اِبْنِ مَنْده، عنوان افراد خاندانی از محدثان حنبلی مذهب ایرانی که از سدهٔ 3 تا 7ق/9 تا 13م در اصفهان میزیستهاند. نسبت آنان به استندار فیروزان بن چهار بُخت از صاحب منصبان لشکری ساسانیان میرسد که در فتح اصفهان اسلام آورد. شهرت منده از لقب ابراهیم بن ولید بن سَنده، نتیجهٔ (نسل سوم) بُطّه، پسر استندار فیروزان، گرفته شده است (ابونعیم، 2/222؛ ذهبی، تذکرهٔ، 3/1031). ابراهیم نخستین محدث از این خاندان محسوب میشود. او احادیث کمی روایت کرد و در زمان خلافت معتصم عباسی (218-227ق) درگذشت (ذهبی، همان، 3/1032، سیر، 14/188). یحیی پسر ابراهیم با زنی از عبدِیالیل به نام برّه ازدواج کرد و از این رو خاندان وی گاه عبدی نیز خوانده شدهاند (نک: ابونعیم، همانجا؛ حازمی، 89؛ ابن خلکان، 4/289). یحیی که ابونعیم (2/359) او را ثقفی خوانده، از عبدالله بن زبیر حُمَیدی حدیث شنید و ابوعلی صحاف از او نقل حدیث کرده است. خاندان ابن منده محدثان بسیاری پرورد چنانکه ذهبی دربارهٔ آنان تألیف مستقلی نوشته است (نک: سیر، 17/38). معروفترین افراد این خاندان بدین قرارند: 1. ابوعبدالله محمد بن یحیی بن منده (ح 220-301ق/835 - 914). وی از خردسالی به تحصیل پرداخت و در اصفهان و عراق استماع حدیث کرد و سپس در شمار اصحاب احمد بن حنبل درآمد و از او روایت کرد (ابن ابی یعلی، 1/328؛ ذهبی، همان، 14/188). همچنین از ابوکریب همدانی، هناد بن سرّی، محمد بن بشار، ابوسعید اشج و دیگران بهره برد (همانجا). جمعی از محدثان مشهور از جمله ابوالشیخ اصفهانی، ابوالقاسم طبرانی، ابواحمد عسّال و نیز پسر خود وی اسحاق از او روایت کردهاند (نک: ابوالشیخ، 1/348، جم؛ ابن ماکولا، 1/332؛ ذهبی، تذکرهٔ، 2/741، سیر، همانجا). ابن خلکان (همانجا) از کتابی با عنوان تاریخ اصبهان تألیف وی نام برده که در حال حاضر اثری از آن در دست نیست. 2. ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن محمد (310- آخر ذیقعدهٔ 395ق/922-7 سپتامبر 1005م)، از محدثان مشهور و نامدارترین فرد خاندان ابن منده. او از پدر و عموی پدرش عبدالرحمان بن یحیی حدیث شنید (ابن ابی یعلی، 2/167؛ ذهبی، تذکرهٔ، 3/1032) و نیز از جمعی دیگر از مشایخ اصفهان مانند: محمد بن قاسم کرّانی، محمد بن عمر بن حفص و ابوعلی حسن بن محمد بن نَضْر استماع نمود (همو، سیر، 17/29). گفته شده است که ابن منده پیش از 17 سالگی از ابن ابی حاتم (د 327ق) اجازهٔ روایت گرفت (همان، 17/30). در 330ق، یا سالی پیش از آن (همو، تذکرهٔ، 3/1033)، در جستوجوی حدیث سفری را آغاز کرد که 45 سال طول کشید. او خود گفته که شرق و غرب را دوبار زیر پا گذاشته است (ابن ابی یعلی، همانجا). ابن منده نخست به نیشابور رفت (ذهبی، همانجا). در آنجا از محمد بن حسین قطان، ابوعلی محمد ابن احمد میدانی، ابوالعباس اصم، ابوعبدالله ابن اخرم و دیگران حدیث شنید (ابن منده، «الرد»، 357، 360؛ ذهبی، سیر، 17/29-30). وی بجز نیشابور در دیگر شهرهای خراسان هم اقامت کرد. در بخارا نزد هیثم بن کُلیب شاشی و دیگران، صحیح بخاری را استماع نمود (ابن ابی یعلی، همانجا؛ ذهبی، همان، 17/30) و نیز از محمد جوزجانی و هارون بن احمد جرجانی حدیث شنید (ابن عساکر، ج عبدالله بن جابر -...