بسيارى از پژوهشگران منشاء پيدائى انسان را در آفريقا جستجو کرده و به نشانه‌هائى نيز دست يافته‌اند. و با تکيه بر مدارک به‌دست آمده از ديگر نقاط، فرضيهٔ مهاجرت انسان را مطرح کرده‌اند. يکى از نقاطى که در مسير مهاجرت انسان از آفريقا به جنوب شرقى آسيا قرار دارد خليج‌فارس است. بررسى‌ها و کاوش‌هاى باستان‌شناسى در اين منطقه از ايران نه تنها ابزار آن دوره بلکه بقاياى انسان‌هاى آن زمان را نيز ارائه مى‌دهد.


تمام نواحى مجاور خليج‌فارس از جمله منطقهٔ بوشهر در دورهٔ يخ مسکون بوده و اشياء سنگى ”شليان“ در ايران و عربستان و در ميان شن‌هاى سواحل درياى خزر که استخوان ماموت هم جزو آن بوده است يافت شده و اين ثابت مى‌کند که مناطق مذکور محل اقامت و سکناى بشر بوده است.


ظروف سفالى وجود تمدن اوليهٔ سرزمين بوشهر را در برخى از نقاط آن مثلاً در ريشهر که از لحاظ تاريخى مربوط به همان ”کاکلولتيک“ و دوران برنز (مفرغ) قديم (سلسلهٔ کهن) مى‌باشد، ممکن ساخته است.


سرزمين بوشهر در دورهٔ ماد جزء يکى از ايالت‌هاى جنوب غربى آن دولت بود و در زمان حکومت کياکسار = اوخشتره (۶۳۳-۵۸۴ ق.م) جزء ساتراپ‌نشين چهاردهم دولت ماد بود.


در دورهٔ هخامنشى بوشهر جزء ساتراپى فارس بود. همچنين از زمان داريوش کار حفر ترعدنيل ادامه يافت از طريق اين ترعه مى‌شد خليج‌فارس و درياى عمان و از راه درياى سرخ به مديترانه دست يافت. قبرهاى کنده در سنگ بر سطح سنگى جزيرهٔ خارک دليل حضور ساخلوئى هخامنشى در اين استان است.


در ابتداى سلسلهٔ صفويه تا سال ۱۳۰۱ هـ.ق و اواخر سال‌هاى سلطنت شاه‌عباس نزديک يکصد سال پرتغالى‌ها بر تمام جزاير خليج‌فارس حکومت کردند. در سال ۱۳۰۱ شاه‌عباس با انگليسى‌ها متحد شد و پرتغالى‌ها را از خليج‌فارس بيرون راند به همين مناسبت بندر گمبرون به بندرعباس تغيير نام داد.


نادرشاه افشار پس از سرکوب شيخ جبارهٔ کنگانى متوجه وضعيت خليج‌فارس شد و براى تأمين ارتباط با سواحل خليج‌فارس در صدد تأسيس نيروى دريائى بر آمد و لطيف‌خان را به ايالت دشتستان و شولستان و کاپيتانى کل سواحل و بنادر خليج‌فارس اعزام کرد. از ديگر اقدامات نادر در اين منطقه ساخت کارخانهٔ کشتى‌سازى بود. بدين ترتيب در اين دوره بوشهر روى به پيشرفت نهاد.


پس از اخراج پرتغالى‌‌ها از خليج‌فارس، انگليسى‌ها و هلندى‌ها نفوذ خود را در خليج‌فارس و سواحل آن توسعه داده و تجارت خارجى اين منطقه را در دست گرفتند. در آن زمان فرانسه که بر قسمتى از جزاير اقيانوس هند و بعضى از سواحل آفريقاى شمالى تسلط داشت، گه‌گاه به خليج‌فارس وارد و مزاحم انگليسى‌ها مى‌شد. چنانکه در محرم سال ۱۱۷۳ هـ.ق چهار کشتى جنگى به بندرعباس فرستاد و تجارتخانهٔ انگليسى‌ها را گلوله‌باران کرد و پس از نبرد سنگينى کالاهاى آنان را غارت کرده و پس از پانزده روز به پايگاه‌هاى خود بازگشت.


