کاخ صدستون (تالار تخت)

تالار مرکزى اين کاخ از صدستون سنگى در ۱۰ رديف تشکيل شده و همين امر موجب شد که آن را کاخ صدستون بنامند. ارتفاع اين ستون‌ها ۱۴ متر بود. کاخ صدستون از نظر وسعت دومين کاخ تخت‌جمشيد است ولى تالار مرکزى آن حتى از آپادانا بزرگ‌تر است. اندازه اين تالار ۵/۶۸٭۵/۶۸ متر و حدود ۴۶۰۰ متر مربع وسعت دارد. سقف اين تالار بر ۱۰ رديف تالار داراى هشت درگاه است که به راهروها و صندوقچه‌ها باز مى‌شود.


ساخت اين تالار توسط خشيارشا آغاز و توسط اردشير اول به پايان رسيد. اين موضوع در کتيبه‌اى که در سنگ پى بنا پيدا شده، نشان داده شده است. از همه ستون‌هاى اين تالار، فقط دو سرستون زيبا به بلندى ۱۴ متر باقى ماند که در دهه ۱۳۱۰ شمسى به شيکاگو منتقل شد.


موضوع نقوش تالار صدستون، يکى صحنه بارعام و ديگرى نقش حمل کنندگان اورنگ پادشاهى توسط نمايندگان ملل است.


در شمال اين تالار، ايوانى با حياط وسيع و در شرق آن، يک ساختمان شامل تالارها، انبار و راهرو قرار دارد. در شمال کاخ ايوانى با ۱۶ ستون وجود داشت که دو مجسمهٔ عظيم گاو نگهبان آن بود.

دروازه ناتمام

اين دروازه که کار ساختمانى آن شروع شد اما به پايان نرسيد، در انتهاى خيابان سپاهيان و در شمال حياط صدستون قرار دارد. از آنجا که کارهاى ساختمانى و حجارى اين بخش ناتمام ماند به کاخ ناتمام يا دروازهٔ ناتمام مشهور شده است. اين ساختمان مشتمل بر يک تالار چهار ستونى و دو اتاق براى نگاهبانان است. آثار باقى مانده در اين بخش چگونگى کار ساختمانى در مجموعهٔ عظيم تخت‌جمشيد را روشن مى‌سازد. ابتدا تخته‌سنگ‌ها به دو شکل استوانه و مکعب به داخل محوطه حمل مى‌شد، سپس سنگ‌ها به کمک داربست‌هاى چوبى عظيم و قرقره و طناب بالا کشيده مى‌شد و در جاى خود نصب مى‌گرديد و در مرحلهٔ بعد کار تراش اصلى از قسمت بالاى سنگ شروع مى‌شد و در پايان خاتمه مى‌يافت.


چهره و سم گاو که به صورت نيمه کاره در جرز دروازه ناتمام رها شده است، نشان مى‌دهد که هنگام حملهٔ اسکندر به تخت‌جمشيد، هنوز کارگران در اين قسمت مشغول کار بودند.


در شمال دروازه ناتمام و بخشى که به ديوان‌سرا شهرت داشت، سى‌هزار لوح گلى به خط ايلامى مشتمل بر پرداخت‌هاى دولتى به کارگران و خدمتگزاران و مأموران ديگر به دست آمده است. در اين لوح‌ها که در نوع خود بى‌نظيرند، مدت کار، مبلغ دستمزد، چگونگى پرداخت و در چند مورد حتى پرداخت‌هاى مساعده به کارگران نيز قيد شده است.

جايگاه سپاهيان

در شرق تخت‌جمشيد، حدفاصل بين کوه و بناهاى اصلي، در شرق کاخ صدستون، ساختمان‌هايى مشتمل بر تعدادى تالار و ايوان با جرزهاى خشتى مکعبى وجود دارد که با توجه به اشيايى که در آن کشف شده، به احتمال زياد قراول‌خانه و محل استقرار پاسداران و نگهبانان مخصوص کاخ‌ها بود. به نظر مى‌رسد که قراول‌خانه جايگاه نگه‌دارى و توقف ارّابه‌ها و اسب‌هاى سلطنتى و نُجبا بود و خيابانى که به عرض متوسط ۹ متر در تمام طول شرقى تخت‌جمشيد و دامنه کوه کشيده شده، محل عبور اين گردونه‌ها بود.

خيابان سپاهيان

اين خيابان که ۹۲ متر طول و نزديک ۱۰ متر عرض دارد، دروازهٔ ملل را به دروازهٔ ناتمام و ايوان شمالى کاخ صدستون مرتبط مى‌سازد. در دو طرف اين خيابان فرورفتگى‌هاى طاقچه‌مانندى به تعداد زياد و به صورت چند لبه، به فاصله ۷ متر از هم وجود داشت که اکنون به صورت پى با کاهگل پوشانده شده‌اند. احتمالاً اين فرورفتگى‌ها جايگاه سربازان و افسران، هنگام تشريفات بود.


ديوار سمت راست ديوار اتاق‌هايى است که حياط آپادانا را از خيابان سپاهيان جدا مى‌کند. اين اتاق‌ها احتمالاً محل استقرار نگهبانان کاخ بود.


ديوار سمت چپ، ديوار اتاق‌هايى است که محل استقرار حجاران و بخشى از کارگاه حجارى بود. در انتهاى خيابان قطعات ستون‌هايى که براى دروازهٔ ناتمام در حال حمل بود، مشاهده مى‌شود.

چاه سنگى

روبه‌روى شمال شرقى خزانه، در ارتفاع ۲۲ متر از سطح آن، چاهى به صورت مربع که هر ضلع آن ۷۰/۴ متر است با ژرفاى ۲۶ متر قرار دارد. اين چاه را در زمان ساخت تخت‌جمشيد حفر کردند. اطراف چاه، راه‌آب باريکى کنده شده تا آب باران کوه را به آن هدايت کند. ترديدى نيست که پس از پر شدن چاه و لبريز شدن آن، آب اضافى به خندقى منتقل مى‌شد.


