اِبْنِ فَقیه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق، معروف به ابن فقیه همدانی، جغرافیدان سدهٔ 3ق. یاقوت نام و نسب او را ابوعبدالله احمد ابن محمد بن اسحاق بن ابراهیم همدانی نوشته است ( ادبا، 4/199). کنیهٔ ابوعبدالله را فؤاد سزگین نیز در مقدمهٔ خود بر چاپ عکسی اخبار البلدان، که از روی نسخهٔ خطی آستان قدس رضوی انجام گرفته، ذکر کرده است، اما در همین نسخهٔ خطی نام و نسب او احمد بن محمد بن اسحاق الهمدانی المعروف بابن الفقیه آمده و به کنیهٔ او اشاره نشده است (ص 347). ابن ندیم تنها به ذکر احمد بن محمد اکتفا کرده است (ص 171). دربارهٔ همدانی بودن ابن فقیه سند روشنی به دست نیامده است، ولی از شرح مبسوطی که وی دربارهٔ همدان و به ویژه از مطالبی که در همین بخش راجع به میهن دوستی آورده ( مختصر، 217- 258)، میتوان چنین احتمال داد که از مردم همدان بوده است (کراچکوفسکی، .(IV/158 از سال ولادت و درگذشت و نیز شرح زندگانی او اطلاعی در دست نیست. ابن ندیم (همانجا) او را اهل ادب نوشته و افزون بر البلدان، وی را مؤلف کتاب دیگری با عنوان کتاب ذکر الشعراء المحدثین و البلغاء منهم و المُفْحَمین دانسته است. ابن ندیم دربارهٔ البلدان ابن فقیه مینویسد که این کتاب هزار برگ دارد که از آثار دیگران به ویژه کتاب جیهانی گرفته (سَلْخ) شده است. (همانجا). این نظر ابن ندیم موجب بروز تردیدهایی در میان محققان شده است. مشکل عمده در این مسأله مربوط به تاریخ نگارش البلدان است که اغلب آن را پس از مرگ معتضد خلیفهٔ عباسی در 289ق/902م یا 290ق (دخویه، مقدمه، دانستهاند. محمد قزوینی که بنا را بر صحت نوشتهٔ ابن ندیم گذارده بود. با توجه به اینکه تاریخ تألیف کتاب جیهانی حدود 20 تا 30 سال پس از 290ق بوده است، چنین پنداشت که «لابد دخویه در تاریخ تألیف کتاب ابن الفقیه باید سهو فاحشی کرده باشد» (6/122)، ولی کراچکوفسکی به حمایت از نظر دخویه، نوشتهٔ مؤلف الفهرست را قابل تردید دانسته و متذکر شده است که در استفادهٔ ابن فقیه از آثار دیگران جای تردید نیست، اما وی نمیتوانسته از کتاب جیهانی بهره گرفته باشد، زیرا ابن فقیه کتاب خود را پیش از جیهانی نوشته است. نزدیکی و همانندی در نوشتههای این دو تن از لحاظ مضمون و محتوا قطعی است و چه بسا همین نکته سبب بروز چنین گمانی از سوی ابن ندیم شده باشد (کراچکوفسکی، ؛ IV/222 دخویه، مقدمه، .(11 در اینکه ابن فقیه کتاب خود را در حدود 290ق نوشته، کمتر تردید کردهاند، زیرا ابن فقیه از وقایع عهد خلافت معتضد (279-289ق) یاد کرده و او را «خلیفتنا» (مختصر، 53) نامیده است. وی در ضمن، دوبار از مکتفی (خلافت: 289- 295ق/902- 908م) ذکری به میان آورده، ولی به عنوان خلیفه از او یاد نکرده است (همان، 243، 270). معلوم میشود که به هنگام نگارش کتاب یا مکتفی هنوز به خلافت نرسیده بوده و یا اینکه ابن فقیه از آن آگاهی نداشته است. آخرین حادثهٔ تاریخی که در کتاب ابن فقیه دیده میشود، مربوط به قتل عمرو لیث صفاری است (همان، 53) که به نوشتهٔ طبری حکم آن در آخرین لحظات حیات معتضد صادر شده و پس از مرگ خلیفه صورت گرفته است (10/88). از اینجا میتوان دریافت که ابن فقیه ظاهراً اثر خود را در حدود 289-290ق نوشته که به هر تقدیر پیش از نگارش کتاب جیهانی بوده است. مطالب البلدان تا اندازهای با نوشتههای جاحظ نیز مرتبط و نزدیک است. بعضی از مؤلفان چون مقدسی، ابن فقیه را مقلّد جاحظ دانستهاند. مقدسی مینویسد چون به کتاب ابن فقیه مینگری، چنین مینماید که کتاب جاحظ و زیج اعظم را میخوانی (ص 241). حسن حسنی عبدالوهاب که نسخهای از کتاب جاحظ با عنوان التبصّر بالتجارهٔ را در تونس کشف و منتشر کرده، معلوم داشته است که تنی چند از جغرافینگاران و جهانگردان بزرگ از جاحظ بهره گرفتهاند و جاحظ نخستین کسی بوده که باب تألیف را در بیان طول و عرض سرزمینها و ویژگیهای آنها گشوده و این شیوه را پیش پای کسانی چون ابن فقیه همدانی، ابن رُستهٔ اصفهانی، ابوزید بلخی، اصطخری، ابن حوقل و مقدسی نهاده است، چنانکه آنان هر چند مطالب جاحظ را بسط و گسترش دادهاند، در واقع مقلدان و وابستگان به او هستند (ص 7، 8). کراچکوفسکی نیز دربارهٔ ارتباط البلدان ابن فقیه با نوشتهٔ جاحظ حق را به مقدسی میدهد. به نوشتهٔ او در رابطهٔ شیوهٔ نگارش ابن فقیه با جاحظ جای تردید نیست و پیداست که این رابطه کاملاً آگاهانه بوده است .(IV/158)وی همچنین متذکر میگردد که ابن فقیه در نگارش اثر جغرافیایی خویش به میزان قابل ملاحظهای مرهون نوشتههای جاحظ است .(IV/125) در اشاره به انتقاد مقدسی لازم به تذکر است که در سدهٔ 4ق که دوران شکوفایی ادب جغرافیایی اسلامی بوده است، اغلب به محققان و دانشمندانی برخورد میکنیم که آثار گذشتگان و روش کار آنان را مورد انتقاد قرار دادهاند. در سدههای بعد این شیوه جای خود را به بهرهگیری و جمعبندی آثار متقدمان داد. مقدسی در برخورد انتقادی نسبت به گذشتگان گاه مطالبی نوشته است که تا اندازهای اغراقآمیز به نظر میرسد، مثلاً مینویسد که نوشتهٔ ابن فقیه را نمیتوان از نوشتهٔ جاحظ متمایز کرد (کراچکوفسکی، .(IV/23 هنوز اثر ابن فقیه با عنوان کتاب ذکر الشعراء المحدثین و البلغاء منهم و المفحمین که ابن ندیم از آن یاد کرده، شناخته نشده است، ولی از البلدان او قطعاتی برجا مانده است. این کتاب او را در 5 مجلد و حاوی دو هزار صفحه نوشتهاند (همو، .(IV/156 مقدسی با احتیاط از آن یاد کرده و نوشته است «کتابی را که ابن فقیه همدانی مؤلف آن بود در 5 مجلد دیدم» (ص 5). این کتاب برجا نمانده، ولی ظاهراً در حدود 413ق/1022م شخصی بهنام ابوالحسن علیبنجعفر شَزْری (شَیْزری) آن را ملخص کرده است (دخویه، مقدمه، .