سه گروه نژادى عمده در ايالات شمال و شمال غربى:
- ايرانىها يا فارسها که در کوهستان البرز در جنوب مقسم شمالى و فلات تا سفيدرود سکونت دارند. اکثريت ساکنان تهران و قزوين از اين گروه هستند ـ زبانى که به آن سخن مىگويند از لحاظ لهجه با زبان ساکنان ديگر فارسى زبان ايران فرق زيادى ندارد.
- ترکها که کليه جمعيت گرمرود و خلخال در آذربايجان و خمسه و طارم سفلى و قسمتهاى ديگر ولايت قزوين در مغرب خطى از منجيل تا سياهدهن و شمال غربى سياهدهن تا رباط کريم که شامل خرقان مىشود مخلوطى از فارسها وجود دارند ولى اکثريت با ترکها است. شهر ساوه کاملاً فارسنشين است ولى دهات اطراف تا چند ميل ترک هستند. در حدود يکسوم جمعيت قزوين و قسمت کوچکى از جمعيت تهران ترک مىباشند. در باريکهٔ ميان قاعده البرز و خطى از سياهدهن تا رباطکريم يعنى ناحيه ميان فارسها و ترکها و در ورامين و خوار در جنوبشرقى تهران در اغلب دهات ترکها و فارسها با هم مخلوط شدهاند. فارسها يعنى ساکنان اصلى بيشتر هستند، عناصر ترک که معمولاً از اولاد کسانى هستند که آمده و ميان آنها استقرار يافتهاند.
ترکها از اولاد مهاجمان آسياى مرکزى مخصوصاً قبائل غز مىباشند که در زمان سلجوقيان در قرن يازدهم و دوازدهم به ايران حمله کردند. پس از سلجوقيان مغولان آمدند و سلسله شاهان ايلخان را که پايتخت آنان در مراغه و تبريز و سلطانيه بود تشکيل دادند.
روايات محلى حاکى از آن است که اجداد ترکان خلج و بيات در ناحيه ساوه در اواخر قرن چهاردهم ميلادى با لشکريان تيمور به اين ناحيه آمدند.
درباره اصل و منشاء ترکهاى ايران دو نظريه وجود دارد: اول آنکه از اولاد ترکها و مغولان هستند و دوم آنکه ساکنان اوليه ايران هستند که مهاجمان زبان خود را به آنان تحميل نمودند.
بهجز از اختلاف زبان فرق بزرگ خصوصيات و صفات فکرى و جسمانى ميان ترکها و ايرانىها نشانهٔ آن است که لااقل ميان ترکها اختلاط زياد خون وجود دارد. اين نواحى در اثر حملات مهاجمان ويران گشت و جمعيت آن از ميان رفت و احتمال مىرود که بازماندگان ساکنان نخستين فاتحانه ازدواج کردند و ميان آنها مستهلک شدند.
مالکان و زارعان ترک هر دو قوى هيکل و صورت پهنتر و هيکل درشتتر از فارسها دارند. ساکنان منطقهٔ ترک شمال به ترکى سخن مىگويند. و بهجزء طبقهٔ اشراف و عدهاى از جمعيت زنجان هيچ زيان ديگرى نمىدانند. کمى جنوبىتر در نقاطى که جمعيت مخلوط دارد فارسى فهميده مىشود ولى معمولاً فارسها هستند که کمى ترکى مىدانند و نه برعکس زبان ترکى اين نواحى با ترکى عثمانى فرق زياد دارد و ميان ترکى آذربايجانى و ترکى اطراف ساوه نيز اختلافاتى موجود است.
- مازندرانىها و گيلانىها در ولايات ساحلى بحر خزر که به وسيلهٔ تقسيم آب و هواى شمالى البرز از جمعيت فارسى درههاى البرز و از ترکها دره قزل اوزن جدا هستند.
مازندرانىها و گيلانىها هر دو از اصل ايرانى هستند و اختلاف ميان آنها و فارسها در اثر جدائى آنان در آنسوى البرز و همچنين در اثر وضع آب و هوا و جغرافيائى است نه نژادي.
اين مردم داراى قد متوسط قيافهٔ تيره رنگ پريده و چشمان مشکى و مو و ريش سياه انبوه مىباشند. لهجهٔ مازندرانى و گيلکى در نقاط مختلف ولايات ساحلى درياى خزر با هم اختلاف دارد. در اصل شبيه فارسى است ولى اکنون بهقدرى فرق کرده که براى فارسىزبانان قابل فهم نيست. در اثر ارتباط دائم ميان مردم ولايات خزر و مردم فلات زبان نواحى مجاور البرز و فلات معمولاً بهوسيله اهالى مازندران و گيلان فهميده مىشود. بدين ترتيب از استرآباد تا سفيدرود در گيلان مىتوان زبان فارسى بهکار برد ولى در ناحيهٔ شمالغربى اين دره در جائىکه ترکها با اهالى طارم تماس پيدا مىکنند ترکى جاى فارسى را مىگيرد و در طالش فارسى خيلى کم فهميده مىشود.
- علاوه بر گروههاى نژادى فوق عدهاى ارمنى و يهودى و کلدانى در شهر مخصوصاً تهران و قزوين و بابل زندگى مىکنند و در نواحى فارسى و گيلکى و مازندرانى زبان گروههاى کوچک افراد قبائل ترک و کرد و لر وجود دارند.
در شمال غربى ايران قبائل بومى نبودند و بهجزء برخى از قبائل ترک در خرقان و ساوه در سالهاى اخير از موطن اصلى خود در آذربايجان و کردستان و لرستان بهوسيلهٔ شاهعباس و نادرشاه و آغامحمدخان به اين نواحى انتقال داده شدهاند. آغامحمدخان در اواخر قرن هجدهم براى دفاع در مقابل حملات ترکمنها چندين قبيله را در استرآباد و مشرق مازندران مستقر گردانيد. شاهسونىهائى که در آذربايجان يافت مىشوند و در خسمه و خرقان تا ساوه پراکنده هستند ترکيبى از ترکان آذربايجانى بودند که شاهعباس در ربع اول قرن هفدهم در مقابل قزلباشهاى ساکن آن ناحيه متحد گردانيد. به همين ترتيب قبائل خواجه و ندکر دو کجور و پل و کلاردشت در مغرب مازندران براى ترسانيدن ساکنان اصلى به آن ناحيه کوچ داده شدند. نادرشاه برخى از قبائل ترک و کرد و لک را در حوالى قزوين در نزديکى تهران مستقر کرد تا بتواند قدرت آنها را در محل خود آنها در هم بشکند.