اِبْنِ فَهْد نام خاندانی بزرگ در مکه از فرزندان عبدالله بن محمد ابن عبدالله بن فهد. برای افراد این خاندان نسبتهای علوی، قُرَشی، هاشمی و مکی (سیوطی، 170؛ فاسی، 8/25) برشمردهاند، و این شاید بدان سبب باشد که آنان را از فرزندان محمد بن حنفیه پسر علی بن ابیطالب (ع) خواندهاند، اما از آنجا که شمار پشتهای این خاندان تا علیبن ابی طالب (ع) از آنچه قاعدهٔ معروف نسبشناسی (در هر قرن سه پشت) اقتضا میکند، کمتر است، در صحت چنین انتسابی جای تردید میماند؛ به ویژه اگر دریابیم که مردم مکه نسب این دودمان را به عتبهٔبن ابی لهب میرساندند (نک: سیوطی، 171) و این نام به تنهایی انگیزهٔ خوبی برای تغییر شجرهنامه تواند بود. همهٔ افراد شناخته شدهٔ این خاندان شافعی بودهاند، جز عطیه (د 874ق/1470م) که سخاوی ( الضوء، 5/148) او را مالکی مذهب دانسته است. اشتهار این خاندان بیشتر در سدههای 8 -10ق/14-16م بود و در این دوره کسانی از آن خاندان در دانش و تجارت بلند آوازه شدند. دانشِ عالمان این خانواده بیشتر در جهت ضبط و ذکر اهمیت سرزمین حجاز (تاریخ محلی) به کار گرفته شده است. برخی از افراد این خانواده برای تجارت به مصر، شام، یمن و حتی هند سفر میکردند. از فرزندان عبدالله افزون بر کسانی که دربارهٔ هر یک از آنان جداگانه سخن خواهد رفت، این افراد در خور ذکرند: حسن بن عبدالله (د پس از 740ق) و برادر وی جمالالدین محمد (د 736ق) که مدتی نایب نجمالدین طبری قاضی مکهبود (فاسی، 2/80، 4/82)؛ احمد (د 769ق) پسرجمالالدین محمد و قاضی جمالالدین ابوالخیر محمد (د 723ق) برادراحمد (همو، 2/296؛ قس: ابن حجر، 5/458). این قاضی جمالالدین ابوالخیر 3 پسر داشت که دو تن از آنان به نامهای عبدالرحمان ملقب به الوجیه و ابوبکر (فاسی، 5/408، 8/26) در طاعون مکه جان سپردند (جمادی - الاول 793). اما بلند آوازهترین دانشمندان بنی فهد از نسل ابوالخیر محمد و از پسر دیگر او نجمالدین محمد هستند: 1. نجمالدین ابوالنصر محمد (ح 760-12 ربیعالاول 811ق/ 1359-6 اوت 1408م)، در مکه متولد شد و در همانجا تحصیل کرد و از بعضی مشایخ شام و قاهره و اسکندریه اجازهٔ روایت حدیث یافت. از آنجا که جد مادری او شیخ نجمالدین املاک و خانهٔ چندی در اَصفون (در مصر عُلیا) وقف فرزندان خود کرده بود، محمد چند سالی در اصفون اقامت گزید و از این رو فرزندانش، افزون بر نسبتهای پیشین، به اصفونی هم معروف شدند (سخاوی، الضوء، 9/281). وی در 795ق/ 1393م به مکه بازگشت و هم در آنجا عمر به سر آورد (فاسی، 2/334). 