(8 در بعضی نوشتهها نسبت این شخص شیرازی ذکر شده است ( دانشنامه؛ لغت نامه ). از این تحریر خلاصه شده 3 نسخه باقی است ( 2 EI). در این نسخهها بسیاری از مطالب حذف شده و بعضی مطالب که یاقوت از ابن فقیه نقل کرده، به صورتی فشرده آمده است. یکی از این نسخهها با عنوان مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه در 1885م انتشار یافت. نسخهٔ دیگری از این کتاب متعلق به موزهٔ بریتانیاست (الیس، .(I/175 تا 1923م متن دیگری از کتاب ابن فقیه شناخته نشده بود، تا اینکه در بهار 1923م زکی ولیدی طوغان از دانشمندان ترکستان در کتابخانهٔ آستان قدس به نسخهای خطی از اثر ابن فقیه برخورد که رسالهٔ ابودلف و سفرنامهٔ ابن فضلان نیز ضمیمهٔ آن بود. صفحات اول و آخر این نسخه افتاده است و تنها در پایان مطالب کتاب ابن فقیه نوشته شده «تم... کتاب اخبار البلدان » (ص 347). بنا به اظهار زکی ولیدی طوغان ضمن مطالعه معلوم میشود، کتابی که دخویه با عنوان مختصر کتاب البلدان طبع و نشر کرده، خلاصهٔ همین کتاب است (طوغان، 1/47). این کتاب در فهرست کتب آستان قدس، به شمارهٔ 109 با عنوان « اخبار البلدان لابن خاتون» ثبت شده، اما به نوشتهٔ طوغان به آسانی میتوان دریافت که کتاب مزبور اخبار البلدان ابن فقیه و واقف آن ابن خاتون است (1/46). کووالِفسکی اطلاع بیشتری دربارهٔ واقف این نسخهٔ خطی به دست داده و متذکر شده است که بر پایهٔ مطالب فهرست فارسی کتابخانهٔ آستان قدس معلوم میشود که این نسخهٔ خطی جزء مجموعهٔ کتابهایی است که در 1656-1657م (1067ق) شخصی به نام ابن خاتون به آستان قدس اهدا کرده است. چنین به نظر میرسد که ابن خاتون از اعقاب خاتونی بوده که در مرو کتابخانهٔ بسیار جالبی داشته است (ص .(40 یاقوت از وجود این کتابخانه در مرو یاد کرده است ( بلدان، 4/509). چنین به نظر میرسد که یاقوت از این کتابخانه بهره جسته و چه بسا ممکن است که همین نسخهٔ خطی را دیده باشد (کووالفسکی، همانجا). یاقوت به نقل از ابن فقیه مطالبی در معجم البلدان ذکر کرده که در مختصر کتاب البلدان دیده نمیشود. یکی از این مطالب دربارهٔ نوشحان علیاست که گویا از 4 شهر بزرگ و 4 شهر کوچک تشکیل شده بوده است (4/823). از اینجا میتوان به صحت نوشتهٔ مقدسی (ص 5) و ابن ندیم (ص 171) در مورد وسعت مطالب کتاب ابن فقیه پی برد. ضمن مقایسهٔ نسخهٔ طبع دخویه با نسخهٔ خطی آستان قدس به سهولت میتوان دریافت که این دو نسخه مکمل یکدیگرند. طوغان مینویسد که دو ثلث از ابواب نسخهٔ طبع دخویه در نسخهٔ مشهد نیست. در ضمن بابهای 3 تا 10، 15 و 24 تا 28 نسخهٔ آستان قدس نیز در نسخهٔ طبع دخویه وجود ندارد (1/47، 48). شمارهٔ صفحات نسخهٔ آستان قدس، 347 و نسخهٔ طبع دخویه، 330 است. باب خراسان در نسخهٔ آستان قدس (ص 307-347) مفصلتر از نسخهٔ طبع دخویه (ص 314-330) است. وجود عنوان «تم الاختصار» در صفحهٔ 330 طبع دخویه نشانهٔ ملخص بودن نسخهای است که توسط ابوالحسن شزری (شیزری) صورت گرفته است. چنانکه گذشت، احتمالاً نسخهٔ آستان قدس یکی از مراجع مورد استفادهٔ یاقوت بوده است. به