بقعهٔ دانيال نبى
بارگاه دانيال پيامبر، در شهر شوش و در کنار رودخانهٔ شاوور، بنائى شکوهمند، زيبا و بسيار مشهور است که ساليان دراز شوش را بدان بازمىشناختند.
در بعضى از متون، شوش دانيال گفته شده است، و آنچنان که در کتب جغرافيائى دوران اسلامى نوشته شده است، بعضى را عقيده بر آن بوده که گور دانيال نبى در اين مکان است، آنها که بيشتر شک کردهاند قبر دانيال پيغمبر را در ميان آب رود کرخه يا شاوور دانستهاند. گروهى هم مقبرهٔ اين پيغمبر غيبگوى که پيشگوئىهاى او با شکست بابل به فاصلهٔ چند ساعت راست درآمد و از عهدهٔ تعبير خواب نبويند يا به زبان تورات بلشصر پسر نبوکدنصر، برآمد و او را از پايان کار خود خبر داد، در زير پلى که بر روى رود شاوور بسته است دانستهاند.
دانيال پيامبرى پرآوازه بود که در تورات يک کتاب با دوازده باب به او اختصاص دارد در خصوص جاى گور و کرامات هيکل و تابوت او روايات و اخبارى بر سر زبانها افتاده و به مورخين و به جغرافيانويسان رسيده و در بعضى از کتب مسطور افتاده است. سيد عبدالله شوشترى مؤلف تذکرهٔ شوشتر در فصل ششم کتاب خويش نوشته است:
در بعضى کتب تواريخ از ابوموسى اشعرى منقول است که چون عساکر اسلام شوشتر را مفتوح نمودند در آنجا تابوتى از سرب يافتند که ميتى در آن بود و کيسهٔ زرى با او بود که هر که ضرور داشت به قدر احتياج از آن زرها بهعنوان قرض برمىداشت و چون رفع احتياج شده بود ادا مىنمود و بهجاى خود مىگذاشت و اگر بدون سبب تأخير نموده بود بيمار مىشد. اين امر غريب را به صحابه که در مدينه بودند عرض نمودند و صحابه در جواب نوشتند که اين ميت حضرت دانيال است و امر نمودند که او را دفن نمايند و در حال حاضر مدفن دانيال در شوش مشهور است و بارگاهى بر آن ساختهاند که آب نهر جنديشاپور از زير آن جارى است و مؤيد اين شهرت حديثى است که در بعضى کتب معتبره روايت شده که مردم شوش از کثرت باران به خدمت امام علىالنقى صلواتالله عليه شکايت نمودند و آن حضرت فرمود اين به سبب آن است که استخوانهاى حضرت دانيال را شما دفن نکردهايد و هرگاه از استخوانهاى انبياءالله چيزى منکشف شود آسمان بر او گريه مىکند و ايشان به آنجا معاودت و استخوانها را دفن نمودند و باران قطع گرديد. (تذکرهٔ شوشتر، سيدعبدالله بن سيد نورالله شوشتري، چاپ کلکته، ۱۹۲۴ ميلادى برابر با ۱۳۴۳ هجرى قمرى صفحهٔ ۱۸)
گنبد دانيال نبى به سال ۱۲۸۷ هجرى قمرى برابر با ۱۸۶۹ ميلادى پس از آنکه سيل بقعهٔ قديمتر را خراب نمود، از نو ساخته شده و بىشک اينبار اولينبار تعمير و نوسازى و بازسازى آن نبوده است همچنانکه آخرينبار اينگونه تعميرات و تصرفات هم نبوده است، سرويليام اوزلى که اين بنا را در سال ۱۸۱۶ ميلادى ديده است، از گنبد آن بهعنوان ميل مضرس ياد مىکند.
بقعهٔ عباس
در جادهٔ اهواز - شوش نزديک به سهراهى شوش، در سمت راست جاده به فاصلهٔ حدود پانصد متر از جاده بقعهٔ پيرعباس شوش واقع است.
بنادر ميان قبرستان واقع شده و بر جبههٔ شمالى آن در ايوان ورودى و بالاى در ورودى به بقعه کتيبهاى منقوش به سنگ است با خط نسبتاً کهنه.
بقعه داراى دو منارهٔ کوچک است و در پيشانى ايوان ورودى نيز کاشىهاى سفيد و سياه و آبى قديمى مشاهده مىشود که به طرز بسيار بد و غير استادانه آنها را از جاى خود درآورده و دوباره نصب کردهاند که به کلى از ظرافت اوليه افتاده است.