، 121، 391). همچنین، در سرخس از عبدالله ابن محمد بن حنبل و در مرو از محمد بن احمد بن محبوب استماع نمود (ذهبی، همانجا) و به بلخ نیز سفر کرد (همو، میزان، 3/479). احتمالاً اقامت اصلی ابن منده در نیشابور بود و همواره بدانجا باز میگشت، چنانکه در 339ق/950م از نیشابور عازم عراق شد (همو، سیر، 17/36) و چند سالی در نواحی عراق و شام به مسافرت پرداخت. در بغداد از اسماعیل بن محمد صفار نحوی و ابوجعفر ابن بُخْتَری رزّاز حدیث شنید (همان، 17/30). در 344ق در دمشق بود و از ابوالقاسم نصیبی بهره گرفت (یاقوت، 4/789). در ادامهٔ سفر خود در طرابلس شام از خیثمهٔ بن سلیمان قرشی، در غزه از علی بن عباس غزی و در بیتالمقدس از احمد بن زکریا مقدسی استماع نمود. احتمالاً وی پیش از سفرهایش به عراق و شام نخست به مکه رفته است، زیرا در آنجا پیش از 340ق از ابوسعید ابن اعرابی (د 340ق) استماع حدیث کرده و نیز در مدینه از جعفر بن محمد علوی حدیث شنیده است (ذهبی، همان، 17/29).ابن منده همچنین در ادامهٔ سفر به مصر رفت و در آنجا از ابوالقاسم حمزهٔ بن محمد کنانی، احمد بن حسن بن عتبهٔ رازی، محمد بن سعد باوردی، ابوطاهر احمد مدینی و جز آنان حدیث شنید (ابن منده، «الرد»، 357، 360، 371؛ ابن ابی یعلی، همانجا؛ ابن نقطه، 1/20؛ ابن صلاح، 110؛ ذهبی، همان، 17/30). در اقامت چند سالهٔ خود در مصر به شهرهای مختلف از جمله اسکندریه (همو، تذکرهٔ، 3/1035)، تنّیس (همو، سیر، همانجا) و جزیرهٔ تونه (یاقوت، 1/909) برای استماع حدیث سفر کرد (نیز نک: ذهبی، همان، 17/36). به هر حال در 361ق ابن منده در بخارا بود و حاکم نیشابوری او را ملاقات کرد و در 375ق که ابن منده قصد بازگشت به اصفهان را داشت، همراه وی به نیشابور آمد (همو، تذکرهٔ، 3/1033). ابن منده چون به موطن خود بازمیگشت، 40 بار کتاب به همراه داشت که از 700 ،1تن از مشایخ کتاب حدیث کرده بود (نک: ابن نقطه، 1/21؛ ذهبی، همان، 3/1032). در روایتی اغراقآمیز از قول ابن منده گفته شده که وی 30 هزار راوی حدیث را درک کرده و از هر یک حداقل 10 حدیث داشته است (نک: همو، سیر، 17/35). از دیگر مشایخ مهم ابن منده ابن حبان بستی، ابوعلی نیشابوری و ابوالقاسم طبرانی را میتوان برشمرد (ذهبی، همان، 17/30). ابن منده در دوران سفر طولانی خود مجرد ماند و زن اختیار نکرد. چون به اصفهان بازگشت، اسماء دختر ابوسعد محمد شیبانی را به زنی گرفت و از وی صاحب 4 پسر شد و آنان را عبدالرحمان، عبیدالله، عبدالرحیم و عبدالوهاب نامید (همو، میزان، 3/479، سیر، 17/37، 39). گروه بسیاری از ابن منده روایت کردهاند و ذهبی (همان، 17/30- 32) نام بیش از 55 تن از آنان را آورده است، اما در رأس آنان باید از مشایخ ابن منده و دوستان او یاد کرد: ابوالشیخ اصفهانی، ابواسحاق ابراهیم بن حمزهٔ اصفهانی، ابن