در بيان سنگ‌گيران

و ايشان نيز مردم پاک و پارسا باشند. و کار ايشان ضرب است. اگر پرسند که آداب سنگ‌گيران چند است؟ بگوى شش: اول، آنکه کار به نيت آن کند که ايشان را قوت تمام پديد آيد و آن را به جهاد با کفار صرف کند. دويم، آنکه در اول که دست به سنگ نکرده‌اند پيران و پيش‌قدمان را ياد کنند. سيم، چون دست به سنگ رسانند بسم‌الله بگويند. چهارم، از اهل مجلس استمداد همت نمايند. پنجم، چشم و زبان و دست و دل از ناشايست‌ها پاک دارند. ششم چون فارغ شوند به فاتحه و تکبير و صلوات ختم کنند.

در شرح سله‌کشان

و ايشان نيز مردمى پهلوان و ضرب راست‌ هستند. اگر پرسند که سله‌کشى از که مانده؟ بگوى در اول از آدم صفى (ع) و در آخر از سلمان پارسي.


اگر پرسند که شکل سله دلالت بر چه دارد؟ بگوى بر دايرهٔ معرفت به واسطهٔ آنکه هيئت سله شبيه دايره است و هرکه سله بر سر نهاد بايد که از دايرهٔ فقر بيرون نبرد تا کار او زيبنده بود.

در شرح مغيرگيران

و ايشان يک طايفه‌ هستند. از زورگران که مخصوص هستند بدان کار. اگر پرسند که مغيرگيرى از که مانده؟ بگوى از سيدالشهداء حمزه عليه‌السلام که مى‌خواست با يکى از دشمنان دين محاربت کند و ...

در بيان کشتى‌ گرفتن

بدان که کشتى گرفتن هنرى است مقبول و پسنديدهٔ ملوک و سلاطين، هر که بدين کار مشغول باشد اغلب آن است که به پاکى و راستى مى‌گذراند.


اگر پرسند که معنى کشتى چيست؟ بگوى آنکه آدمى تبديل اخلاق کند و حقيقت اين سخن آن است که پيوسته ميان صفات حميده و اخلاق ذميمه کشتى واقع است... اگر پرسند که قوت چگونه است؟ بگوى قوت اعتبار ندارد و به واسطهٔ آنکه حيوانات باشند که ايشان را قوت بسيار باشد و چون دانش ندارند هيچ حرمت ندارند.


اگر پرسند که علم يا قوت چگونه است؟ بگوي... چون دانش و قوت يار باشند با يکديگر کارها به مراد گردد.


اگر پرسند که کشتى‌گيرى علم است يا عمل؟ بگوى علمى است مقترن به عمل... و در اين هنر تا علم نبود عمل نتوان کرد؛ پس علم و عمل به هم آراسته است.


اگر پرسند که آداب استاد کشتى چند است؟ بگوى دوازده: اول آنکه خود پاک و بى‌علت بود. دويم، شاگردان را به پاکى ارشاد کند. سيم، بخيل نباشد و چيزى را از شاگردان دريغ ندارد، چهارم، مشفق باشد بر شاگردان. پنجم طامع نبود به مال ايشان. ششم، هر يک را به‌قدر قابليت ايشان تعليم دهد. هفتم،: روى و ريا نکند. هشتم، به شاگردان خود بد نخواهد. نهم، اگر کسى کشتى بد گيرد نگويد که بد گرفتي، بلکه به نرمى سخن گويد. اگر تعليم گويد در معرکه پوشيده گويد که خصم واقف نگردد. يازدهم آنکه از علم کشتى باخبر باشد دوازدهم در هيچ معرکه ذکر پيرو استاد خود را فراموش نکند.


اگر پرسند که آداب شاگردان چند است؟ بگوى آن هم دوازده: اول آنکه راست باشد و دويم آنکه پارسا باشد و نيک معاش. سيم، نيکوسيرت و پاکيزه اخلاق بود. چهارم، نيک‌نيت باشد. پنجم در طاعت الهى تقصير نکند. ششم، خدمت استادان به صدق کنند. هفتم، بر هيچ‌کس حسد نبرد. هشتم، بخل نورزد و هر چه دارد فداى پير کند. نهم، با ديگر شاگردان شفق باشد به دل و زبان. دهم، از دل‌ها دريوزه کند. به زور خود مغرور نشود. دوازدهم، به‌ شکست خصم خوشدل نشود.

در بيان ناوه‌کشان و کار ايشان

ايشان نيز بى‌قلبى و دغلى باشند و از ايشان نفع بسيار به خلق رسد.


اگر پرسند که چهار رکن ناوه کدام است؟ بگوي، اول ناوه، و آخر او، و ظاهر او، و باطن او، اگر پرسند که شر هر يک چه نوع است؟ بگوى که اول ناوه ياد کردن خداوند تعالى است، و آخر ناوه صلوات فرستادن است، و ظاهر ناوه مردى است، و باطن ناوه جوانمردى است.


اگر پرسند که فوق و تحت ناوه کدام است؟ بگوى فوق ناوه در صورت، گل است و در معني، صفت آدمي.


اگر پرسند که شرايط ناوه کشيدن چند است؟ بگوى چهار: اول، آنکه خدمت پير کرده باشد. دويم، آنکه خشنودى برادران به‌دست آورده باشد. سيم، آنکه اثبات کار خود داند. چهارم، آنکه دائم سفره کشد و بخل نکند.


اگر پرسند که ارکان ناوه‌کشى چند است؟ بگوى شش: اول، با طهارت بودن. دويم، نام خداى بردن سيم، از حاضران مدد طلبيدن، چهارم، پير و استاد خود را ياد کردن. پنجم، صلوات فرستادن. ششم، شر خود را با خداى خود راست کردن.


اگر پرسند که آداب ناوه‌کش چند است؟ بگوى هشت: اول، آنکه پاک باشد. دويم، در طاعت تقصير نکند. سيم، پيوسته با وضو باشد. چهارم حسد نبرد. پنجم، تکبر نورزد ششم، به زور خود غره نشود. هفتم، در همکاران خود به چشم حقارت ننگرد. هشتم همکاران خود را يارى و مدد کند.