2. تقیالدین ابوالفضل محمد (5 ربیعالثانی 787-7 ربیعالاول 871ق/16 مهٔ 1385-17 اکتبر 1466م)، پسر نجمالدین محمد. وی در اصفون زاده شد و در 795ق همراه پدر به مکه رفت و در آنجا به تحصیل علم پرداخت. او برای سماع حدیث به مدینه و یمن سفر کرد. از شیوخ او در مکه عبدالرحمان فاسی و ابوهُرَیرهٔ بن نقاش، در مدینه، رقیه دختر ابن مزروع و عبدالرحمان زرندی و در یمن مجد لغوی و علی بن ابوبکر ازرق بودهاند (سخاوی، همان، 9/281-282). از استادان بسیاری اجازه گرفت و پسرش در این مورد معجم و فهرست ویژهای پرداخته است. تقیالدین، ابن حجر را در مکه دید و از دانش او بهرهمند شد. او الامتاع را نزد مقریزی خواند و نسخهای از آن را به خط فرزند خود نجمالدین عمر برای خود تهیه کرد. او در کسب علم و ضبط و استخراج مطالب از کتابها بلند آوازه شد و این منزلت برای پسر او نیز حاصل گشت. کسان بسیاری در حجاز از تقیالدین اخذ حدیث کردند (همان، 9/283). توجه به حدیث و سنت از او به فرزندانش منتقل شد و شاید از این روست که گاه در نسبت آنان «الاَثَری» هم دیده میشود (نک: آلوارت، ؛ IX/497-498 آربری، .(44 سخاوی در دو نوبت که مجاور مکه بود، او را دیده، از او بهره برده و بسیاری از نوشتههای خود را به او ارائه کرده است (همانجا). تقیالدین پیوسته به کار مطالعه و نوشتن سرگرم بود. کتابخانهٔ او در آن زمان در مکه نظیر نداشت و همگان از آن بهرهمند میشدند. او کتابخانهاش را وقف کرد تا پس از مرگش نیز مورد استفادهٔ طالبان علم قرار گیرد. وی طبع شعر نیز داشت (همانجا). آثار: الف - چاپی: لحظ الالحاظ، تنها اثر از نوشتههای تقیالدین است که همراه ذیلهای حسینی دمشقی و سیوطی بر تذکرهٔ الحفاظ ذهبی چاپ شده است. لحظ در واقع ذیلی است بر ذیل ابوالمحاسن محمد بن علی علوی حسینی دمشقی و نام کامل آن لحظ الالحاظ بذیل طبقات الحفاظ است. در این ذیل تراجم به ترتیب زمان فوت صاحبان آنها آمده و بر 12 ترجمه از کتاب ذهبی و 8 ترجمه از ذیل حسینی مطالبی افزوده شده است (ص 71). ب - خطی: 1. بُغیهٔ الطالب الفالح من مشیخهٔ قاضی طیبهٔ ابی الفتح الصالح. نسخهای از آن در اسکندریه موجود است )؛ GAL,II/225) 2. حدیث ابی علی الحسن بن عرفهٔ، یک نسخه از آن در رامپور نگهداری میشود )؛ GAL,S,II/225) 3. رسالهٔ الکامل علی تراجم المکیین و المدنیین الذین اخذ عنهم العلامهٔ علی بن خلیل اللُبودی، نسخهای از آن در قاهره موجود است (همانجا)؛ 4. طرق الاصابهٔ بما جاء فی فضائل الصحابهٔ (شوکانی، 2/260)، نسخهای با نام مختصر اسماء الصحابهٔ به خط مؤلف در الازهر وجود دارد (ازهریه، 5/545) که ظاهراً همین اثر باید باشد؛ 5. عُمدهٔ المُنتحِل و بُلغهٔ المُرتحِل، در اربعینیات، نسخهای از این کتاب به خط مؤلف در چستربیتی ( آربری، و نیز نسخهای دیگر در قاهره (خدیویه، 7(2)/662) موجود است؛ 6. الفتح الربانی لجمیع مرویات الشیخ ابی الفتح العثمانی (ظاهریه، 91)؛ 7. الدرر السَنّیهٔ و الجواهر البَهیّهٔ من الاحادیث النبویهٔ. نسخهای از آن در کتابخانهٔ ملی پاریس موجود است ( دوسلان، شم .(721 در انتساب این اثر که به ابوالمحاسن یوسف عضدی اهدا شده، به تقیالدین تردید وجود دارد، زیرا به پسرش نجمالدین نیز نسبت داده شده است (وایدا، .