اِبْنِ مُلْجَم، عبدالرحمان مرادی (مق 40ق/661م)، مردی از خوارج و قاتل امام علی(ع). بلاذری (2/488) به نقل از کلبی او را عبدالرحمان بن عمرو بن ملجم خوانده است. گفتهاند تبار وی به اعراب حمیری میرسد. ابن ملجم از قبیلهٔ مراد بود که با بنی جبّله از قبیلهٔ کنده هم پیمان بودند (ابن سعد، 3/35). برخی نیز او را از قبیلهٔ تجوب، یکی از قبایل حمیری و هم پیمان قبیلهٔ مراد خواندهاند (ابن حبیب، 160؛ ابن منظور، ذیل مادهٔ تجوب)، اما بلاذری (2/507) گوید که تجوب جد او بوده است. از زندگی ابن ملجم اطلاع روشنی در دست نیست، زیرا نامش تنها در آخرین روزهای زندگی و در نتیجهٔ به شهادت رساندن علی بن ابیطالب (ع) زبانزد شد. قدر مسلم این است که ابن ملجم از پیروان حضرت علی (ع) بود که پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفین به خوارج پیوست. ابن حجر ( الاصابهٔ، 3/100) گوید که او جاهلیت را درک کرده است؛ همو ( لسان المیزان، 3/440) از قول ابوسعید ابن یونس در تاریخ مصر، آورده است که ابن ملجم در گشودن مصر شرکت داشت. عمروبن عاص، فرمانروای مصر، وی را که از سواران و قاربان بود و قرائت قرآن را از معاذبن جبل آموخته بود، از مقربان و همراهان خود قرار داد. گفتهاند هنگامی که عمروبن عاص از خلیفه عمر دربارهٔ مشکلات قرآن یاری خواست، عمر طی نامهای به وی فرمان داد که عبدالرحمان ابن ملجم را در کنار مسجد جای دهد تا او قرآن و فقه به مردم بیاموزد. عمرو خانهای را در کنار خانهٔ ابن عدیس به ابن ملجم اختصاص داد (همانجا). اگر این دو روایت ابن حجر درست باشد، باید پذیرفت که ابن ملجم هنگام مرگ چندان جوان نبوده است. نیز روشن میگردد که وی در قرائت قرآن و معارف دینی آن روزگار چندان مهارت داشت که خلیفهٔ مسلمانان و عمروبن عاص او را رسماً به کار تعلیم قرآن گماردند (ابن سعد، 3/40). دربارهٔ چگونگی شهادت امام علی(ع) و انگیزهٔ ابن ملجم، روایت مشهوری هست که تمامی مورخان و محدثان با تفاوتهایی آن را نقل کردهاند. به دنبال سرکوبی خوارج در نهروان، 3 تن از آنان، عبدالرحمان ابن ملجم، بُرَک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بُکَیر تمیمی در مکه گرد آمدند (نام دو همدست ابن ملجم به گونههای مختلف نقل شده است: مثلاً دینوری، 213، آن دو را نزّال بن عامر و عبدالله بن مالک صیداوی نامیده است) و پس از رایزنی برآن شدند که همزمان، علی(ع)، معاویه و عمروبن عاص را بکشند. عبدالرحمان کشتن علی(ع) را به عهده گرفت، برک و عمرو نیز تعهد کردند که معاویه و عمرو بن عاص را بکشند، آنگاه هر یک به سوی محل اجرای مأموریت خود رفتند. عبدالرحمان به کوفه آمد و با یارانش از خوارج دیدار کرد، اما هدفش را پنهان نگه داشت. روزی به تصادف زن زیبارویی به نام قطام دختر شجنهٔ بن عدی (یا اخضر بن شجنهٔ: ابوالفرج، 32) را که از تیم الرباب بود، دید و به او دل باخت و از او خواستگاری کرد. زن که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند، این پیشنهاد را پذیرفت و یکی از شرایط ازدواج را کشتن علی(ع) قرار داد. پس از آن عبدالرحمان، شبیب بن بَجَرهٔ اشجعی را دیدار کرد و او را با خود همراه ساخت (ابن سعد، 3/35-36). بلاذری (2/493) گوید: شخصی به نام وردان بن مجالد تمیمی پسر عموی قطام نیز همراه او شد. در شب سوء قصد عبدالرحمان و شبیب در مسجد بیتوته کردند و چون علی(ع) برای نماز صبح به مسجد آمد، عبدالرحمان با شعار «لله الحکم یا علی لالک: ای علی فرمانروایی از آن خداست نه از آن تو»، شمشیر خود را بر فرق وی فرود آورد، سپس شبیب با شمشیر بر علی(ع) حمله برد، ولی شمشیر او بر طاق فرود آمد. مردم ابن ملجم را دستگیر کردند، اما شبیب گریخت (ابن سعد، 3/35-37). با وجود برخی اقوال نادر در مورد تاریخ این واقعه (مثلاً نک: مبرد، 3/1116)، منابع شیعی 19 ماه رمضان را شب ضربت خوردن آن حضرت دانستهاند (مثلاً نک: طبرسی، 200). در روایت ابن سعد، که دیگران نیز عمدتاً همان را نقل کردهاند، انگیزهٔ ابن ملجم در کشتن علی(ع) انتقام بوده است. اما ابن اعثم کوفی (4/133-140) روایت دیگری آورده است که با گزارش پیشین تفاوت بسیار دارد و براساس آن ابن ملجم تنها از سر سودازدگی عاشقانه به کشتن علی(ع) دست یازید. بنا به نوشتهٔ ابن اعثم، پس از جنگ نهروان و پیش از رسیدن علی(ع) به کوفه، ابن ملجم به کوفه وارد شد و خبر کشته شدن خوارج را به هوادارا نشان داد. او در کوفه به زنی به نام قطام دختر اضبع تمیمی دل باخت و از او تقاضای ازدواج کرد. این روایت کشتن علی(ع) را یکی از شرایط پذیرش ازدواج از سوی قطام برشمرده است. بنابراین روایت، عبدالرحمان در شب 23 رمضان در خانهٔ قطام به سر برد و شراب نوشید و مست افتاد و چون بانگ اذان صبح برخاست، قطام او را بیدار کرد و به مسجد فرستاد و سرانجام چون علی(ع) خواست در رکعت دوم به سجده رود، شمشیر ابن ملجم بر سرش فرودآمد. در این روایت هیچ گونه توطئهٔ سازمان یافته و گروهی دیده نمیشود؛ ابن ملجم نیز بدون انگیزهٔ سیاسی و اعتقادی، و تنها برای دستیابی به وصال زن دلخواهش که در آتش انتقام گرفتن از علی(ع) میسوخت، دست به قتل مییازد. اما روایت مذکور با دیگر منابع تاریخی چندان سازگار نمینماید، ظاهراً اینکه در جریان سوء قصد پای زنی انتقامجو در میان بوده، جای انکار ندارد، اما از یک سو خود این زن به عنوان یکی از زنان متعصب خوارج جلوه میکند، به گونهای که مشارکت وی در قتل علی(ع) بیشتر جنبهٔ اعتقادی و فرقهای به خود میگیرد، و از سوی دیگر منش ابن ملجم و وابستگی او به خوارج و به ویژه تعصب شدید عقیدتی و ضدیت او با علی(ع) نشان میدهد که وی از انگیزهای نیرومند و مستقل برخوردار بوده است. پس از شهادت علی(ع) ابن ملجم را برای قصاص نزد حسن بن علی(ع) آوردند و حسن بن علی(ع) او را با یک ضربت شمشیر گردن زد (بلاذری، 2/505). در مورد چگونگی کشته شدن ابن ملجم روایتی دیگر حکایت از آن دارد که او را پیش از کشتن مثله کرده، حتی در چشمانش میلهٔ گداخته فرو بردند (ابن سعد، 3/39-40؛ ابن قتیبه، 1/161). روایت مذکور با اسناد تاریخی دیگر سازگار نیست. نیز میتوان پذیرفت که فرزندان علی(ع) برخلاف وصیت صریح پدرشان اجازهٔ چنان کاری را داده باشند. شگفت اینکه چنین روایتی حتی در برخی از منابع شیعی (ابن طاووس، 18؛ مجلسی، 42/306) راه یافته است. ظاهراً جسد ابن ملجم در کوفه دفن شد. ابن بطوطه (ص 220) گوید که در بخش غربی کوفه جای بسیار سیاه و تیرهای را در میدانگاه سفیدی دیدم، از احوال آن جویا شدم، گفتند که آن گور ابن ملجم شقی است و مردم کوفه هر ساله هیزم میآورند و به مدت 7 روز بر گور او آتش میافروزند. اخیراً نظر تازهای ابراز شده که با منابع کهن تاریخ مغایر است. سلیمان بن داوود، یکی از عالمان اباضی الجزایری در کتاب الخوارج هم انصار الامام علی نظری یکسره دگرگونه دربارهٔ خوارج اظهار کرده است. به اعتقاد وی خوارج نه تنها دشمن علی(ع) نبودند، بلکه از یاران وفادار وی به شمار میآمدند، تا جایی که پس از شهادت علی(ع) نیز به وی وفادار ماندند (1/28)؛ نقشهٔ قتل حضرت علی(ع) را نیز اشعث بن قیس کندی - جاسوس و عامل معاویه در میان یاران علی(ع) - کشید (همو، 1/194) و ابن ملجم را به اجرای آن وادار ساخت. داستان گردآمدن 3 تن از بازماندگان خارجی جنگ نهروان در مکه و طرح قتل 3 شخصیت یاد شده به کلی بیاساس است (همو، 1/195-197). به عقیدهٔ سلیمان بن داوود، ابن ملجم از خوارج نبود و حتی از قبیلهٔ او نیز کسی خارجی نبود. به نظر این مؤلف، ابن ملجم مانند اشعث از قبیلهٔ کنده بوده و عامل خویشاوندی نیز در تأثیر اشعث بر وی دخالت داشته است (1/194). مؤلف نامبرده ادلهٔ قابل ذکری برای اثبات مدعان خود اقامه نکرده است، به ویژه آنکه ابن ملجم بعدها به مثابه یک قهرمان و مؤمن واقعی مورد تکریم خوارج قرار گرفت و در مدح او شعر نیز گفته شد (مبرد، 3/1085). اما این درست است که دست کم، اشعث از قتل علی(ع) آگاهی داشته است، در این صورت، میتوان تصور کرد که اشعث و خوارج با هم نقشهٔ قتل را کشیده باشند، ولی این همدستی، با توجه به دشمنی انکار ناپذیر اشعث با خوارج (سلیمان بن داوود، 1/188) منطقی به نظر نمیرسد.