در شرح حمالان
بدان که حمالى کارى است که بزرگان دين از وى حساب بسيار گرفتهاند. به واسطهٔ آنکه در حقيقت غير انسان کسى حمال بار امانت نيست.
اگر پرسند که شرايط حمالى چند است؟ بگوى چهار: اول آنکه چون بار بردارد، از برداشتن بار امانت حق ياد کند. دويم، چنانچه در زير اين بار به احتياط مىرود، در زير بار امانت نيز به احتياط رود تا پاى دل او نلغزد و از راه راست نيفتد. سيم، چنانچه در اين بار خيانت کردن روا نيست، در بار امانت خيانت نکند... چهارم، چنانچه اين بار را به منزل مىبايد رسانيد تا مزد توان گرفت، بار امانت را نيز به منزل آخرت بايد رسانيد، تا لايق اجر عظيم و جزاى جزيل گردد...
اگر پرسند که آداب حمالى چند است؟ بگوى دوازده: اول آنکه پيوسته با طهارت باشد، که اين کار پاکان است... دويم، در وقت برداشتن بسمالله بگويد. سيم، در وقتىکه بار مىکشد ذکر خداى تعالى گويد. چهارم، چشم بر پشت پاى دارد و به هر سوى و هر کس ننگرد. پنجم، چون به ميان مردم رسد ايشان را از رفتن خود آگاه سازد تا کسى را از وى ضررى نرسد. ششم، اگر درويشى را درمانده بيند بار او را به جهت ثواب بردارد و به منزل رساند. هفتم، بارهائى که حرام و مکروه باشد، چو شراب و غيره، برندارد مگر وقتى که جهت ريختن و تباه کردن از منزلى به منزلى برند. هشتم، چون به پيش مزار بزرگى رسد تکبير فرستد. نهم، چون به عزيزى و اهل دلى رسد صلوات فرستد. دهم، با همکاران خود نزاع نکند. يازدهم، کار خود را بر ياران ايثار کند. دوازدهم، در بند اجرت نباشد و در آن باب مبالغه نکند و از انصاف در نگذرد...
اگر پرسند که بناى حمال بر چيست؟ بگوى بر سه چيز: اول قوت، که بىقوت اين کار نتوان کرد. دويم، طاعت، که حمال بىطاعت چارپاى پاى باشد. سيم، همت، که هر کس بىهمت بود هرگز بار به منزل مقصود نرساند...
در شرح رسنبازان
و ايشان بهصورت از اهل بازى هستند. مدار کار ايشان بر جرأت و قوت است، لاجرم يشان را در ميان اهل زور نوشتيم.
بدان که رسنبازى کارى عظيم است و اهل اين کار بايد که پاکيزه روزگار باشند و به صفت پاکى و راستى متصف.
اگر پرسند که در اين کار چند نمودار است؟ بگوى دو نمودار است... اول، نمودار صراط و آن رسن است. دويم، نمودار ترازو، و آن ميزان است.
اگر پرسند که رسن را به صراط چه نسبت؟ بگوى رسنى باريک که بر چوبى يا ديوارى بستهاند اشارت است به صراطى که بر روى دوزخ کشيدهاند.
پس هرگاه که بنده بر بالاى ريسمان مىرود، با آنکه به باريکى موى نيست، اين همه خوف و خطر دارد. پس بايد که بر انديشد از آن قدم که بر صراط نهاده و از کجا مىگذرد و هر آينه اين انديشه او را بر آن دارد که کارى از او در وجود آيد که فردا در آن صراط فرو نماند...
اگر پرسند که نکتهٔ ميزان چگونه است؟ بگوى چنانکه رسنباز بىميزان نتوان رفت، و اگر ظاهر ميزانى بهدست ندارد، دستهاى وى ميزان خواهد بود، چنانچه مرغان را در بريدن بالهاى ايشان ميزان است. پس چون امروز بنده ميزان بهدست گيرد، ياد کند از آنکه ميزان اعمال نصب کرده باشند. بعضى را پلهٔ اعمال خير گران مىآيد. بعضى را سبک. پس مباشر عملى شود که فردا ترازوى نيکى وى برگردد...
اگر پرسند رسنبازى به چند چيز تمام مىشود؟ بگوى به سه چيز: اول، همت حاضران. دويم دعاى پيشقدمان. سيم، پاکى دل از شرکت و عصيان. والله اعلم.
در شرح زورگران
و ايشان انواع کارها دارند: اول، مردگيري. دويم، سنگشکني. سيم استخوانشکني. چهارم، داربازي. پنجم سنگافکني. ششم، سنگ آسيا برداشتن. هفتم، پيل زور کردن و ديگر کارها هست از تير گذرانيدن و جهندگى و مانند آن...
اگر پرسند که معنى داربازى چيست؟ بگوى معنى اين است که ما از همه چيزها راستى را اختيار کردهايم و برداشته؛ چه، دار شکل الف دارد و الف را دلالت به راستى باشد.
اگر پرسند که معنى سنگافکنى چيست؟ بگوى همان است که صفت غلظت و درشتخوئى و سختدلى را از خود دور افکند.
اگر پرسند که معنى پيل برداشتن چيست؟ بگوى پيل صفت عظمت است، و برداشتن آن اشارت بدان است که ذرهٔ خاک را نرسد که با خلق افلاک عظمت کند. پس ما به اين صفت کبر را از پيش برداشتيم و عجز و نياز پيش آورديم. که بىعجز و نياز کسى به جائى نرسد...
اگر پرسند که جهندگى چه معنى دارد؟ بگوى معنى آن است که دشمن نفس خانگى است. از او ببايد جست.