قلعهدختر
اردشير بابکان، سرسلسله ساساني، پس از کشتن والى فارس و تسخير تمام فارس، منطقه فيروزآباد را که از نظر سوقالجيشى داراى ويژگىهاى مثبتى بود، انتخاب کرد.
اين قلعه با ۲۳۰۰ متر زيربنا، داراى تالارى به وسعت ۱۴ متر مربع و هجده متر ارتفاع است. اين تالار گنبددار است و اتاقهاى جنبى آن را به صورت قلعهاى درآورده است.
قلعهدختر از سه سطح تشکيل شده است. سطح زيرين محل زندگى نگاهبانان و انبار بود. حياط ساختمانها با اتاقهاى چند و تالارها، در سطح دوم وجود دارد که درباريان و بزرگان در آن مستقر مىشدند. طبقه سوّم بناى شاهى بود و اردشير بابکان در بدو ورود به فيروزآباد در اين منطقه زندگى مىکرد.
دو حلقه چاه در کف حياط قلعهدختر وجود داشت که تا کف رودخانه که حدود ۲۰۰ متر ژرفا دارد، مىرسيد. امروزه روى اين دو حلقه چاه پوشيده و جاى آن مشخص نيست.
کاخ از سنگ لاشه و ملات گچ ساخته شده و آثار برج و سوراخهاى ديدهبانى در ديوارها ديده مىشود. سه ديوار دفاعى با سنگ و گچ در دامنه کوه از اين کاخ محافظت مىکرد و در هر قسمت از ديوارها، اتاقهاى نگهبانى وجود داشت. هنوز آثارى از اين اتاقهاى باقى است. در قسمتهايي، اين ديوارها بر لب پرتگاه قرار دارد که موقعيت استراتژيک اين کاخ را دو صدچندان مىکند.
راه ورودى توسط پلکانى به کاخ منتهى مىشد. اين پلکان اخيراً تجديد بنا شده است. از آنجا که اين کاخ گنجايش يک لشکر سرباز و نيرو داشت، بعد از اسلام نيز مورد استفاده بود.
برفراز کوه و در مجاور قلعهدختر، آثارى وجود دارد که به نام نقارهخانه مشهور و از دوره ساسانيان به جاى مانده است.
نقش تنگاب
روبهروى قلعهدختر، در پايين کوه، در سمت راست رودخانه تنگاب به سوى فيروزآباد، در کوه نقش برجستهاى به ابعاد ۵٭۳ متر و به بلنداى چهار متر از کف رودخانه کنده شده که در بين مردم منطقه به نقش رستم مشهور است.
نقش برجسته جنگ تن به تن (نقش پيروزى)
در فاصله دو کيلومترى نقش برجسته تنگاب و در همان سمت کوه، نقش برجستهاى وجود دارد که به نقش برجسته جنگ تن به تن و يا دف و چنگ مشهور است و از سده سوم ميلادى به جاى مانده است.
جاده ساسانى
در قسمتى از دره رودتنگاب و نزديک قلعهدختر، قسمتى از کوه را در دوره ساسانيان تراشيدهاند و جادهاى به صورت سنگفرش درست کردهاند. ترديدى نيست که اين جاده يکى از بزرگترين خطوط مواصلاتى شهر استخر به خليج فارس از بندر سيراف (بندر طاهرى امروزي)، لار و بندرعباس بوده است.
شهر اردشيرکوره
اردشير بابکان پس از تسلط بر اردوان، آخرين پادشاه اشکاني، دشت فيروزآباد را که حالت باتلاقى داشت، با کشيدن ديوارى به درازاى چهار کيلومتر و بلنداى ۸/۱ متر و کندن تونل، زهکشى کرد و شهر اردشيرکوره را که به معنى شکوه اردشير است، به صورت دايره ساخت. هنوز قسمتى از اين ديوار وجود دارد.
اين شهر به صورت دايره ساخته شد تا نمادى از جهان آن روز و نشانگر آن باشد که اردشير مالک جهان است. قطر اولّيه شهر ۴۵۰ متر بود و بعدها که شهر گسترش يافت، قطر آن به دو کيلومتر رسيد. آثار خندق اين دوره و ديوارهاى آن وجود دارد. احتمال دارد که اين شهر در سده نهم يا دهم هـ.ق ويران شده باشد.
اردشيرکوره داراى چهار دروازه بود: دروازه هرمز در شمال، دروازه اردشير در جنوب، دروازه مهر يا ميترا در شرق و دروازه بهرام در غرب. نام شهر اردشيرکوره بعدها به ايالت آن هم اطلاق شد، اما در دوره بهرام گور، اين شهر گور ناميده شد. با فتح شهر در صدر اسلام، واژه عربى جور براى آن در آثار نوشتارى به کار مىرفت، اما مردم همان گور را به کار مىبرند. مقدسى در احسنالتقاسيم فى معرفةالاقاليم آورده است: در زمان عضدالدوله ديلمى (دوره سلطنت ۳۷۳-۳۸۸هـ.ق) هربار که او به گور مىرفت، مردم مىگفتند: ملک به گور رفت و به کنايه يعنى پادشاه مُرد. به همين دليل عضدالدوله اسم شهر را به فيروزآباد تغيير داد. فيروز نام عضدالدوله پيش از پادشاهى بود.