اِبْنِ مُنْذِر، ابوبکر محمد بن ابراهیم بن منذر بن جارود نیشابوری (ح 241-29 شعبان 318ق/855 -26 سپتامبر 930م)، فقیه، محدث و مفسر مکی. ابواسحاق شیرازی (ص 118) تاریخ وفات وی را در 309 یا 310ق دانسته که صحیح نمینماید (نک: ذهبی، تذکرهٔ، 3/783). از جزئیات زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست؛ شاید او بخش آغازین تحصیلش را در نیشابور گذرانده باشد، ولی به هر صورت پیش از 268ق در مصر حضور یافته و در آنجا نزد شاگردان شافعی چون محمد بن عبدالحکم (د 268ق) و ربیع بن سلیمان (د 270ق) فقه و حدیث آموخته است. اقامت ابن منذر در مصر حدو 8 سال به طول انجامیده و با رفتن وی به مکه پایان پذیرفته است. در آنجا در محضر محدثانی چون محمد بن اسماعیل صائغ (د 276ق) دانش آموخت (همان، 3/782) و تا پایان عمر مجاورت حرم گزید (نک: قرطبی، عریب، 156؛ ذهبی، سیر، 14/490؛ فاسی، محمد عابد، 2/251، به نقل از نسخهای از الاقناع ابن منذر). از دیگر مشایخ او محمد بن میمون، اسحاق بن ابراهیم دبری و علی بن عبدالعزیز (ذهبی، همانجا؛ یاقوت، 2/545 -546) و از شاگردان و راویانش کسانی چون محمد بن یحیی بن عمار دمیاطی، ابوبکر ابن مقری و ابوطاهر محمد بن ابراهیم اصفهانی (ابن عطیه، 132؛ ابن حجر، لسان، 5/28) را میتوان نام برد. در باب مسائل فقهی، غالباً برآنند که ابن منذر از کسی تقلید نمیکرده است (نک: ذهبی، تذکرهٔ، 3/783؛ اسنوی، 2/374؛ فاسی، محمد بن احمد، 1/407). همچنین سبکی (3/102) از وی در کنار محمد بن جریر طبری و محمد بن خزیمه که هر کدام خود صاحب مذهب بودهاند، به عنوان مجتهد مطلق یاد کرده است؛ چنانکه ذهبی ( سیر، 14/491) و نووی (1(2)/197) به عدم التزام وی به مذهبی خاص تصریح کردهاند. این مطلب را با توجه به گفتهٔ سبکی (همانجا) میتوان بدین گونه تبیین کرد که ابن منذر اگر چه در عداد فقهای شافعی به شمار میآید (مثلاً نک: ابن ندیم، 169؛ عبادی، 67؛ ابواسحاق شیرازی، همانجا)، اما در مواردی از رأی شافعی عدول کرده و خود مجموعه فتاوایی داشته که او را چون صاحب مذهبی خاص مطرح کرده است. مقدسی (ص 96) به صراحت بیان میکند که مذهب ابن منذر در مَعافِر یمن رواج داشته است و این گفته بر ما معلوم میدارد که این مذهب دست کم تا اواخر سدهٔ 4ق/10م دارای پیروانی بوده است، لیکن در مورد رواج مذهب وی بیش از این اطلاعی در دست نیست. برخی از آراء خاص او را نویسندگان شافعی چون عبادی (همانجا) و سبکی (3/103) مورد توجه قرار دادهاند. اطلاع و احاطهٔ او بر اختلاف و اتفاق فقها در مسائل گوناگون، بیشک از جهات شایان توجه شخصیت فقهی اوست، تا حدی که نووی (همانجا) یادآور شده که علمای مذاهب مختلف، به گفتهٔ وی اعتماد داشته و نظر او در بیان آراء مذاهب گوناگون مورد قبول عامه بوده است. او در عین نقل آراء، به بررسی در آنها نیز میپرداخته، و در این باب کسی را یارای رقابت با وی نبوده است، کتاب الاجماع ابن منذر که دربارهٔ اتفاق نظر علمای مذاهب در مسائل فقهی تألیف شده، این گفته را مستند میسازد، و وجود نظرات فقیهانی چون: ابن ابی لیلی از اصحاب رأی، حسن بن صالح، اوزاعی و یعقوب بن ابراهیم از اصحاب حدیث (نک: ابن منذر، 91، 95، جم) مؤید آگاهی وی بر مذاهبی جز مذاهب چهارگانه است. او همچنین در اختلاف نظر فقها کتاب الاشراف را به رشتهٔ تحریر در آورده که ابن خلکان (4/207) آن را از کتب مشهور و مفید در این باب