(28 ج - آثار یافت نشده: 1. الاِبانهٔ مما ورد فی الجعرانهٔ (سخاوی، همان، 9/282)؛ 2. الاشراف علی جمیع النُکَت الظِراف (شوکانی، همانجا)؛ 3. اقتطاف النور مماورد فی ثور (سخاوی، همانجا)، بروکلمان آن را به محمد بن عبدالعزیز، نبیرهٔ تقیالدین نسبت داده است که درست نمینماید )؛ GAL,S,II/538) 4. بُشری الوَری مماورد فی حرا (سخاوی، همانجا)؛ 5. بهجهٔ الدماثهٔ بماورد فی فضل المساجد الثلاثهٔ (همانجا). 6. تأمیل نهایهٔ التقریب و تکمیل التهذیب بالتذهیب (همانجا)؛ 7. تحفهٔ الاشراف بمعرفهٔ الاطراف، در 3 مجلد (شوکانی، همانجا)؛ 8. تحفهٔ العلماء الاتقیاء بماجاء فی قصص الانبیاء (همانجا). سخاوی عنوان این کتاب را نخبهٔ العلماء... آورده است (همانجا)؛ 9. تقریب البعید فیما ورد فی یومی العید (کوثری، 4)؛ 10. الجُنهٔ باذکار الکتاب و السنهٔ (سخاوی، همانجا)؛ 11. الزوائد علی حیاهٔ الحیوان للدمیری (کوثری، همانجا)؛ 12. غایهٔ القصد المراد من الاربعین العالیهٔ الاسناد (همانجا)؛ 13. فی سیرهٔ الخلفاء و الملوک، در 2 مجلد (شوکانی، 2/259)؛ 14. المطالب السنیهٔ العوالی بما لقریش من المفاخر و المعالی (همو، 2/260)؛ 15. النور الباهر الساطع من سیرهٔ ذی البرهان القاطع، در سیرت نبوی (سخاوی، همانجا). تقیالدین کتابهایی هم برای آموزش فرزندانش نوشته بود (نک: فاسی، 2/343؛ سخاوی، الضوء، 6/126، 11/92). 3. بدرالدین محمد ابوزرعه (808 -826ق/1405-1423م)، پسر تقیالدین محمد. او مکه به دنیا آمد و از پدرش و استادان دیگر حدیث و فقه آموخت. هوش و حافظهٔ نیرومندی داشت و در جوانی در مکه درگذشت. آثار: 3 اثر به او نسبت دادهاند که موفق نشد آنها را پاکنویس کند: 1. رباعیات صحیح مسلم، 2. معجمِ شیوخ خود، 3. مناقب الامام الشافعی (فاسی، 2/342-344). 4. محبالدین ابوبکر احمد (809 -890ق/1407- 1485م)، پسر تقیالدین محمد. وی در مکه زاده شد و در همانجا و نیز در مدینه تعلیم یافت. آنگاه به سیاحت پرداخت و به سرزمینهای مختلف، از جمله در 840ق/1336م تا کالیکوت و بار دیگر در 847ق تا کنبایه در هند رفت. در مکه برای پدر و برادرش و دیگران استنساخ میکرد و آثار بزرگی را به دست خود رونویس کرد (سخاوی، همان، 11/92). با خدیجه، دختر ابوبکر بن محمد معروف به توریزی (تبریزی) تاجر سلطان، ازدواج کرد (همان، 4/70، 11/93). او گاه روایت حدیث میکرد و سخاوی در مکه چیزهایی از وی آموخت، اما پس از مرگ برادرش از روایت حدیث خودداری میکرد. او در مکه درگذشت و در آرامگاه خانوادگی دفن شد (همان، 11/92-93). 5. عبدالرحمان، ملقب به ناصرالدین ابوالفرج (841 -873ق/ 1437-1469م)، پسر ابوبکر احمد، در کالیکوت هند زاده شد و در 844ق همراه پدر به مکه آمد و در آنجا تحصیل کرد. از کسانی چون ابوالفتح مراغی و برهان زمزمی حدیث آموخت و از زرکشی، ابن طَحّان، ابن حجر، مقریزی و جمال کازرونی اجازه گرفت. در 865ق به قاهره رفت و از آنجا بارها به شام سفر کرد و به استماع حدیث پرداخت. وقتی در قاهره بود بسیاری از فضلای مکه به نزدش میرفتند. در نحو و سرودن شعر دست داشت. در قاهره درگذشت و در کنار مقابر صوفیان بَیْبَرسیّه به خاک سپرده شد (همان، 4/70-71). 