مقری ابوبکر محمد بن ابراهیم، حاکم نیشابوری، ابوعبدالله محمد بن احمد بخاری و ابوسعد احمد بن محمد ادریسی (ابن نقطه، 1/20) و سپس برخی چون ابونعیم اصفهانی و احمد ابنفضل باطرقانی (ذهبی،همان، 17/30) و پسرانخوداو عبدالرحمان (ابنابییعلی، 2/242)، عبیدالله (ذهبی،همان، 18/355) وعبدالوهاب (ابن نقطه، 2/139). ابن منده در اصفهان به حرمت و جاه میزیست و پیداست که نفوذ بسیاری در مردم و اولیای امور داشته است (نک: ذهبی، همان، 17/41). چه معاصران او و چه محدثان بعد، او را بسیار ستودهاند. ظاهراً ستایشی که از ابن منده صورت گرفته و آنچه شخصیت علمی او را ساخته است، ناشی از وسعت آگاهی او در حدیث بوده که با اتکا به حافظهای نیرومند شکل گرفته است. به گفتهٔ احمد بن جعفر که از افزون بر هزار تن حدیث نوشته، کسی را در میان آنان به قدرت حافظهٔ ابن منده ندیده بود (همو، تذکرهٔ، 3/1034). ذهبی نیز او را حافظ مشرق خوانده و اظهار داشته که کسی دیگر را نمیشناخته که به اندازهٔ او استماع حدیث کرده و به پایهٔ او حدیث گرد آورده باشد ( سیر، 22/382؛ نیز نک: ابن جزری، 2/98). با اینهمه، ذهبی (همان، 17/41) معتقد است که ابن منده فقط در روایت حدیث استاد بود، اما چون به تبویب آن میپرداخت یا از خود سخنی میگفت، چیرگی لازم را نداشت. ابونعیم اصفهانی نیز با آنکه ابن منده را مردی بزرگ دانسته (نک: همو، تذکرهٔ، 3/1033)، معتقد است که وی در آخر عمر در نقل حدیث خلط میکرد و در امالی خود دچار لغزش و اشتباه میشد (2/306)، اما ذهبی ( سیر، 17/34) سخن ابونعیم را رد کرده و بر خصومتی حمل نموده که میان ابونعیم و ابن منده وجود داشته است. آثار: الف - چاپی: 1. الایمان، که در 2 مجلد به کوشش علی فقیهی در بیروت (1985م) به چاپ رسیده است. در این کتاب 089 ،1حدیث در موضوع ایمان باببندی شده که طولانیترین آنها باب 97 در وجوب ایمان به رؤیت خداوند است؛ 2. الرد علی الجهمیهٔ، ردی است بر جهمیه که قائل به تعطیل دربارهٔ صفات خداوند بودند. این اثر که شیوهای نقلی دارد، به کوشش علی فقیهی در مجلهٔ الجامعهٔ الاسلامیهٔ چاپ شده است؛ 3. فتح الباب فی الکنی و الالقاب، که بخشی از آن به کوشش س. ددرینگ در اوپسالا (1927م) منتشر شده است؛ 4. مسند احادیث ابراهیم بن ادهم الزاهد، که به کوشش مجدی سیدابراهیم در قاهره (1988م) چاپ شده است. ب - خطی: 1. الاسامی و الکنی، موجود در کتابخانهٔ چستربیتی ( آربری، شم (2 )5165 )؛ 2. الامالی، که بخشهایی از آن در کتابخانهٔ ظاهریهٔ دمشق موجود است (ظاهریه، حدیث، 119؛ فهرس، 184- 185، 218، 282)؛ 3. تسمیهٔ المشایخ، فهرستی از مشایخ بخاری در صحیح او، نسخهای از آن در کتابخانهٔ چستربیتی موجود است ( آربری، شم (1 )5165 )؛ 4. التوحید و معرفهٔ اسماء الله تعالی، موجود در کتابخانهٔ ظاهریه (ظاهریه، همانجا؛ فهرس، 313)؛ 5. ذکر عددما لکل واحد من الصحابهٔ من الحدیث، موجود در کتابخانهٔ ظاهریه (نک: )؛ GAS,I/215 6. معرفهٔ الصحابهٔ، از معروفترین آثار ابن منده که امروز از اصل آن