اين يک اصل کلى و مسلم است که موسيقى نماينده ذوق و احساساتى و روحيات و طبايع مردم و يکى از آثار مليت آن جامعه مى‌باشد. موسيقى آثارى است که قرون متمادى بشر به يادگار مانده و اين خود دليلى است روشن بر ذوق و علايق ملت‌ها زيرا هنرهاى اصيل سينه به سينه نقل و هيچ عاملى آن را نابود نمى‌سازد.


موسيقى قشقائى‌ها با احساسات و عواطف و گذشته آنها هماهنگ است و اين هنر ملى که معرف خواست‌هاى قلبى و آرام کننده آلام درونى آنها است، سال‌ها است از دستبرد حوادث و ايام تا حدى مصون مانده است. با اين موسيقى خو گرفتند هر چند جنبه‌هاى غم و اندوه دارد. اين آهنگ‌هاى محزون که از دل زحمت‌کشان ايل بيرون آمده، با نوع زندگى و حوادث و جريانات گذشته آنان در ارتباط است. هم‌چنين که بعضى سرودهاى شادى‌بخش و برخى مهيج‌ هستند تعدادى هم يادآور حزن و ملال و وقايع خونين گذشته است براى مثال بى‌گناه کشته شدن سياوش به‌دست افراسياب و کشته شدن ايرج ـ پسر فريدون ـ به‌دست برادران خود موجب پيدايش آهنگ‌هاى غم‌انگيز و ملال‌آور ”کين سياوش“ و ”کين ايرج“ شده.

دلايل

۱. مهاجرت اجبارى و تبعد و دور ماندن از ديار و زادگاه اوليه که خاطرات گذشته را به‌صورت ترانه‌هاى غم‌انگيز بيان مى‌دارد و يا يادآورى علايق از دست رفلته بدين وسيله مرهمى بر جراحات درونى خود مى‌نهنند.


۲. مسائل و مشکلات زندگى کوچ‌نشينى و مصائبى که بر مردم گذشته و خشونت و درگيرى‌هائى که موجب مرگ و مير و کشتار و قتل عام و غارت اموال آنها شده و خاطرات مرگ جوانان و عزيزانى که از دست داده‌اند.


۳. فقر اقتصادى و رکود فکرى و عقب ماندن از غافله گروه‌ها و اجتماعات و ظلم و جور و ستم دست‌اندرکاران سياست‌ها که گاه موجب بى‌خانمانى و نابودى گروه‌هاى بى‌شمار شده جبر زمان که تبعد اجبارى را بر آنها تبعيد نموده.


۴. عدم دلبستگى به دنياى مادى و نبودن عاملى که بتواند تکيه‌گاه فکرى آنان را در اين جهان محکم و استوار سازد.


۵. و بالاخره جريانظهاى مذهبى و مصائبى که بر خاندان نبوت گذشته و در افکار اين شيعى مسلمانان بى‌تأثير نبوده است.