بهقدرى بلند بوده که ماهى را از دريا در مىآورده و جلو خورشيد برشته مىکرده و مىخورده يک روز منيت کرد به خود او باليد و گفت: مخلوقى بلندتر از من نيست. هنگام شکار او که رسيد دست کرد در دريا کمر ماهى را گرفت بيرون کشيد و برد جلو خورشيد وقتىکه نگاه کرد ديد سر و دام ماهى در دريا است ترسيد و ماهى را ول کرد. (و نيز رجوع شود به عجائبالمخلوقات).