فقط بخشهایی در کتابخانهٔ ظاهریه (ظاهریه، مجامیع، 1/268-269؛ تاریخ، عش، 171) و نیز در کتابخانهٔ شیخالاسلام در مدینه (نک: ، GAS همانجا) در دست است. علاوه بر نسخ خطی، معرفهٔ الصحابهٔ از طریق نقل وسیع آن در اسد الغابهٔ ابن اثیر نیز باقی مانده است، زیرا یکی از 4 مأخذ اساسی ابن اثیر در تألیف این کتاب بوده است (نک: ابن اثیر، اسد الغابهٔ، 1/3، 4). ابن حجر هم در تألیف الاصابهٔ ازاین کتاب بهره برده است (برای نمونه، نک: 5/49، 68، جم). ابوموسی مدینی (ه م) نیز بر این کتاب ذیلی نوشته است. ج - آثار یافت نشده: 1. تاریخ اصبهان (بغدادی، 2/57). این اثر مورد استفادهٔ یاقوت قرار گرفته است (نک: 4/860)؛ 2. دلائل النبوهٔ (سخاوی، 166)؛ 3. الناسخ و المنسوخ (ابن کثیر، 11/336). 3. ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن اسحاق (381-16 شوال 470ق/991-2 مهٔ 1078م)، پسر بزرگ محمد بن اسحاق. عبدالرحمان نخست از محضر پدر بهره برد و پس از آنکه در اصفهان از ابوبکر ابن مردویه، ابراهیم بن خُرَّشیذ، ابراهیم بن محمد جَلاّب، ابوذر ابن طبرانی، ابوجعفر ابن مرزبان ابهری و جز آنان حدیث شنید (نک: ابن جوزی، 8/315؛ ابن ابی یعلی، 2/242؛ ابن نقطه، 2/86 -87؛ ذهبی، سیر، 18/350)، راهی سفر شد. به نظر میرسد که نخست در 406ق به سوی بغداد رفت (نک: ذهبی، همانجا). در آنجا از عمروبن مهدی، ابومحمد ابن بیّع، ابن صلت اهوازی، ابواحمد فَرْضی و هلال حفار حدیث شنید (ابن صلاح، 323؛ ذهبی، همانجا، تذکرهٔ، 3/1165) و آنگاه در سفرهایی که توالی آنها مشخص نیست به استماع حدیث پرداخت: در واسط از ابن خَرَفهٔ واسطی، در مکه از ابوالحسن بن جهضم صوفی و ابن نظیف فرّاء و در نیشابور از ابوسعید صیرفی و ابوبکر حیری (ذهبی، همانجاها). مشایخ دیگر او عبارتند از: ابوالحسن علی جرانی، ابوعبدالله حسین بن فنجویهٔ دینوری، محمد بن علی نقاشی، محمد بن موسی بن فضل صیرفی (ابن نقطه، همانجا)، ابوعمر طلحی و محمد بن ابراهیم جرجانی (ذهبی، سیر، همانجا). وی به همدان (ابن نقطه، همانجا)، دینور و شیراز (ذهبی، العبر، 2/328) نیز مسافرت کرد. ابن منده در روایت به اجازه بسیار اهمیت میداد و خود توانست به اخذ اجازه از حاکم نیشابوری، زاهر بن احمد سرخسی و دیگران نایل شود (همو، تذکرهٔ، 3/1165-1166، سیر، 18/350-351). ابن منده نخست در 407ق، در حالی که هنوز بزرگان مشایخ او زنده بودند، به حدیث گفتن پرداخت (همان، 18/354). کسانی چون حسین بن عبدالملک خلال، ابونصر احمد غازی و ابوسعد احمد بغدادی از او روایت کردهاند (ابن نقطه، 2/86؛ ذهبی، همان، 18/351؛ ابن رجب، 1/38). وی مردم را به پیروی از سنت تحریض میکرد و با کسانی که آنها را اهل بدعت میخواند، سرسختانه مقابله مینمود. ابن منده در امر به معروف و نهی از منکر نیز سختگیر بود و از کسی پروا نداشت (ابن ابی یعلی، ابن جوزی، همانجاها). وی همچون پدر از مخالفان اشعریان، بود، ازین رو از ابوبکر حیری که اشعری بود، حدیث شنید، اما از وی روایت نکرد (ذهبی، تذکرهٔ، 