6. نجمالدین عمر (محمد) (812 - 885ق/1409-1480م)، پسر دیگر تقیالدین و از سرشناسترین افراد این خاندان است. لقب دیگر او سراجالدین و کنیهاش ابوالقاسم بود. نام نخستین وی محمد بوده است، اما وی را بیشتر عمر میخواندند. در مکه متولد و بزرگ شد. مقدمات قرآن و حدیث و فقه را از پدر آموخت و از استادان مکه و دانشمندان مقیم یا مسافر آنجا، مانند ابوبکر مراغی، عبدالرحمان زرندی، جمالالدین ابن ظهیره و دیگران حدیث و علوم دیگر فراگرفت. پدرش از علمای سرزمینهای دیگر برای او اجازه خواست: از مشایخ اجازهٔ او از مدینه رقیه دختر یحیی بن مزروع، از شام عایشه دختر محمد بن عبدالهادی و عبدالقادر اُرموی، از بیتالمقدس فاطمه دختر ابومحمود و برادرش برهان، از قاهره عزابن جماعه، از زَبید مجد لغوی و از تَعِز جمال ابن خیاط و کسان دیگر از جاهای دیگر بودند. در قاهره از ابن حجر استفاده کرد. در حلب از برهان حدیث شنید. مسافرتهای علمی متعدد به قاهره و حلب کرد و در این گشت و گذارها در هر جا از هر کس ممکن بود، حتی از کسانی که پایهٔ علمی آنان پایینتر از خود او بود، بهره گرفت و در مکه از سخاوی استفاده کرد. نجمالدین از دانشمندانی است که مشایخ زیاد داشت و حدیث و روایت بسیار فرا گرفته بود (همان، 6/126- 128؛ نیز نک: ابو طولون، 2/453-454). ابن حجر که با او مکاتبه داشت، از وی خواست تا پس از پدرش تقیالدین ضبط وفیات یمن و مکه را ادامه دهد و نوشتههای خود را در این مورد به نظر او برساند. مقریزی هم از نجمالدین و پدرش به عنوان دو محدث بسیار آگاه حجاز یاد کرده و برای نجمالدین آیندهٔ درخشانی پیشبینی کرده بوده است. تقی جراعی، از بزرگان علمای حنبلی مسند احمد بن حنبل را نزد او خواند. سخاوی نیز از نجمالدین استفاده کرد و میان آن دو تا پایان عمرِ نجمالدین مکاتبه برقرار بود (سخاوی، همان، 6/129-131). وی با عایشه دختر عفیف عبدالرحمان بن محمد اصفهانی مکی معروف به عجمی ازدواج کرد (همان، 4/224، 5/59). در آخر عمر به اندک ضعف جسمانی و بینایی گرفتار شد و با اینهمه روش همیشگی خود را از دست نداد. نجمالدین در مکه درگذشت و در مقبرهٔ بنی فهد دفن شد (همان، 6/131). آثار: نجمالدین عمر نوشتههای بسیار به جا گذاشت که بیشتر به صورت پیشنویس بود (همان، 6/129). نوشتههای او تاکنون چاپ نشده است. آثار شناخته شدهٔ موجود او عبارتند از: 1. الالحاقات، رسالهای است مشتمل بر 11 اجازه که شیوخ مختلف نجمالدین برای او نوشتهاند و در هر اجازه نام مشایخ نویسندهٔ آن هم آمده است. این نسخه در رامپور و مورخ 839ق/1435م است ( بانکیپور، .(XII/65 این اثر احتمالاً همان المُسَلسلات است که در الضوء سخاوی به آن اشاره شده است (6/128)؛ 2. المعجم، مجموعهٔ تراجم مشایخ حدیث و اجازات نجمالدین است. تاریخ تألیف این اثر 861ق/1457م و تاریخ تحریر نسخه به خط عبدالعزیز فرزند مؤلف 906ق است ( بانکیپور، .