عنوان نمونه میتوان از نوشتهٔ یاقوت دربارهٔ فرمانروای ترکان ( البلدان، 1/839) یاد کرد که با نسخهٔ آستان قدس (ص 334) انطباق دارد. در آنجا از فرمانروای ترکان که اسلام آورده بود، سخن رفته است. مختصر کتاب البلدان را نمیتوان نوشتهای صرفاً جغرافیایی به شمار آورد. این کتاب در واقع مجموعهای ادبی همراه با شعر و طنز است که با استفاده از تألیفات دیگران نوشته شده و گزیدهای است که مؤلف برای استفاده افراد غیر متخصص علاقهمند گردآورده است. در این کتاب علاوه بر مطالب جغرافیایی، احادیث، داستانها و مطالب عجیب و غریب نیز آمده است (کراچکوفسکی، .(IV/158 ابن فقه به هنگام بحث پیرامون نخستین سیر و سفرهای عهد اسلامی از حوادثی یاد کرده است که بیشتر جنبهٔ داستانسرایی دارد. از جملهٔ اینگونه مطالب داستانی است که به عُبادهٔ بن صامت از قبیلهٔ خزرج منسوب است که از مردم مدینه و یکی از انصار پیامبر (ص) بود ( مختصر، 140-143). دینوری که پیش از ابن فقیه میزیسته، نیز این داستان را آورده است (18-19)، ولی ابن فقیه داستان را به صورتی مشروحتر نقل کرده است. تفاوت عمده میان دو نوشتهٔ مذکور مربوط به نام این شخص است که دینوری به جای عبادهٔ، عبدالله آورده است (ص، 18؛ ابن فقیه، مختصر، 140) و در طبقات ابن سعد نیز به همان صورتی است که ابن فقیه ذکر کرده است (1/220، 2/356). یکی از مسائلی که ابن فقیه در کتاب خود بدان اشاره کرده، مسألهٔ استفاده از نقشهٔ جغرافیایی در میانه عربهاست. آنان به ویژه پس از فتوحات به کسب اطلاعات دربارهٔ اقوام و کشورها روی آوردند. این اطلاعات در بسیاری از موارد با افسانه آمیخته بود که عربها در روزگار باستان و اوایل عهد اسلامی آن را «فضائل» مینامیدند (کراچکوفسکی، 594 .(IV/56-59, در آن زمان عربها هنوز با نقشههای جغرافیایی آشنایی نداشتند. مسعودی از قول اهل روایت مینویسد: هنگامی که خداوند ولایتها را از عراق و شام و مصر و دیگر نواحی بر مسلمانان گشود، عمر بن خطاب به یکی از خردمندان عصر خود نوشت که ما مردمی بادیهنشین بودهایم و خداوند ولایتها را برای ما گشاده است و میخواهیم در زمین جای گیریم و در شهرها اقامت گزینیم؛ برای من شهرها را با هوا و مسکنهای آنها و اثری که خاک و هوا در مردم آنجاها دارد، وصف کن (2/34). اما نخستین آگاهی از وجود نقشه در میان عربها را مربوط به ابتکار حجاج بن یوسف ثقفی دانستهاند که در آغاز با عنوان «صورهٔ» به کار رفته است (کراچکوفسکی، .(IV/60 ابن فقیه و طبری هر دو در این مورد اتقاق نظر دارند، ولی هر یک داستان جداگانهای در این زمینه نقل کردهاند. طبری از قول ادریس بن حنظله مینویسد که حجاج در 89ق/708م از قتیبهٔ بن مسلم باهلی خواست تا نقشهٔ (صورهٔ) بخارا را برای او بفرستد (6/440)، ولی ابن فقیه دربارهٔ آشنایی عربها با نقشهٔ جغرافیایی به داستان دیگری با تفصیل اشاره کرده و نوشته است هنگامی که حجاج بن یوسف نمایندهٔ خود را