3/1165، سیر، 18/350). گرچه سعد بن محمد زنجانی او و خواجه عبدالله انصاری را در زمان خود از پیشگامان مبارزه با اهل بدعت به شمار آورده (نک: ابن جوزی، همانجا)، ولی به عللی که دقیقاً روشن نیست، خواجه عبدالله دربارهٔ ابن منده گفته بود که ضرر او برای اسلام بیشتر از سود اوست (ابن نقطه، 2/88). احتمالاً گفته خواجه عبدالله ناظر به نسبت تجسیم بود که گمان میرفت، ابن منده به آن اعتقاد داشته است (نک: ذهبی، العبر، همانجا). اما ذهبی ( سیر، 18/351) به نقل از ابن منده آورده که وی خود را از اعتقاد به تجسیم بری میشمرده است. ابن اثیر ( الکامل، 10/108) از گروهی در اصفهان به نام «عبد رحمانیه» یاد میکند که در اعتقادات، خود را به عبدالرحمان بن منده منتسب میدانستهاند، اما ابن رجب (همانجا) آنها را اهل بدعت میداند و ابن منده را از آنچه آنها میگویند و به او نسبت میدهند، مبرا میشمارد. سرانجام ابن منده در اصفهان وفات یافت و در تشییع جنازهٔ او خلقی کثیر گرد آمدند (ابن جوزی، 8/315؛ ذهبی، همان، 18/354). آثار: الف - خطی: 1. التاریخ المستخرج من کتب الناس للتذکرهٔ و المستطرف من احوال الرجال للمعرفهٔ (کوپریلی، 1/130)؛ 2. الرد علی من یقول «الم» حرف لینفی الالف و اللام و المیم عن کلام الله عزوجل، موجود در کتابخانهٔ ظاهریه ( فهرس، 531؛ ظاهریه، حدیث، 120)؛ 3. الکفایهٔ، موجود در کتابخانهٔ ظاهریه ( فهرس، 24؛ ظاهریه، همان، 121). ب - آثار یافت نشده: 1. تاریخ اصبهان (ابن اثیر، الکامل، همانجا)؛ 2. تاریخ مکهٔ (سخاوی، 282)؛ 3. حرمهٔالدین (ابن رجب، همانجا)؛ 4. صیام یوم الشک (همانجا)؛ 5. کتابی در وفیات که ذهبی آن را به جامعیت وصف کرده است (نک: سخاوی، 334). 4. ابوعمرو عبدالوهاب بن محمد بن اسحاق (388-19 جمادی الا¸خر 475ق/998- 15 نوامبر 1082م). وی از پدر حدیث بسیار شنید (ابن نقطه، 2/139؛ ذهبی، همان، 18/440) و نیز در موطن خود اصفهان از ابواسحاق ابراهیم بن خرشیذ، ابوعمر ابن عبدالوهاب سُلَمی، ابومحمد حسن بن یوه. جعفر بن محمد فقیه، محمد بن ابراهیم جرجانی و ابوبکر ابن مردویه، استماع حدیث کرد (ذهبی، همانجا). فارسی (1/539) از یک سفر او به نیشابور یاد میکند. وی در آنجا از ابوسعید محمد صیرفی حدیث شنیده است (ذهبی، همانجا). فارسی (همانجا) به حدیث گفتن او در نیشابور نیز اشاره دارد. ظاهراً او مدتی هم در طوس اقامت کرد و در آنجا بود که ابن قیسرانی به دیدار او رفت (ابن نقطه، 2/139-140). وی سفرهایی نیز به شیراز، همدان، مکه و ری داشته است و در این سفرها مانند پدرش تجارت هم میکرد (ذهبی، همانجا). پسرش یحیی بن عبدالوهاب، مؤتمن ساجی، اسماعیل بن محمد تیمی، ابونصر احمد غازی و برادرش خالد بن عمر، حسین بن عبدالملک خلال، حسن بن عباس رستمی، مسعود ثقفی و محمد بن احمد باغبان از او روایت کردهاند (ابن نقطه، همانجا؛ ذهبی، همان، 18/440-441). وی با فاطمه دختر شیبانی ازدواج کرد و از او صاحب 5 پسر و یک دختر شد (همان، 18/441). آثار: خطی: 1. احادیث ابن منده، ضمن مجموعهای در کتابخانهٔ ظاهریه ( فهرس، 184؛ ظاهریه، حدیث، 120) موجود است؛ 2. فوائد، موجود در دارالکتب مصر و کتابخانهٔ ظاهریه ( سید، 2/190؛ ظاهریه، مجامیع، 1/250، حدیث، همانجا). 