، فیلسوف و نویسندهٔ فرانسوی (1823- 1892م) و متخصص تاریخ ادیان قرار گرفت و مطالب ارزندهای پیرامون شخصیت ابن بطوطه نوشت13. طبع فرانسوی کتاب تاکنون نیز به عنوان یکی از ارزندهترین مآخذ باقی مانده و بارها تجدید چاپ شده است. تحقیقات متعددی در زمینهٔ بخشهای مختلف رحلهٔ صورت گرفته است که از آن جمله است ترجمهٔ فن مژیک14 در 1911م و گیب در 1929م که با تفسیرهایی نیز همراه بودهاند. بعدها ترجمهٔ کامل رحلهٔ با یادداشتها و تعلیقات از سوی گیب در سه جلد انجام شد که انتشار آخرین جلد آن در 1971م پایان پذیرفت15. کار گیب را میتوان تحقیقی مناسب دربارهٔ این رقیب مراکشی مارکوپولو به شمار آورد. پس از انتشار متن رحلهٔ در پاریس، چند بار نیز در ممالک مشرق به چاپ رسید و متن کامل آن آهسته آهسته به محیط خوانندگان عرب راه یافت و در کتابهای درسی منعکس شد. سه طبع این اثر توسط فؤاد افرام بستانی در 1927 منتشر گردید (کراچکوفسکی، .(IV/428 اولین ترجمهٔ ترکی رحلهٔ در نشریهٔ تقویم وقایع چاپ استانبول زیر نظر کمال افندی درج شد که تاریخ آغاز آن مربوط به نیمهٔ دوم سدهٔ 19 است (همانجا). بعدها داماد محمدشریف ترجمهٔ کاملی از متن رحلهٔ در سه جلد به زبان ترکی تدارک دید که چاپ آنها در 1315- 1319ق/ 1897-1901م به انجام رسید .(GAL,S,II/366) م. جودت دانشمند اهل ترکیه (د 1935م) تفسیر جامعی بر کتاب ابن بطوطه دربارهٔ جمعیت «اخی»ها در آسیای صغیر نوشت و آنان را با فتیان سرزمینهای اسلامی مقایسه کرد (کراچکوفسکی، .(IV/428-429 در هندوستان مهدی حسین مطالبی دربارهٔ نسخهٔ خطی رحلهٔ ابن بطوطه در پاریس نوشت (صص .(49-53 سعید حمدان از مسلمانان اوگاندا به اتفاق کینگ نوئل یادداشتهایی در خصوص آن قسمت از رحلهٔ که به افریقای سیاه مربوط میشود انتشار دادهاند1. برخی از نویسندگان عرب نیز خلاصههایی از رحلهٔ ترتیب دادهاند که از آن جمله است نوشتهٔ شاگر خصباک زیر عنوان ابن بطوطه و رحلهٔ. وی در این کتاب ابن بطوطه را «سید الرحالهٔ العرب و المسلمین» نامیده است (ص 5). در ایران نیز سفرنامه ابن بطوطه به وسیله محمدعلی موحد به فارسی ترجمه شد و در 1348ش در دو جلد انتشار یافت. شک و تردید نسبت به صحت برخی از گفتههای ابن بطوطه از آغاز در میان مسلمین مشهود بود. حتی در نوشتهٔ ابن جزی محرر رحلهٔ نیز این تردید به چشم میخورد. در مقدمهٔ او آمده است که «همهٔ حکایات و اخباری را که شیخ آورده است، بیآنکه متعرض بحث در حقیقت آن شوم، حفظ کردهام. گرچه شیخ در روایت آن بخش از داستانها که صحیح بوده، نهایت دقت و احتیاط را مرعی داشته و ضمانت صحت قسمت دیگر را با عباراتی که مشعر بر این باشد، از عهدهٔ خود برداشته است» (ص 13). بنا به نوشتهٔ ابن خلدون، سخنان ابن بطوطه مایهٔ حیرت و شگفتی شنوندگان گردید و تردید دربارهٔ آنها میان مردم شایع شد، ولی ابن خلدون خود از جملهٔ منکران سخن ابن بطوطه به شمار نمیرفت و بر آن بود که انسان باید «طبیعت ممکن و ممتنع را به صراحت عقل و استقامت فطرت خویش از یکدیگر باز شناسد و هر آنچه را که در دایرهٔ امکان درآید بپذیرد و هر چه را از آن خارج گردد، فرو گذارد» (مقدمه، 182). از آن روزگار شک و تردید نسبت به مطالب رحلهٔ گاه فزونی مییافت و گاه کاستی میگرفت. محققان اسلامی نسبت به رحلهٔ برخوردی همراه با تردید داشته، آن در محدودهٔ افسانه پنداشتهاند. چنانکه به تقریب، یادی از آن نکردهاند. در ادبیت عرب گاه گزیدههایی از این سفرنامه در کتابها نقل میشد، ولی از اعتبار فراوان برخوردار نبود. دانشمندان اروپایی نیز مطالب رحلهٔ را گاه تأیید و گاه تکذیب میکردند، تا جایی که متن سفرنامه از سوی یول2 دانشمند انگلیسی (1820- 1889م) مورد انتقاد شدید قرار گرفت (کراچکوفسکی، .(IV/424 انتقادها اغلب متوجه بخشهایی از رحلهٔ به ویژه بخشهای مربوط به قسطنطنیه و چین بوده است. در مورد قسطنطنیه ابن بطوطه دچار خطاهای تاریخی شده است. با اینهمه باید اعتراف کرد تصویری که از شهر ارائه کرده، واجد دقت فراوان است. این نکته میرساند که ابن بطوطه با شهر آشنایی کافی داشته که حاصل دقت وافر وی بوده است (همو، .(IV/425 گابریل فران یکی از برجستهترین محققان آثار اسلامی دربارهٔ خاور دور چنین اظهار عقیده کرده است که ابن بطوطه در چین و هندوچین نبوده، بلکه مطالب خود را به صورتی نه چندان موفق از منابع مختلف اخذ کرده است (ص .(432-433 سرانجام در سدهٔ 20م دوران برائت ابن بطوطه فرا رسید و گروهی از دانشمندان نظر گابریل فران را بیاعتبار دانستند. با توجه به متن رحلهٔ معلوم میشود که ابن بطوطه در چین با شخصی به نام بشری که عنوان مولانا قوامالدین سبتی داشته، ملاقات کرده و بعدها با برادر او در سودان نیز دیدار نموده است (ص 637 - 638). با دقتنظر در این مطلب پذیرفتن نظریهٔ گابریل فران دشوار مینماید. در سفرنامه از کسانی یاد شده است که در مراکش شناخته شده بودند. گمان نمیرود ابن بطوطه با اظهار مطالب نادرست، موجبات از دست دادن حیثیت و اعتبار خود را پس از بازگشت فراهم کرده باشد. یاماموتو تاتسورا3، خاورشناس ژاپنی نیز با استنتاج گابریل فران موافقتی ابراز نداشته است. وی مینویسد: «به دشواری میتوان پذیرفت که همهٔ مطالب ابن بطوطه دربارهٔ چین ساختگی باشد. شرح او گر چه در بعضی موارد مبهم به نظر میرسد، ولی به اندازهٔ کافی از نظم و ترتیب برخوردار است. در ضمن اطلاعاتی ارائه شده که نمودار مشاهدات او در چین است. این اطلاعات با مآخذ چینی و نوشتههای مارکوپولو انطباق دارند» (کراچکوفسکی، .