نزد دیلمیان فرستاد و آنان را به پذیرش اسلام و یا پرداخت جزیه دعوت نمود، دیلمیان از پذیرفتن پیشنهاد او سرباز زدند. از این روی دستور داد تا نقشهٔ (صورهٔ) دیلم و دشتها و کوهها و درهها و جنگلهای آن سرزمین را فراهم آورند (مختصر، 283). مختصر کتاب البلدان با شرحی پیرامون آفرینش زمین و آسمان و اختلاف شب و روز آغاز میشود (ص 3)، ولی نسخهٔ آستان قدس که احتمالاً حاوی بخش دوم از متن کامل اثر ابن فقیه بوده است (کرچکوفسکی، )، IV/159 با شرحی از کوفه آغاز میگردد (ص 2). نوشتهٔ ابن فقیه مؤید تصوری است که تا پیش از اسلام نیز در میان ایرانیان و یهودان و دیگران پیرامون 7 بخش بودن زمین وجود داشته است ( مختصر، 3). در اثر ابن فقیه نقل قولهایی از گذشتگان آمده است که نشانهٔ ذوق و سلیقهٔ اوست. مآخذ کتابِ او متعدد بودهاند و به تقریب از اکثر مؤلفان پیشین به ویژه جاحظ، ابن خردادبه و دیگران مطالبی در کتاب وی آمده است (دخویه، مقدمه، .(11 در کتاب از سلیمان سیرافی بازرگان دریانورد ایرانی ( مختصر، 11) مطالبی آمده که مورد توجه گابریل فِران («گزارشها1» قرار گرفته است. مقدسی از فقدان نظم در کتاب ابن فقیه یاد کرده و نوشته است که وی جز شهرهای بزرگ را نام نبرده، روستاها و بخشها را مرتب نکرده و چیزهایی در کتاب آورده است که شایسته نیست. گاه از دنیا پرهیز میدهد و گاه بدان میخواند، گاه میگریاند و گاه بازی میدهد و میخنداند. در کتاب او حشو و زواید نیز کم نیست. ابن فقیه میگوید که اینها را برای رفع خستگی خوانندگان آوردهام. هنگامی که به کتاب ابن فقیه مینگرم چنان در داستانهایش گم میشوم که نمیدانم سخن دربارهٔ کدام شهر است (ص 5). کراچکوفسکی نیز دراینمورد حقرا به مقدسیمیدهد .(IV/158) در تأیید نظر مقدسی کافی است به سرفصلها و موضوعهای بخش نخستین مختصر کتاب البلدان پیرامون آفرینش زمین و دریاهایی که زمین را احاطه کردهاند، شگفتیهای آن، تفاوت میان چین و هند، مکه، بیتالله الحرام، طائف، مدینه و مسجد آن، تفاوت میان تهامه و حجاز، یمامه، بحرین، یمن، جدّی گرفتن هزلیات و هزل شمردن مطالب جدی، ستایش خانه بدوشان و آوارگان، مصر و نیل، سرزمینهایی چون نوبه، حبشه، بجا (البُجَهٔ)، مغرب، بیتالمقدس، دمشق، جزیره، بیزانس، ستایش و نکوهش بناهای، کوفه و قصر خورنق (همراه با نقل قولها و تذکرات تاریخی)، بصره، فارس و غیره، توجه شود. به عنوان نمونه هنگام وصف یک چشمهٔ نزدیک همدان به 3 موضوع اشاره شده است: شرحی در ستایش آب سرد (مختصر، 220-227)، همنوایی میان عبدالقاهر و حسین بن ابی سَرْح در ستایش همدان و عراق و نکوهش آنها (همان، 227-237) و سرانجام موضوع میهن دوستی و حب الاوطان (همان، 237-240). صرفنظر از نقایص یاد شده، ابن فقیه به مسائلی اشاره کرده که گرچه افسانهآمیز به نظر میرسد، ولی از دیدگاه تاریخی قابل توجه است. به عنوان نمونه قدیمترین شرح پیرامون سمرقند در عهد اسلامی از ابن فقیه است (همان، 325-326؛ بارتولد، .