ورود
|
عضویت
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۰۶:۳۸
جستجو
جستجو
Toggle navigation
انتخاب خدمات آفتاب
اخبار
اخبار سیاسی
اخبار اقتصادی
اخبار فرهنگی
اخبار ورزشی
اخبار اجتماعی
اخبار فناوری
اخبار سلامت
اخبار ایران و جهان
پیشخوان روزنامه ها
دانش سرا
مقالات
کتاب الکترونیکی
دانستنی ها
لینک های مفید
فرهنگ فیلم
لغت نامه دهخدا
دائره المعارف
کتابهای منتشر شده
بانک های اطلاعاتی
چندرسانه ای
60 ثانیه با اخبار
کیوسک آفتاب
فیلم
عکس
پادکست
اینفوگرافی
آفتاب پلاس
دیجیتال مارکتینگ
خدمات دیجیتال مارکتینگ
نیازمندیها
بانک مشاغل
وبگردی
بنر
مشاوره کسب و کار
رپورتاژ آگهی
کمپین
خدمات
سایتچین
گردشگری
مجله گردشگری آفتاب
گزارش لحظه ای جاده ها
نقشه ترافیک تهران
تفریح و سرگرمی
شبکه های اجتماعی
موسیقی
فیلم و سریال
تئاتر
آشپزی
کارت تبریک
فیلم های سینما
بازی های اینترنتی
شعر و ادب
گل و گیاه
ضربالمثل
فتوبلاگ
سخن بزرگان
تعبیر خواب
داستان سرا
فال و طالع بینی
چیستان
شخصیتها
لطیفه
واژه نامه های آفتاب
اقتصاد و تجارت
فرهنگ علوم اقتصادی
فرهنگ توصیفی اصطلاحات پول ، بانکداری و مالیه بین المللی
فرهنگ گمرک و تجارت
کشاورزی، جنگلداری و شیلات
فرهنگ کشاورزی و منابع طبیعی
صنعت
فرهنگ صنایع غذایی
کامپیوتر و اینترنت
لغت نامه کامپیوتر
مدیریت
فرهنگ جامع مدیریت
بهداشت و درمان
راهنمای کامل داروهای ژنریک و گیاهی ایران ـ داروهای ژنریک
راهنمای کامل داروهای ژنریک و گیاهی ایران ـ داروهای گیاهی
فرهنگ پزشکی دورلند
علم و آموزش
فرهنگ توصیفی علومتربیتی
فرهنگ عمومی
هنر
فرهنگ فیلمهای سینمای ایران (۱۳۶۵ـ۱۳۵۱)
حقوق
فرهنگ حقوقی
ساختمان
فرهنگ تشریحی معماری و ساختمان
کار و تأمین اجتماعی
فرهنگ کار و تأمین اجتماعی
فرهنگ عمومی
نمایش ۱ تا 25 از ۵۲,۳۹۹ مقاله
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
...
2095
2096
›
استعفا، كناره گیری.
Abdication
شكم، بطن.
Abdomen
شكمی، بطنی، وریدهای شكمی، ماهیان بطنی.
Abdominal
این كلمه بهصورت پیشوند بهكار رفته و بهمعنی (شكم) میباشد.
Abdomino
معاینه شكم.
Abdominoscopy
دارای شكم بزرگ، شكم گنده.
Abdominous
ربودن، دزدیدن (شخص)، دور كردن، آدم دزدیدن، از مركز بدن دور كردن (طب).
Abduct
عمل ربودن (زن و بچه و غیره)، ربایش، دورشدگی، (طب) دوری از مركز بدن، قیاسی، قیاس.
Abduction
ادم دزد، ادم ربا، دور كننده، (طب) عضله دور كننده.
Abductor
ابجدآموز، ابجدخوان، مبتدی، ابتدایی.
Abecedarian
كتاب الفباء.
Abecedarium
در بستر، در رختخواب.
Abed
(هابیل) فرزند ادم ابوالبشر كه برادرش (قابیل یا قاءن) او را بقتل رسانید.
Abel
(گ.ش) درخت سپیدار كه نام لا تین ان alba populus است.
Abel tree
(abelmosk=) (گ.ش) حب المشك.
Abelmoschus
(abelmoschus=)،(abelmusk=)، (گ.ش) حبالمشك، خطمی معطر، مشك دانه، خطمی مخملی.
Abelmosk
(abelmoschus=)، (abelmosk=)، (گ.ش) حب المشك، خطمی معطر، مشك دانه، خطمی مخملی.
Abelmusk
خاتمه غیر عادی.
Abend
ختمه یافته بهطور غیر عادی.
Abended
گاو بیشاخ پرواری اسكاتلندی.
Aberdeen angus
(ج.ش.) سهره اروپایی (spinus Carduelis).
Aberdevine
انحراف، گمراهی، ضلالت، كجراهی.
Aberrance
گمراه، منحرف، بیراه، نابجا، كجراه.
Aberrant
كجراهی، انحراف، (طب) عدم انطباق كانونی.
Aberration
خبط، گمراهی، انحراف.
Aberration
نمایش ۱ تا ۲۰ از ۵۲,۳۹۹ مقاله
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
...
2095
2096
›