(IV/425 یاماموتو در تأیید نظر خویش به تحلیل شرحی که ابن بطوطه دربارهٔ سرزمین اسرارآمیز طوالسی آورده، پرداخته است. یول در روزگار خود در وجود چنین سرزمینی سخت تردید کرده، حتی به استهزا آن را افسانهای بیش ندانسته است، اما برخی از محققان تا این حد شک و تردید روا ندانسته و کوشیدهاند آن را در حوالی جزیرهٔ برنئو جست و جو کنند. آنان وجود این سرزمین در نواحی میان جاوه و جامیا و کوشنشین و سرانجام تونکن حدس زدند. یاماموتو با اعتماد و اطمینان بسیار متذکر گردید که طوالسی همان چامپاست (همو، که بیگمان در مسیر سفر ابن بطوطه از هندوستان به چین قرار داشته است. وی که زبان مردم آن سامان را نمیدانست، ممکن است تحت تأثیر قصهپردازیهای مترجمان محلی قرار گرفته باشد. بعدها محققان شک و تردیدهای محققان پیشین را در مورد نادرستی «خیال پردازیهای» ابن بطوطه نپذیرفتند. باید افزود مطالبی که ابن بطوطه از نواحی مجاور طوالسی، از جمله جزایر مالدیو آورده، بعدها از سوی دیگر جهانگردان جزء به جزء مورد تأیید قرار گرفته است (همانجا). ابن بطوطه مسلمانی مؤمن و سنتگرا بود. از آنجا که او جغرافی نویس، ادیب و دانشمند نبوده در شرح سفر او اندیشههای عالی و نکتههای ظریف به ندرت میتوان یافت. وی اغلب افسانههایی را که میشنید، باور میکرد. به جوکیان هند و کارهای شگفتانگیز آنان به دیدهٔ قبول و اعجاب مینگریست (ابن بطوطه، 543 -546) و مانند اغلب جهانگردان تحت تأثیر مشاهدات خود قرار میگرفت (کراچکوفسکی، ، IV/428 به نقل از دخویه). این نکته را نباید از نظر دور داشت که ابن بطوطه زبان بسیاری از مردم کشورها را که بدان جاها سفر میکرد، نمیدانست. او علاوه بر زبان عربی، اندکی فارسی و شاید هم ترکی میدانست. از زبان هندوان تنها واژههایی را فراگرفته بود و میکوشید آنها را به کار گیرد. باید افزود که به کار گرفتن این واژهها در همه حال با توفیق همراه نبود (همو، .(IV/424 سرنوشت خواه ناخواه از او جهانگردی ساخت که در میان ملل اسلامی بسیار نادر بود. او در این راه حدود 25 سال رنج آوارگی و سرگردانی را به جان خرید. توجه او به سرزمینها کمتر از رغبت وی به شناسایی مردم بود. به مسائل جغرافیایی توجه خاصی نداشت و شاید به لحاظ توجه به زندگی مردم بود که رحلهٔ او در شرح جهان اسلامی و به طور کلی وصف جوامع شرقی سدهٔ 8ق/14م در نوع خود یگانه و بینظیر است. این کتاب نه تنها در زمینهٔ جغرافیای تاریخی آن روزگار، بلکه برای آشنایی با فرهنگ آن زمان نیز گرانبهاست (همو، .(IV/428 سفرنامهٔ ابن بطوطه شامل کلیهٔ جهات و جوانب زندگی است. که معمولاً مورخان چندان توجهی بدانها نداشتند. این کتاب حاوی مطالبی ارزشمند دربارهٔ مراسم دربارهای بیگانه، پوشاک اقوام مختلف، عادات، مشخصات، اغذیه و جز آنهاست. گرچه نمیتوان رحلهٔ را مدرک و سند ممتاز به شمار آورد، با این وصف سرشار از دیدگاههای نمایندگان متوسط فرهنگ عرب و اسلامی در سدهٔ 8ق/14م است. در رحلهٔ ترتیب سفر اغلب مشوش است و تاریخها گاه نادرست آمدهاند، ولی با وجود کثرت نامهای اشخاص و جایها، خطا بالنسبه اندک است. به نظر گیب (ص مهمترین دشواری، مربوط به تاریخ گذاری سفرهاست. چنین به نظر میرسد که بسیاری از تاریخها بدون دقت لازم و احتمالاً به خواست محرر رحلهٔ وارد کتاب شدهاند که تصحیح آنها امری است بس دشوار.