5. ابوزکریا یحیی بن عبدالوهاب بن محمد (19 شوال 434-12 ذیحجهٔ 511/ اول ژوئن 1043-6 آوریل 1118)، محدث، فقیه، واعظ و مورخ. وی آخرین فرد نامدار از خاندان ابن منده است (ابن جوزی، 9/204؛ ابن نقطه، 2/302-303). یحیی بسیار زود به استماع حدیث پرداخت (نک: ذهبی، سیر، 19/395). در آغاز از پدر و عموهایش عبدالرحمان و عبیدالله (ابن عساکر، 7/185؛ ذهبی، تذکرهٔ، 4/1250) و سپس از ابوطاهر ابن عبدالرحیم (ابن نقطه، 2/303؛ ذهبی، العبر، 2/398) و احمد بن محمد فضاض (همو، سیر، همانجا) حدیث شنید. چون به سفر پرداخت ظاهراً نخست به نیشابور رفت (همو، العبر، همانجا) و در آنجا از ابوبکر احمد بن منصور مغربی و ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، سپس در همدان از ابوبکر محمد بن عبدالرحمان نهاوندی و در بصره از ابوالقاسم ابراهیم بن محمد شاهد و عبدالله بن حسین سعدانی استماع حدیث کرد (فارسی، 1/747؛ ابن خلکان، 6/169؛ ابن دمیاطی، 256). در 498ق به قصد گزاردن حج در مسیر خود به بغداد وارد شد و در جامع منصور به املای حدیث پرداخت (ابن نقطه، 2/303؛ ابن خلکان، همانجا). شاگردان یحیی و راویان او بسیارند، از جمله: ابن عساکر، ابوموسی مدینی، ابوطاهر سلفی، ابوسعد سمعانی، عبدالقادر جیلی، ابن خشاب نحوی، ابوالحسین ابن طیوری و ابوالفضل بن ناصر (ابن عساکر، 7/185، 366؛ ابن نقطه، ابن خلکان، همانجاها؛ ذهبی، سیر، همانجا، تذکرهٔ، 4/1251؛ ابن عماد، 4/32). ابن جزری ضمن اینکه نام او را در شمار مقریان آورده، یادآور شده است که وی از شاگردان ابن حبش قرائت آموخت و ابوالعلاء همدانی نیز از وی روایت کرد (2/374). ابن دمیاطی از یحیی به عنوان شیخ حنبلیان و پیشوای آنان یاد کرده است (ص 257). آثار: 1. زندگینامهٔ طبرانی، که همراه جلد 5 از چاپ اول معجم الکبیر طبرانی در بغداد به چاپ رسیده است؛ 2. احادیث ابن منده، که نسخهٔ خطی آن، در کتابخانهٔ ظاهریه موجود است (ظاهریه، مجامیع، 1/291، حدیث، 118)؛ 3. الامالی، در کتابخانهٔ ظاهریه موجود است (همانجا)؛ 4. تعلیقات و اضافات ابن منده بر الجزء الرباعی عبدالغنی ازدی، در کتابخانهٔ برلین نگهداری میشود ( آلوارت، شم 1569 )؛ 5. جزء فیه ذکر من عاش من الصحابهٔ اکثر من مائهٔ سنهٔ، در کتابخانهٔ جامع کبیر صنعا موجود است (صنعا، 4/1756؛ قس: سید، فهرس، 2(2)/ 151-152)؛ 6. تاریخ اصبهان. سمعانی در الانساب (11/160)، یاقوت در بلدان (مثلاً 1/66)، ابن خلکان در وفیات (3/199، 4/445)، ذهبی در سیر (مثلاً 17/596، 18/73) و ابن حجر در الاصابهٔ (5/179، 183) از این کتاب استفاده کردهاند. از این اثر بخشی کوتاه باقی مانده است که در کتابخانهٔ ظاهریه (ظاهریه، حدیث، 119، مجامیع، 1/214) نگهداری میشود (برای دیگر آثار، نک: ابن رجب، 1/156؛ سخاوی، 30، 175؛ بغدادی، 2/520؛ زرکلی، 8/156).