بقعهٔ سيد طاهر شوش
در کنار شهر شوش، نزديک رود شاوور بقاياى يک مسجد قديمى واقع است که به نام صحصحه (شايد صعصعه) با ضم هر دو صاد در لهجهٔ مردم بومي، شهرت دارد و بنائى است آجرى چهارگوش که از درون بهصورت هشتضلعى و با آجرکارى تزئينى زيبائى زيرگنبد جلوه مىکند. بقعه به نام سيد طاهر ناميده مىشود، گنبد کوچک گلاندودى بر روى دهانهٔ طاق رومى است که در ورودى به سمت شمال باز مىشود و داراى هلالىهاى کاشىکارى زيبائى از نظر شکل آجرچينى است. کاشىهائى که بر بدنهٔ عمارت در ضلع جنوبى و غربى بهکار رفته با رنگ آبى کمرنگ و سياه قدمتى نشان مىدهند. بر فراز گنبد سه گوى آهنين با يک پنجهٔ آهنين نصب شده است.
در اطراف اين بنا محل حفارىهاى جديد در کنار رود شاوور و به فاصلهاى از آن تل سليمان بين رداده و شوش در سمت راست جاده به فاصلهٔ حدود يک کيلومتر تا جاده و تپههاى باستانى ديگر واقع هستند.
بقعهٔ پير شچاخ (شوش)
در فاصلهٔ تقريبى يک کيلومترى آبادى کعبيون بقعهٔ پير شچاخ واقع است که معروف به قدمگاه حضرت اميرالمؤمنين (ع) هم مىباشد.
در ورودى آن آهنى و جديد است با کاشىهاى سياه بر زمينهٔ سفيد و لوزىشکل. در ايوان شرقى بقعه قبرى با کاشى خشتى سفيد و آبى ديده مىشود. ضريح آهنين در وسط اتاق بقعه قرار گرفته است.
بقعهٔ عبداللهبنعلى (شوش)
در قبرستان عبداللهبنعلى در محلهٔ شمال شهر شوش، بقعهٔ عبداللهبنعلى واقع است. در ورودى بقعه از جانب شرق است و مقبره در گوشهٔ جنوب شرقى آن واقع است.
بقعهٔ سيد احمد (هفتتپه - شوش)
در روستاى سيد احمد، در اراضى اطراف آبادى ميانآب، بقعهاى واقع است که آن را قبر سيد احمد تفاح مىدانند ابعاد اصلى بنا ۵/۴×۳۰/۸×۶۰/۹ متر است، در ورودى به بنا رو به شمال است که داراى يک اتاق رومى است و بر پيشانى آن کاشىکارى از آجرهاى کاشى سياه و سفيد و سبز و قطعات زردرنگ نصب شده است.
بر سر در ورودى به اتاق بقعه، در ميان چهار نيمدايره انا فتحنا لک فتحاً مبيناً نقش شده و سال ۱۳۰۳ منقوش است. يک گچبرى خورشيدى با نقوش هندسى که در مرکز دايرهٔ آن يک بشقاب چينى زمينهٔ سفيد و حاشيهٔ سورمهاى دارد نصب شده است.
درون بقعه داراى هشت ترک يا هشت هلالى بلند است و سقف آن با نقش لچکىهاى بسيار زيبائى آجرکارى شده است و دقت در آجرکارى و قرينهسازى آن مشهود است.
در وسط اتاق بقعه صندوقى آهنين قرار دارد که محل قبر سيد تفاح است و در سمت غرب آن سه مقبره و در سمت شرق آن دو مقبرهٔ گچى وجود دارد.
بقعهٔ سيد صائم (هفتتپه - شوش)
در سه کيلومترى چغازنبيل در امتداد راهآهن اهواز روستاى ميانآب (مينو) قرار گرفته که در آن بقعهٔ سيد صائم واقع است. عمارت بقعه رو به شمال است و عمارت اصلى آن که دور آن ديوارى با حجرات مىباشد ۷۰/۶×۳۵/۱۳ متر و از آجر ساخته شده است.
بنا داراى گنبدى گلابىشکل مىباشد که بر فراز آن سروکى از کاشى که گوئى مدوّر بر آن قرار دارد تعبيه شده است.
ضريح آهنين در وسط اتاق و زير طاق گنبد قرار دارد که در درون آن مقبره، که ظاهراً آهنى يا آجرى است قرار دارد و روپوش سبزى بر آن افکندهاند.
بقعهٔ مقوم
بيرون شهر دزفول در کنار جادهاى که از شهر دزفول به بقعهٔ محمدبنجعفر مىرود و تقريباً در جنوب غربى شهر، به فاصلهٔ يکصد قدم از جادهٔ کوتيون و صفىآباد و در سمت راست آن بقعهاى با گنبد کوچک گچکارى جلب توجه مىکند.
در کتاب تذکرةالاخبار و مجمعالابرار از اين اثر ذکرى شده و آن را به نام بقعهٔ مقام على ياد کرده است.
سبک بنا و آجرکارى و پىهاى قطور آن بنا را اثرى متأثر از معمارى سلجوقى و اوايل دوران صفويه مىنماياند. در سال ۱۱۸۰ هجرى قمرى تعمير و ترميم گرديده است.