... در سال ۱۸۰۰ مسيحى ۶/۹۷ درصد و در سال ۱۸۵۰، ۷/۹۵ درصد و در ۱۹۰۰، ۸/۹۰ درصد و در ۱۹۵۰، ۱/۷۹ درصد همه جمعيت کره زمين در روستا مىزيست. ولى بهتدريج جامعههاى صنعتي، مردم را به شهرها کشانيدند و در پى مهاجرتهاى بزرگ انسانى که در سدههاى نوزدهم و بيستم مسيحى به مراکز بزرگ کشورهاى صنعتى غرب صورت گرفت. درصد مردم شهرى اين جامعهها افزايش يافت. بسط صنعت و تکنولوژى و گسترش شهرنشينى و افزايش نسبت مردم شهرنشين به مردم روستائى از آغاز قرن بيستم مسيحى به اينسو به اوج خود رسيد. اين واقعيت را مىتوان از آمارى که سازمان ملل از مردم شهرنشين کشورهاى صنعتى بهدست داده است بهخوبى دريافت.
موافق اين آمار، در سال ۱۹۷۰ مسيحي. ۱/۷۲ درصد جمعيت ژاپن در شهر و کمتر از ۲۸ درصد آن در روستا مىزيست.
در همين سال ۵/۷۳ درصد جمعيت ايالات متحد آمريکا در شهر مىزيست و فقط ۵/۲۶ درصد آن ساکن روستا بود. در ۱۹۷۴ مسيحى ۹/۶۰ درصد جمعيت اتحاد جماهير شوروى (سابق) در شهرها بهسر مىبرد و کمتر از ۴۰ درصد آن در روستا مىزيست. بهطورى که اين ارقام نشان مىدهند درصد بزرگى از جمعيت کشورهاى صنعتى فوق به شهرهاى شتافتهاند و بخش کوچکى از جمعيت هر يک از اين کشورها در روستا باقى مانده است. اما براى اينکه بر تأثير تکنولوژى نيز تأکيد کنيم لازم است بين درصد جمعيت شهرنشين جامعههاى فوق که اصطلاحاً صنعتى و پيشرفته ناميده مىشوند و جمعيت شهرى جامعههاى در حال رشد و کمتر صنعتى مقايسهاى بهعمل آوريم. در سال ۱۹۷۴ مسيحي، جمعيت شهرى هند ۲۰/۶ درصد و جمعيت روستائى اين کشور ۴/۷۰ درصد اعلام گرديد. در همين سال ۶/۴۲ درصد جمعيت ترکيه در شهر و ۴/۵۷درصد جمعيت اين کشور در روستا به سر مىبرد. در ۱۹۷۵ مسيحى ۴۴ درصد جمعيت ايران شهرى و ۵۶ درصد آن روستائى اعلام گرديده است. بىآنکه وارد جزئيات و مسائل فنى جمعيتشناسى شويم، درمىيابيم که شهرنشينى در جامعههاى صنعتى از آغاز قرن بيستم به اينسو همواره افزايش يافته است. اما در جامعههائى که کاملاً صنعتى نگرديدهاند يا اساساً غيرصنعتى باقى ماندهاند. اکثريّت جمعيت در حوزههاى کشاورزى باقى مانده است.