اِبْنِ بَرْهان، ابوالفتح، احمد بن علی بن محمد بن برهان (479- 518ق/1086-1124م)، اصولی و فقیه شافعی از مردم بغداد (سبکی، 6/30). چون پدر او حمامی بود به «ابن الحمامی» نیز شهرت داشت (ابن جوزی، 9/250). وی نخست حنبلی بود و در نوجوانی نزد یکی از علمای حنبلی به نام ابوالوفاء بن عُقیل فقه آموخت (ابن اثیر، 10/625؛ ابن نجار، 62). به نظر میرسد که طعن و انتقاد شدید حنابله نسبت به او (ابن جوزی، 9/251) به سبب نوآوری مذهبی وی بوده است و شاید به جهت همین روحیه بوده که بعدها اظهار داشت: فرد عامی لازم نیست از مذهب معینی تبعیت کند (اسنوی، 1/208؛ ابن قاضی، 1/309). ابن برهان پس از مواجه شدن با طعن و انتقاد حنابله، به مذهب شافعی روی آورد و نزد ابوبکر شاشی و ابوحامد غزالی (ابن جوزی، 9/251) و کیا ابوالحسن هراسی (ابن خلکان، 1/99) فقه آموخت. وی در فقه و اصول به چنان شهرتی رسیده بود که مدرس دانشگاه نظامیهٔ بغداد گردید، اما به دلیلی که برای ما روشن نیست پس از یک ماه از آن مقام برکنار شد (ابن جوزی، 9/251). سپس بار دیگر به همان مقام عودت داده شد و روز بعد معزول گردید (صفدی، 7/208). با اینکه عمر او کوتاه بود، در فقه و خلاقیات و متفقات (= مسائل فقهی مورد اختلاف با مورد اتفاق مسلمین) و به ویژه در اصول فقه متبحر بود (ابن خلکان، 1/99). همین شهرت علمی او بود که طلاب علوم دینی از هر سو به او روی میآوردند، به نحوی که تمام روز و پارهای از شب را به درس و بحث اختصاص داده بود (صفدی، 7/208). از جمله شاگردان او در اصول فقه، هبهٔالله بن حسن بن هبهٔ الله فقیه شافعی برادر ابن عساکر (ابن نجار، 244- 245)، ابونزار حسن بن صافی ابن عبدالله ملقب به «ملک النحاهٔ»، ابن ابی السری، عبدالله بن محمد (سبکی، 7/63، 132) و در مسائل اختلافی فقه، ابومحمد عبدالله بن علی بن سعید القصری الفقیه (همو، 7/125) بودند. ابن برهان حدیث را شخصاً از ابوطاهر احمد بن حسن کرخی، ابوالخطاب نصر بن احمد بن بَطِر، ابوعبدالله حسین بن احمد بن محمد ابن طلحهٔ النعال (ابن نجار، 62)، علی بن حسین بزاز و گروهی دیگر فراگرفت، اما خود به ندرت حدیث میگفت (صفدی، 7/208). او سرانجام در چهارشنبه 17 جمادیالاول (ابن جوزی، 9/251)، یا به گفتهٔ ابن نجار (ص 62) در 18 جمادی الاول 518ق/3 ژوئیهٔ 1124م در بغداد درگذشت و در باب ابرز آن شهر به خاک سپرده شد. ابن خلکان سال درگذشت وی را 520ق یاد کرده است (1/99). تألیف کتابهای اصولی الوجیز (همانجا) و الاوسط (سبکی، 6/31)، یا به قول اسنوی الوسیط (1/208) و البسیط (همانجا) و الوصول الی الاصول که سیوطی در کتاب خود المزهر از آن نقل قول کرده است (1/20، 61، 298، 299، 364)، به ابن برهان نسبت داده شده است. حاجی خلیفه از البسیط ذکری نکرده و ضبط دو کتاب الاوسط و الوجیز را نیز به صورت الاوسط فی اصول الفقه و الوجیز فی الاصول آورده است (1/201، 2/2001). هیچ کدام از کتابهای یاد شده فعلاً در دست نیست.