(XII/63-64 نسخهای دیگر با ذیلی بر آن در برلین ( آلوارت، موجود است. سخاوی به این اثر اشاره کرده است (همانجا). آثار یافت نشدهٔ نجمالدین عمر به این شرح است: 1. اِتحاف الوری باخبار اُمّ القُری (سخاوی، الاعلان، 72)؛ 2. بذل الجهد فیمن سمی بفهد و ابن فهد (همو، الضوء، همانجا)؛ 3. التبیین للطبریین (همانجا)؛ 4. تذکرهٔ الناسی باولاد ابی عبدالله الفاسی (همان، 6/129)؛ 5. الدُّر الکَمین بذیل العِقد الثَمین فی تاریخ البلد الامین، ذیلی است بر تاریخ مکهٔ فاسی (همو، الاعلان، 71-72، 282)؛ 6. السر الظهیری باولاد احمد النویری، (همو، الضوء، 6/129؛ بغدادی، ایضاح، 2/11)؛ 7. غایهٔ الامانی فی تراجم اولاد القسطلانی (سخاوی، همانجا)؛ 8. الفهرست (همان، 6/128)؛ 9. اللباب فی الالقاب (شوکانی، 1/513)؛ 10. المُخَضرمین؛ 11. المُغَیَّر اسمهم؛ 12. المؤاخابینهم؛ 13. المُدَلّسین (همو، 1/512 - 513)؛ 14؛ مَشیخهٔ (نعیمی، 1/56)؛ 15. مورد الطالب الظَمی (ابن طولون، 2/454)؛ 16. نورالعیون بما تفرق من الفنون (بغدادی، همان، 2/685). گذشته از این آثار، نجمالدین استخراجات (تخریج) زیادی برای خود و دیگران به عمل آورده بود (سخاوی، همانجا). از سودمندترین کارهای او ترتیب دادن فهارس الفبایی برای برخی کتابهای مهم تراجم مانند الحلیهٔ، المدارک، تاریخ الاطباء، طبقات الحنابلهٔ و تذکرهٔ الحفاظ و ذیلهای آن بود (همان، 6/129). 7. محییالدین ابوزکریا یحیی (23 ربیع الا¸خر 848 - 25 ذیقعدهٔ 885ق/11 اوت 1444-26 ژانویهٔ 1481م)، پسر نجمالدین عمر، در زادگاهش مکه بزرگ شد و تحصیل کرد. پدرش او را به استفاده از بسیاری از علمای مکه واداشت و از گروهی از آنان برای او اجازه گرفت. یحیی بسیاری از نوشتههای سخاوی را از خود او فرا گرفت. به مدینه، طایف، قاهره و یمن تا عدن سفر کرد و از علمای هر محل بهره برد. مردی صالح و پرهیزکار بود و هر چند ثروتی نداشت، از پذیرفتن زکات و صدقات خودداری میکرد. شعرشناس بود و در این باب ذوق نیکویی داشت (سخاوی، الضوء، 10/238-239). آثار: از آثار او مجموعههایی برگزیده از دیوانهای شعر و نکتهها و سخنان شگفت بوده است. این آثار را هم به او نسبت دادهاند: 1. الدلائل الی معرفهٔ الاوائل (همانجا)؛ 2. مایکتب بالضاد و الظاء مع اختلاف المعنی، که 3 نسخه از آن در دارالکتب مصر (تیموریه) وجود دارد (معیبد، 590). وی مجمع الامثال میدانی را نیز تلخیص کرده است (سخاوی، همانجا). 8. عزالدین عبدالعزیز (26 شوال 850 -926ق/13 ژانویهٔ 1447- 1515م)، پسر نجمالدین عمر، مورخ و از معروفترین افراد دانشمند بنی فهد. او در مکه به دنیا آمد و نخست ابوالخیر علی نام داشت و در پی خوابی که پدرش دید، ابوفارس عبدالعزیز نامیده شد. مقدمات را نزد پدر و جدش فراگرفت؛ از شیوخ مکه مانند ابولفتح مراغی و زمزمی و دیگران و نیز از ابن حجر دانش آموخت. در طلب حدیث کوشا بود. بارها برای سماع حدیث به مدینه و