(I/135 به نوشتهٔ او گرد سمرقند همانند بلخ و بخارا دیواری به طول 12 فرسنگ با 12 دروازه وجود داشت که از چوب ساخته شده بودند و هر یک دو لنگه داشت. در پشت هر دروازه، دو در دیگر وجود داشت. میان این دو در، جایگاه دروازهبانان بود (مختصر، 325-326). چنین به نظر میرسد که مساحت شهر سمرقند در آن روزگار 5 هزار و با حومه آن 6 هزار جریب بوده است. ابن فقیه از وجود مسجد جامع سمرقند نیز یاد کرده است (مختصر، 326). وی به نقل از اصمعی (ه م) مینویسد که بر دروازهٔ سمرقند با خط حمیری نوشته شده است که از این شهر تا صنعا هزار فرسنگ و از بغداد تا افریقیه هزار فرسنگ و از سیستان تا دریا 200 فرسنگ است (همانجا). یاقوت نیز به این نکته اشاره کرده است ( بلدان، 3/136). مطالب ابن فقیه در این باب مفصلتر از اصطخری است (اصطخری، 248). همهٔ آنان بر این عقیده بودهاند که خط حک شده بر دروازهٔ آهنین سمرقند حمیری بوده است. بعضی محققان چنین اظهار نظر کردهاند که خط مزبور مشابه حروف سنگ نبشتهٔ اورخون بوده که مشابهتهایی با خط حمیری داشته است. عربها معمولاً خطوط بیگانه و ناشناخته را حمیری و یا مسند مینامیدند (بارتولد، ، I/138 حاشیه). ابن فقیه از وجود پرستشگاه بودایی نوبهار در بلخ که نزد مسلمانان شهرت فراوان داشت، یاد کرده و شرح مبسوطی در این زمینه آورده است. به نوشتهٔ ابن فقیه فرمانروایان چین و کابل به زیارت این پرستشگاه میآمدند و زائران بسیار بدان روی میآوردند. وی مینویسد زمینهای اطراف نوبهار با 700 نهر آب و روستای نزدیک آن 8 فرسنگ در 4 فرسنگ بود که برمکیان سرپرستی آن را برعهده داشتند (مختصر، 322-324). ابن فقیه ویرانی بلخ و نوبهار را در عهد خلافت عثمان بن عفان نوشته است (همان، 323)، ولی بلاذری آن را به عهد خلافت معاویه مربوط میداند (ص 409). بارتولد نوشتهٔ ابن فقیه دربارهٔ این پرستشگاه را تا اندازهای افسانه آمیز دانسته است .(VII/43) به نوشتهٔ او دروازهٔ این پرستشگاه در غرب شهر باستانی افراسیاب قرار داشت .(I/137) از مسائلی که تاکنون به درستی روشن نشده، اسلام آوردن برمک پدر خالد است. بسیاری از منابع این نکته را مشخص نکردهاند که برمک اسلام آورده بوده است یا نه؟ ولی ابن فقیه با صراحت از ورود برمک به مدینه در عهد خلافت عثمان و اسلام آوردن او یاد کرده و نوشته است که وی پس از مسلمان شدن، نام عبدالله برخود نهاد (مختصر، 323). مطالبی که ابن فقیه به نقل از سلیمان سیرافی آورده، شایان توجه بسیار است، زیرا از این بازرگان مشهور ایرانی که به سفرهای دریایی پرداخته بود، جز بعضی داستانهای افسانهآمیز، تقریباً هیچ اطلاعی در دست نیست. گروهی از محققان نسبت به صحت داستانها و سفر او به چین ابراز تردید کردهاند، ولی گابریل فران («بررسیها2» ؛ I/51-60 همو، «گزارشها»، به این نکته توجه نموده که ابن فقه داستان او را با ذکر نام ارائه کرده است (نک: مختصر، 11-13). بعضی محققان تاریخ، داستان سفر او را مربوط به 237ق/851م دانستهاند (کراچکوفسکی، .