دانسته و ستوده است. ابن منذر علاوه بر فقه، در حدیث نیز دست داشته است. اگرچه از زبان برخی چون عقیلی مطالبی در تضعیف ابن منذر نقل شده، اما این انتقادها چنان بیمورد مینموده که ذهبی ( میزان، 3/451) و به تبع او ابن حجر ( لسان، 5/27) به راحتی از آن گذشته، و این انتقادها را نابجا شمردهاند. ابن منذر در کتاب الاشراف ضمن بیان مطالب فقهی، تبحر خویش را در حدیث نیز نشان داده است، چنانکه تحقیق دربارهٔ صحت ادلهٔ احکام و نقد احادیث مورد استناد در این اثر چنان تحسین برانگیز است که وی را در شمار محدثان چیرهدست قرار میدهد (نک: نووی، همانجا). نام ابن منذر و احادیث منقول از او در بسیاری از کتب حدیث به چشم میخورد (نک: قرطبی، محمد، 1/117، 125، جم؛ ابن حجر، تلخیص، 1/10، 19، جم؛ ابن قدامه، 1/11، 14، جم). آثار: الف - چاپی: 1. الاجماع، که پیش از این بدان اشاره شد، کم حجمترین اثر او در زمینهٔ فقه بوده و مشتمل بر 765 مسأله است (قس: چاپ عمر بارودی که 767 مسأله را در بردارد.) این اثر بدون شک از نخستین کتب فقهی است که از بین نرفته است (قس: ابن ندیم، 161، 208، 272، 292). الاجماع بار نخست در 1985م به چاپ رسیده و 3 چاپ انتقادی آن نیز توسط عبدالله عمر بارودی (بیروت، 1986م)، محمدعلی قطب (بیروت، 1987م) و فؤاد عبدالمنعم احمد (قطر، 1987م) منتشر شده است؛ 2. رحلهٔ الامام الشافعی الی المدینهٔ المنورهٔ، که در 1350ق در قاهره چاپ شده است. ب - خطی: 1. الاشراف فی اختلاف العلماء یا الاشراف علی مذاهب الاشراف (اهل العلم)، که ابن خلکان (همانجا)، ذهبی ( سیر، 14/490) و دیگران در اشاره به آثار ابن منذر بیش از همه به آن توجه کردهاند و این توجه خود نشانهٔ اهمیت آن نسبت به دیگر آثار اوست. در حال حاضر تنها بخشهایی از الاشراف در کتابخانهٔ توپکاپی ، TS) شم و دارلکتب مصر (خدیویه، 3/193) موجود است؛ 2. الاقناع، در فقه که نسخهای از آن در جامع قرویین فاس محفوظ است (فاسی، محمد عابد، شم 1167)؛ 3. تفسیر القرآن، که ذهبی ( سیر، 14/492) آن را نشانهٔ تبحر ابن منذر در تفسیر قرآن دانسته است. این اثر احتمالاً تا اواخر سدهٔ 9ق/15م هنوز به طور کامل موجود بوده و سیوطی آن را در اختیار داشته است (نک: سیوطی، طبقات، 28). این تفسیر یکی از منابع اساسی سیوطی در تألیف الدر المنثور بوده و آن را همواره در ردیف تفسیر طبری مورد استفاده و استناد قرار داده است (مثلاً نک: 1/12، 38، جم). این کتاب یقیناً از همان آغاز به جهت وجود تفسیر طبری - معاصر ابن منذر - تحتالشعاع قرار گرفت و چندان توجهی بدان نشده است. امروزه نسخهای از آن که فقط مشتمل بر تفسیر بخشی از قرآن: از آیهٔ 27 سورهٔ بقره تا آیهٔ 94 سورهٔ نساء است، در کتابخانهٔ گوتا نگهداری میشود ( پرچ، شم 521 ؛ نیز نک: )؛ GAS,I/496 4. الاوسط، (نک: نووی، 1(2)/196) که حاجی خلفه (1/201-202) با نام الاوسط فی السنن و الاجماع و الاختلاف از آن یاد کرده و آن را در حدود 15 جلد معرفی کرده است. بخشهایی از این کتاب در کتابخانهٔ توپکاپی ، TS) شم و ایاصوفیه وجود دارد (نک: .(GAL,S,I/306 همچنین نسخهای از آن با عنوان اختلاف العلماء در فهرست خدیویه (1/262) معرفی شده که محتمل است با الاشراف بیرابطه نباشد. در میان آثار یافت نشدهٔ ابن منذر عناوین اثبات القیاس، المبسوط و المسائل فی الفقه به چشم میخورد (ابن ندیم، 269؛ ابن خلکان، 4/207؛ قس: پرچ، .(II/358-359