قاهره و شام و حلب و غزه رفت. همدرس سخاوی بود و در عین حال در قرائت و حدیث از او بهره گرفت. هنگامی که سخاوی در 886ق در مکه مجاور شد، عبدالعزیز بسیاری از تألیفات او را که در میان کتابهای پدرش بود، نزد او خواند. متون عمدهٔ فقه و تفسیر و نحو را نزد مشاهیر علمای مکه خواند و اجازهٔ تدریس و روایت حدیث گرفت (سخاوی، الضوء، 4/224-226). در سال آخر عمرش از ابن طولون در مکه حدیث شنید و از او نیز اجازه گرفت. به داشتن مشایخ زیاد معروف بود و معجم شیوخ او شامل نام حدود هزار شیخ است (غزی، 1/239). در سرزمین حجاز پس از پدرش کسی در حدیث با او برابر نبود و در بسیاری از علوم دیگر نیز دست داشت (سخاوی، همان، 4/226). تخریج (استخراج مطالبی ویژه از نوشتههای دیگران) و کشف (ترتیب فهرستهای راهنما برای متنهای مهم) و تاریخ، کارهای علمی مورد علاقهٔ عبدالعزیز بود (سخاوی، همانجا). وی در مکه درگذشت (ابن عماد، 8/100). آثار خطی: 1. الاجازهٔ. نسخهای از آن در رامپور موجود است )؛ GAL,S,II/224) 2. غایهٔ المرام باخبار سلطنهٔ البلد الحرام. این اثر که ناقص است، مشتمل بر تاریخ امرای مکه از زمان هجرت تا فوت مؤلف است و با استفاده از نوشتههای پدر مؤلف در مورد تاریخ مکه و آثار فاسی و ابن حجر نوشته شده است. نسخهای از آن در برلین موجود است ( آلوارت، )؛ IC/263 3. النُزههٔ السَنیهٔ فی اخبار الملوک المصریهٔ یا النزههٔ السنیهٔ فیما یطلب من اخبار الملوک و خلفاء الدیار المصریهٔ، دو نسخه از آن در اسکوریال مادرید نگهداری میشود ( 2 ESC، شم .(1708 از این اثر نسخهای نیز با عنوان نزههٔ سَنَیهٔ مُقنعهٔ مُغنیهٔ مما یلطب من اخبار الخلفاء و الملوک المصریهٔ در وین موجود است (لو بنشتاین، .(1/204 آثار یافت نشده: 1. بلوغ القری، ذیلی است بر اتحاف نجمالدین پدر مؤلف؛ 2. تاریخ مکهٔ، به ترتیب سالها از 872ق تا زمان مؤلف در تاریخ مکه؛ 3. الترغیب و الاجتهاد فی الباعث لِذَوی الهِمَم العلیهٔ علی الجهاد؛ 4. جزء فی المُسَلسل بالاولیهٔ؛ 5. جزء فی المُسلسلات؛ 6. الحُجهٔ الدامغهٔ لرجال الفُصوص الرائغهٔ؛ 7. رحلهٔ؛ 8. فهرست مرویّات او؛ 9. معجم مشایخ او؛ 10. نزههٔ الابصار لما تألف من الافکار؛ 11. نزههٔ ذوی الاحکام باخبار الخطباء و الائمهٔ و قضاهٔ بلدالله الحرام (نک: غزی، 1/239؛ بغدادی، هدیه، 1/583). عبدالعزیز طبقات القراء ذهبی را نیز به ترتیب الفبایی مرتب کرده بود (غزی، همانجا). 9. محبالدین ابوالفضل محمد (891 -954ق/1486-1547م)، مشهور به جارالله، مورخ و آخرین فرد دانشمند این خانواده. پدر او عبدالعزیز و مادرش کمالیه دختر محبالدین ابوبکر احمد برادر نجمالدین عمر بود. در زادگاهش مکه از پدرش و سخاوی و محلب طبری دانش آموخت. از کسانی مانند عبدالغنی بن بساطی، عایشه دختر ابن عبدالهادی و محمد بن شهاب بوصیری اجازه گرفت (سخاوی، الضوء، 3/52). آنگاه به مصر و شام سفر کرد و در 922ق/1516م هنگامی که ملک اشرف قانصوه الغوری