(IV/141 هرگاه تاریخ نگارش کتاب ابن فقیه را منطبق با واقعیت بدانیم، در این صورت میتوان گفت که مطالب مربوط به سفر سلیمان سیرافی حدود نیم قرن پس از نگارش یادداشتهای این بازرگان دریانورد بوده است. نمونهٔ دیگری که ابن فقیه به نقل از مؤلفان پیشین آورده، مربوط به ابوالعباس جعفر بن احمد مروزی (د 274ق/887م) است (کراچکوفسکی، که اثر وی تاکنون به دست نیامده است. ابن ندیم او را نخستین مؤلف کتب جغرافیایی از نوع مسالک و ممالک نامیده است (ص 167). در ضمن هیچ گونه آگاهی از تألیفات مروزی در دست نیست. ابن فیه ضمن بحث پیرامون سنگ افسانهای باران زا (حجر المَطر) از نوشتهٔ مرزوی بهره گرفته است (مختصر، 329-330)، ولی در ذکر نام او اندک تفاوتی مشهود است. ابن فقیه از قول او مطالبی نیز دربارهٔ قبایل ترک آورده است (کراچکوفسکی، .(IV/127 یکی دیگر از اطلاعات مهمی که ابن فقیه در نوشتههای خود به دست داده، مربوط به رواج علامت هلال در میان مسلمانان است. مسلمانان علامت هلال ماه را که پیش از آنان در عهد ساسانیان معمول بود، به عنوان نشانهای از اسلام در برابر علامت صلیب مسیحیان به کار میبردند (بارتولد، .(VI/489 ابن فقیه از وجود دو هلال که به دستور عمر بن خطاب به کعبه ارسال و در آنجا آویخته شده بوده، یاد کرده است (مختصر، 20). مسألهٔ جالب دیگر اینکه ابن فقیه از وجود مسجدی در کنار کلیسا، در شهر حمص یاد کرد است (همان، 112) و این نکته گفتهٔ بارتولد را مبنی بر اینکه در سدهٔ 10م مسلمانان و مسیحیان در زیر یک سقف به عبادت میپرداختند، به یاد میآورد. بارتولد مینویسد در عهد خلافت هارون الرشید و زمان فرمانرویایی شارل کبیر، بازرگانان یهودی از اروپا به سرزمینهای اسلامی میآمدند و به مبادلهٔ کالا میپرداختند. در ممالم اسلامی این بارزگانان را نه با نام عربی، بلکه با نام پارسی میشناختند. این نام در نوشتهٔ ابن خردادبه و ابن فقیه به صورت الراذانیهٔ یا الراهدانیهٔ )؛ VI/346) ابن فقیه، مختصر، 270) آمده که صورتی از واژهٔ «راه دان» یا «راه دانان» است. ابن فقیه همانند ابن خردادبه، یعقوبی و ابن رُسته کوشیده است تا مطالب نسبتاً منظمی از اوضاع قومی و نظام اداری سرزمینهای مختلف اسلامی ارائه کند. گرچه نوشتههای ابن فقیه را از دیدگاه جغرافیایی نمیتوان در حدّ آثار گروهی از جغرافینگاران همزمان وی به شمار آورد، با این وصف از دیدگاه فرهنگی و تاریخی در بعضی موارد برتر از آنهاست (کراچکوفسکی، .(IV/159 وی تصویری روشن از ذوق ادبی و تمایلات جوامع روشنفکری عربی زبان اواخر سدهٔ 3ق/9م ارائه کرده است. در دانش معاصر، ابن فقیه نه تنها از نظر بیان مطلب دربارهٔ آسیای میانه و قفقاز شهرت دارد، بلکه نوشتههای او دربارهٔ مسائل بازرگانی و خط سیر بازرگانان یهودی و اسلاو نیز قابل توجه است (همانجا).