چهار سال پس از اين تجاوز در مارس ۱۷۶۳ ميلادى نمايندهٔ کمپانى هند شرقي، شعبهٔ بندرعباس را تخليه کرد و مال‌التجاره و ساير کالاها را به‌وسيلهٔ کشتى به بندر بصره فرستاد.


سرپرسى سايکس مى‌نويسد: ”تجارتخانه و نمايندگى‌هاى بريتانيائى در بندرعباس در سال ۱۷۶۱ م. به‌واسطهٔ اخاذى و تعديات فرماندار لار (نصيرخان لاري) بسته شد. درسال ۱۷۶۳ م. بوشهر که بندر شيراز است براى مرکز فعاليت بازرگانى جديد انتخاب گرديد“.


اين گزينش نه فقط به خاطر موقعيت مناسب شهر بلکه از آن نظر قابل توجه است که از اواسط سدهٔ هجدهم ميلادي، منطقهٔ بوشهر و جزيرهٔ بحرين، پس از وفات شيخ ناصرخان بانى بوشهر، تحت سلطهٔ پسرش شيخ نصرخان رئيس قبيله مشاريش، قرار داشت.


شيخ نصرخان از کريم‌خان زند در مبارزه براى به‌دست گرفتن حکومت حمايت مى‌کرد و کريم‌خان نيز پس از رسيدن به قدرت خود را به حمايت شيخ نيازمند مى‌ديد.


انگليسى‌ها از اوايل سال ۱۷۶۰ م. (= ۱۱۷۴ هـ.ق) با شيخ نصر رابطه برقرار کردند تا مواضع خود را در منطقهٔ بوشهر و بحرين تقويت کنند.


در دوازدهم آوريل ۱۷۶۳ م. (۱۱۷۷ هـ.ق) نمايندگان کمپانى هند شرقى براى اولين‌بار در تاريخ روابط ايران و انگليس قراردادى را با حاکم يک شهر ايرانى يعنى حاکم بوشهر امضاء کردند. اين قرارداد را از سوى ايران حاکم شهر بوشهر و شيخ سعدون، برادرزادهٔ شيخ نصر امضاء کردند.


پس از مبادلهٔ اين قرارداد کريم‌خان فرمانى صادر کرد که به موجب آن انگليسى‌ها مجاز مى‌شدند در بندر بوشهر تأسيسات جديد تجارتى براى خود به‌وجود آورند.


متأسفانه کريم‌خان زند فرمانى را امضاء کرد که به موجب آن انگليسى‌ها حق داير نمودن تجارتخانه‌اى در بوشهر دريافت کردند، از پرداخت عوارض گمرکى معاف و حق انحصارى پارچه‌هاى پشمى را به‌دست آوردند. زمين وسيعى که در بوشهر تجارتخانهٔ کمپانى هند شرقى انگليس در آن تأسيس شد، بعدها به اقامتگاه نمايندهٔ سياسى انگليس در خليج‌فارس مبدل گرديد.


در سال ۱۲۱۵ هـ.ق (۱۷۹۹ م.) که خطر حملهٔ ناپلئون به هندوستان شدت يافته بود، فرمانرواى انگليسى هندوستان، هيئتى را به رياست سرجان ملکم به ايران اعزام داشت.ملکم در اواخر سال مزبور از طريق خليج‌فارس وارد بوشهر و از آنجا به شيراز، اصفهان و تهران رفت.


ملکم، با بودجهٔ هنگفتى که در اختيار داشت توانست امتيازهاى بسيارى کسب کند. وى پس از تقديم هدايا و تحفى که با خود آورده بود، به حضور فتحعلى‌شاه، بار يافت، نامهٔ مودّت‌آميزى را که حامل آن بود تقديم داشت و با سعى و کوشش فراوان موفق شد، براى نخستين‌بار معاهده‌اى را بين ايران و انگليس منعقد سازد.