به حلب رفت جارالله نیز به آنجا وارد شد (ابن حنبلی، 1(1)/434). در حلب دوست و همدرس شمسالدین محمد بن طولون شد و بعدها میان آن دو مکاتبه برقرار بود و هر سال هر کدام متوفیات آن سال را ضبط و به وسیلهٔ حجاج برای یکدیگر میفرستادند (غزی،2/131). جارالله بهبیتالمقدس و یمن نیز مسافرت و از علمای آنجا استفاده کرد. سید سَمهودی در شهر مکه به او خرقه پوشانید (ابن عماد، 8/301؛ عیدروسی، 218). از جمله کسانی که از او دانش آموخته و اجازه گرفتهاند، ابن طولون و رضیالدین محمد بن حنبلی حلبی را میتوان نام برد (ابن حنبلی، 1(1)/435-436). جارالله در مکه و مدینه به روایت حدیث پرداخت (عیدروسی، همانجا) و در زادگاهش در گذشت (ابن عماد، همانجا). آثار چاپی: 1. تحفهٔ اللطائف فی فضائل الحبر ابن عباس و وَجّ الطائف (مدعج، 192)؛ 2. حسن القِری فی اودیهٔ اُمّ القُری (همانجا؛ جاسر، 544)؛ 3. رسالهٔ فی فضل جدهٔ وشیء من خبرها (مدعج، 189). آثار خطی: 1. الاقوال المُتَّبعهٔ فی بعض ما قبیل من مناقب ائمهٔ المذاهب الاربعهٔ (زرکلی، 6/209)؛ 2. تحفهٔ الناس بخبر رباط سیدنا العباس، یک نسخه از آن در ییل موجود است (نموی، 138 )؛ 3. الجواهر الحِسان فی مناقب السلطان سلیمان بن عثمان (زرکلی، همانجا)؛ 4. الخبر المرفوع فی ایام الاسبوع، نسخهای از آن در ییل نگهداری میشود (نموی، 168 )؛ 5. گزیدهای از الدر الفاخرلاعیان القرن العاشر، نسخهای از آن در کمبریج موجود است (آربری، 44 )؛ 6. السلاح و العدهٔ فی فضائل بندر جدهٔ، 2 نسخه از آن در برلین و وین موجود است )؛ GAL,II/516) 7. منهل الظرافهٔ بذیل مورد اللطافهٔ فیمن ولی السلطنهٔ و الخلافهٔ، 2 نسخه از آن در برلین، نگهداری میشود ( آلوارت، )؛ VII/434,IX/316 8. نهایهٔ السول لبرکات فضل آل بیت الرسول، نسخهای از آن در برلین موجود است (همان، )؛ VII/434 9. النکت الظراف، نسخهای از آن در چستربیتی نگهداری میشود ( آربری، 26 )؛ 10. نیل المُنی بذیل بلوغ القری .(GAL,S,II/538) آثار یافت نشده: 1. بلوغ الارب بمعرفهٔ الانبیاء من العرب (حاجی خلیفه، 1/253)؛ 2. بهجهٔ الزمان بعمارهٔ الحرمین لملوک آل عثمان (بغدادی، ایضاح، 1/201)؛ 3. تحفهٔ الایقاظ بتتمهٔ ذیل طبقات الحفاظ، تکملهای است بر لحظ الالحاظ نیای بزرگش تقیالدین ابن فهد. جارالله نوشتن تحفهٔ را در 12 ربیعالثانی 944ق/18 سپتامبر 1537م به پایان برده است (نک: جارالله، 382)؛ 4. التحفهٔ اللطیفهٔ فی بناء المسجد الحرام و الکعبهٔ الشریفهٔ (غزّی، 2/131)؛ 5. تحقیق الرجا لعلو المقر المحبی ابن اَجا، که مشتمل بر 40 حدیث است (ابن حنبلی، 1(1)/ 434)؛ 6. تحقیق الصفا فی تراجم بنی الوفا (حاجی خلیفه، 1/378)؛ 7. رسالهای دربارهٔ بازار عکاظ ( دانشنامه )؛ 8. رسالهٔ فی کتاب السرفی دیوان مصر (حاجی خلیفه، 1/885)؛ 9. الفرائد البهیات فی فوائد البلدانیات (جاسر، 546)؛ 10. معجم مشایخ خود و شاعرانی که از آنان شعر شنیده است (ابن حنبلی، 1(1)/435).