با توجه به اينکه اين چاه راهى به خارج ندارد و منفذى هم در ته يا بدنه آن موجود نيست، مسلّم است که براى نگه‌دارى آب آشاميدنى تخت‌جمشيد به کار مى‌رفت. حفر اين چاه از شاهکارهاى دورهٔ هخامنشى است.

آرامگاه‌هاى تخت‌جمشيد

سه آرامگاه در کوه رحمت، مشرف بر کاخ‌هاى تخت‌جمشيد وجود دارد. از اين ميان دو آرامگاه اردشير سوم روبه‌روى کاخ‌ها، آرامگاه اردشير دوم در ۵۰۰ مترى جنوب صفه تخت‌جمشيد و آرامگاه ناتمام داريوش سوم، روبه‌روى روستاى شمس‌آباد، در پشت ضلع جنوبى کوه رحمت قرار دارد.


اين آرامگاه‌ها تقليدى از آرامگاه هخامنشيان در نقش رستم و همه آنها داراى ايوانى وسيع، بلند و بدون پلکان است.


ديدوروس سيسيلي مورخ رومى که در سال ۶۰ پيش از ميلاد از تخت‌جمشيد ديدن کرده در مورد اين آرامگاه‌ها مى‌نويسد براى بالا رفتن از آنها از دستگاه بالابر استفاده مى‌کنند.


در دهه چهل براى آرامگاه پلکان سنگى درست ‌کردند. وسط ايوان، ورودى آرامگاه قرار دارد. در آرامگاه ادشير دوم، دو قبر که شايد جاى تابوت پادشاه و ملکه بود و در آرامگاه اردشير سوم، شش قبر، احتمالاً براى خاندان سلطنتى حفر شده است. روى قبرها، سنگ محدّبى قرار دارد.


نقش‌هاى ايوان‌هاى اين آرامگاه مشابه هستند. در دو طرف در ِ آرامگاه، دو ستون چسبيده به ديوار وجود دارد که در بالاى آن‌ها پادشاه بر تخت شاهى با فروهر در بالاى سر وى نشان داده مى‌شود. پادشاه يک دست خود را رو به آتش به حال نيايش بلند کرده و در دست ديگر کمانى دارد.


اورنگ پادشاهى بر روى دست و سر ۲۸ نماينده ملل تابعه قرار دارد.

آثار خارج از صفه تخت‌جمشيد

آثار خارج از صفه تخت‌جمشيد شامل يک تخته سنگ حوض مانند به ابعاد ۶۸/۵ متر در ۸۵/۴ متر به صورت تقريباً چهارگوش و ژرفاى ۱۵/۲ متر و آثار باقى‌مانده از يک کاخ ديگر است. از آنجا که قسمت درونى اين سنگ به صورت شيب‌دار تراشيده شده، ديدگاه‌هاى گوناگونى در مورد آن ابراز شده است. احتمال بيشتر بر آن است که اين تخته‌سنگ بزرگ براى ساخت سردر به محل آورده شده باشد.

کتيبه‌ها

از دوره هخامنشيان ۱۶ کتيبه و از ساسانيان يک کتيبه در قسمت‌هاى مختلف تخت‌جمشيد، حک شده که بزرگ‌ترين آن‌ها ۸٭۲ متر است. زبان کتيبه‌ها ايلامي، بابلى و ميخى پارسى است. تمامى کتيبه‌ها با طلاى ناب پر شده بود. برخى از اين آثار تا ۴۰۰ سال پيش نيز وجود داشت. آثار باقى‌مانده طلا در کتيبه‌ها در نوشته‌هاى يکى از سياحان نيز ذکر شده است.



در ديوار جنوبى صفه، چهار کتيبه به خط ميخى (پارسى باستان) حک شده است. داريوش اول، کارها و هدف‌هايش را در اين کتيبه‌ها شرح داده است:

کتيبه اول (به زبان پارسى باستان)

اهورامزدا که بزرگ‌ترين خدايان است، داريوش شاه را آفريد، او را پادشاهى بخشيد، به خواست اهورامزدا داريوش پادشاه است. گويد داريوش شاه: اين کشور پارس-که اهورامزدا به من بخشيد، که زيبا و داراى اسبان خوب و مردم خوب است- به خواست اهورامزدا و من- داريوش شاه- از دشمن ترسد. گويد داريوش شاه: مرا اهورامزدا و ايزدان پشتيبان باشند و اين سرزمين را اهورامزدا از دشمن، از خشکسالي، از دروغ در امان دارد. اين سرزمين را اهورامزدا و ايزدان خواستارم.

کتيبه ايلامى

داريوش انگيزه ساخت تخت‌جمشيد را در اين کتيبه بدين صورت مشخص کرده است: من داريوش شاه هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهاى بسيار، پسر وشتاسپه، يک هخامنشي. چنان که بر بالاى اينجا، اين دژ ساخته آمد، پيش از آن در اينجا دژى ساخته نشده بود، به خواست اهورامزدا اين ارگ را من ساختم. اهورامزدا و ديگر ايزدان را خواست که اين ارگ ساخته شود. پس من آنان را ساختم و من آن را ايمن و زيبا و به اندازه ساختم چنانکه مى‌خواستم. و گويد داريوش شاه: چنان باد که اهورامزدا يا ديگر ايزدان مرا بپايند و نيز اين ارگ را، و گذشته از اين، هر آنچه در اينجا بر پاى کرده شد، مباد آن که به چنگ بدخواه و بدانديش بيفتد.