عادات نامطلوب حاکم بر مدارس

متأسفانه، بر اثر گسترش و توسعه مدارس و نظارت ضعيف بر آنها، عاداتى نامطلوب بر مدارس حاکم شده است. حتى گاهى بسيارى از مربيان و معلمان بر ضرورت حفظ اين‌گونه عادات پافشارى مى‌کنند. اکثر مدارس امروز قربانى اين‌گونه عادات شده‌ند، بويژه آن دسته از عادات که جانشين تعقل و فکر کردن شده‌اند؛ مثلاً ساکت نگاه داشتن شاگردان و مجبور کردن آنها به تکرار مطالب تا وقتى که پاسخى معين از سوى آنان داده شود و معلومات تازه‌اى را به آنان تزريق کردن و نظاير اينها زمينه‌هاى آن‌گونه تعليم و تربيت را به وجود خواهد آورد که نه تنها تشويق شاگردان به فکر کردن دربارهٔ حقايق در آن جايى نخواهد داشت، بلکه حتى گاهى در ذهن معلمان نيز اين باور را تقويت خواهد کرد که فکر کردن نظم جريان آموزشى را به هم خواهد زد. اگر اين‌گونه باورها رشد يابند، نجات از نفوذ آنها کار آسانى نخواهد بود.


يکى از عادات غلطى که در نظام آموزشي، بويژه نظام آموزشى جامعه ما تثبيت شده است، نينديشيدن دربارهٔ هدف‌هاى فعاليت‌هاى آموزشى است. اغلب معلمان کتاب و محتواى آموزشى را که وسيله‌اى براى رسيدن به هدف‌ها است، هدف قرار مى‌دهند و تمام هم و غم خود را مصروف حفظ و تکرار مطالب آن مى‌کنند. اينان هرگونه فعاليت آموزشى سالم را قربانى حفظ کردن حقايق علمى مى‌کنند و به علت تکرار عادت باورشان شده است که تدريس يعنى انتقال اطلاعات و معلومات از سوى معلم و حفظ کردن و به خاطر سپردن کورکورانهٔ مفاهيم از سوى شاگرد. آنان نمى‌دانند که انتقال اطلاعات به منظور تقويت مفاهيم ذهنى شاگردان براى انديشيدن و انديشيدن براى کسب معرفت و شناخت بهتر و شناخت بهتر براى ايجاد باور در گرايش به سوى عمل و در نهايت، ايجاد رفتار و عمل مطلوب، بر اساس باور در تعليم گيرنده است. حفظ و تکرار و کسب حقايق علمى به صورت عادت هرگز شناخت و باورى را به دنبال نخواهد آورد.


ممکن است عده‌اى از مربيان و معلمان از ذکر چنين مفاهيمى استنباط کنند که براى پرورش تفکر و ايجاد محيط سالم آموزشى نيازى به انتقال مفاهيم نيست. براى جلوگيرى از چنين برداشتى به ذکر مثالى مبادرت مى‌ورزيم؛ تنورى را در نظر بگيريد: براى اينکه نانوا بتواند نان گرم و قابل خوردن از آن بيرون بياورد، احتياج به يک سلسله فعاليت‌هاى مستمر و ايجاد شرايط مطلوب براى نانوايى دارد؛ مثلاً او هرگز نخواهد توانست از تنور سرد نان گرم بدست بياورد. براى اينکه تنور براى پختن نان آماده شود، او احتياج به سوخت مناسب دارد؛ سوخت مناسب نيز احتياج به شعله و نقطهٔ اشتعال دارد و براى اشتعال، هوا و کبريت لازم است. در ضمن، مقدار مواد سوختنى نيز در اين اشتعال دخيل است. اگر هر يک از عوامل مذکور کم يا زياد شود، اشتعال صورت نمى‌گيرد و حرارت مناسب براى گرم شدن تنور بدست نمى‌آيد. درجهٔ گرما نيز بسيار با اهميت است. اگر تنور حرارت مناسب را کسب نکند، نان پخته نخواهد شد و اگر بيش از حد گرم شود، نان خواهد سوخت. شرايط سوخت بايد متناسب باشد تا نان گرم و خوشمزه پخت شود. اما فقط پختن نان هدف نهايى نيست. نان براى تغذيه و ايجاد نيرو و در نهايت، تبديل نيرو به کار و فعاليت است.


چنين فرايندى در مراحل پرورش تفکر و رسيدن به هدف‌هاى آموزشى نيز صادق است. اکنون به جاى تنور، شاگردى را در نظر مى‌گيريم که براى انديشيدن احتياج به مواد اوليه انديشه ( مواد سوختني)، يعنى اطلاعات و معلومات دارد. مدرسه و معلم بايد اين اطلاعات را در اختيار او قرار دهند، ولى توجه داشته باشند که اطلاعات و معلومات، همچون مواد سوختني، نبايد آنچنان کم باشد که حرارت مورد نياز را توليد نکند يا آنچنان زياد باشد که موجب خفه شدن تنور ذهن شاگردان شود. متأسفانه، اغلب معلمان بر اين باورند که هر چه دانش و اطلاعات به ذهن شاگردان منتقل شود، موجب انديشيدن و شناخت بيشتر خواهد شد. اينان همانند کسانى هستند که فکر مى‌کنند تغذيهٔ بيش از حد معمول موجب ايجاد نيروى بيشتر خواهد شد، در حالى که زياده‌روى در خوردن موجب سوءهاضمه مى‌شود. معلمان نبايد شاگردان خود را دچار سوءهاضمهٔ علمى کنند.


مدارس امروز با انتقال فراوان مفاهيم علمى و تمرين‌هاى تکرارى بى‌معنا، فرصت انديشيدن را از شاگردان گرفته‌اند. علاوه بر اين، تنها انتقال اطلاعات براى انديشيدن کافى نيست، همان‌گونه که تنها مواد سوختنى موجود در داخل تنور براى ايجاد حرارت لازم کافى نيست؛ بلکه معلم بايد شرايط انديشيدن را ايجاد کند، همچنان که نانوا شرايط سوختن را فراهم مى‌کند. در ضمن، انديشيدن هدف نهايى نيست، بلکه شاگردان بايد با انديشيدن به شناخت صحيح دست يابند و اين شناخت علمى صحيح، آنان را به يک باور تثبيت شده برساند. بر اثر ايجاد باور تثبيت شده است که گرايش به سوى عمل تحقق مى‌يابد و در نهايت، به انجام دادن عمل منجر مى‌شود. طرح زیر، فرايند ايجاد باور را نشان مى‌دهد. قبلاً در تعريف يادگيرى گفته شد که يادگيرى تغيير در رفتار بالقوه است و شکل بالفعل رفتار بالقوه عملکرد است. عملکرد ممکن است به صورت عادت و شرطى شدن بوجود آيد يا بر اثر تفکر و انديشه و شناخت و باور حاصل شود. مربيان و معلمان بايد مشخص کنند که چه نوع عملکردى در فرايند آموزش مورد نظرشان است: عملکرد بر اساس عادت‌هاى کورکورانه و شرطى شدن يا عملکرد بر اساس شناخت و باور. مسلم است که هر فرد آشنا با مراحل تربيت انسان عملکرد نوع دوم را ترجيح خواهد داد.