در سال ۹۹۷م. سلسه پادشاهى آرپاد در مجارستان بنياد نهاده شد. حکومت اين سلسله تا سال ۱۳۰۸م. به‌طول انجاميد و اولين و مهم‌ترين پادشاه آن استفان اول (۱۰۳۸ - ۹۹۷م.) بود. استفان قديس طرز اداره کشور را از پادشاهان آلمان تقليد نمود.


آندراش اول (۶۰ - ۱۰۴۶) نيز که يک مسيحى متعصّب بود با امپراطورى مقدس رم بر سر استقلال کشور آن کشمکش داشت.


لاديسلاوس اول (۹۵ - ۱۰۷۷) به‌ دعوت خواهش ملکه بيوه کرواسى (يوگسلاوى فعلي) اين کشور را تسخير کرد (۱۰۹۱) ولى قوانين جنايى کشور را اصلاح و قوانين را براى خود به مالکيت خصوصى وضع کرد.


آندراش دوم (۳۵ - ۱۰۲۵) در سال ۱۲۱۷ در پنجمين جنگ از سرى جنگ‌هاى صليبى شرکت کرد و هنگامى که از فلسطين به کشور خود بازگشت با شورش مردم مواجه شد و مجبور شد تا مه سال ۱۲۲۲ فرمان معروف منشور زرّين را صادر نمايد. اصلاحات بعدى در سال ۱۲۳۱ حقوق شاه را محدود و وضع نجبا را مستحکم مى‌ساخت. در قرن سيزدهم مجارستان نيز مانند اکثر نواحى اروپاى شرقى مورد هجوم مغولان قرار گرفت. آندراش سوم (۱۳۰۱ - ۱۲۹۰) در اوايل سلطنت خود مواجه با مخالفت‌هاى سرداران و رؤساى کشورهاى هم‌جوار مجارستان گرديد، ولى سرانجام بر آنها فائق آمد. وى آخرين پادشاه سلسله آرپاد بود. سپس استفان پنجم به سلطنت رسيد. با جلوس شارل اول به تخت پادشاهى (۴۲ - ۱۳۰۸) شاخه مجارستانى سلسله آپژون (آنژوئي) در اين کشور آغاز گرديد. وى سازمان ارتش را بر طبق نظام فئوداليسم جديد کرد و ماليات را بر اراضى مقرر نمود. سياست خارجى شارل متکى به ايجاد خويشاوندى با سلسله‌هاى سلطنتى اروپا بود.


بعد از وى پسر او لويى اول (۸۲ - ۱۳۴۰) جانشين او شد. لويى در سال ۱۳۷۰ شاه لهستان شد و همچنين ناحيه دالماى (در يوگسلاوى فعلي) را از او نيز گرفت و اسراى صربستان والوتيا (والاش) مولداوى و بلغارستان تفوق او را به‌رسميت شناختند.


وى در سال ۱۳۳۷ با موفقيت بر ضد دولت عثمانى جنگيد و مجارستان را به اوج عظمت رسانيد. لاديسلاوس سوم (۴۴ - ۱۴۴۰) در زمان حملات عثمانى‌ها که در قرون چهارده و پانزده براى تصرف مجارستان به جايى نرسيدند برسرکار آمد و دوبار با ترکان عثمانى جنگيد.


در جنگ اول (۱۴۴۳) فاتح شد ولى در (۱۴۴۴) شکست خورد و به‌قبل رسيد. سپس لاديسلاوس پنجم (۵۷ - ۱۴۴۴) پادشاه شد.


در زمان سلطنت او حکومت واقعى در مجارستان به‌دست رجالى به‌نام يانوش هونياوى بود. مهم‌ترين پادشاه نيمه دوم قرن پانزدهم مجارستان ماتياى کوردنيوى بود که پس از مرگ لاديسلاوس اشراف کشور را به سلطنت انتخاب کردند. او طى پيمان با رم مقدس مجارستان را تحت استيلاى خاندان هابسبورگ درآورد. پس از لويى دوم (۲۶ - ۱۵۱۶) به سلطنت نشست. وى نيز در جنگ با عثمانى در ناحيه موهاج به‌قتل رسيد و سرانجام در سال ۱۵۲۶ مجارستان به‌دست عثمانى افتاد. با فتح مجارستان که يکى از رقباى امپراطورى عثمانى بود ان کشور به منتهاى عظمت خويش رسيد.


پس از وفات لويى دوم ۱۵۲۶ شوهر خواهرش فرديناند اول مدعى جانشينى او شد و با رقباى خويش ميانوش اول (يانوش زاپوليا) و يا نوش دوم جنگيد و عاقبت پيروز شد و عنوان پادشاهى بر شمال غربى مجارستان را به‌دست آورد ولى در عين حال خراج‌گزار دولت عثمانى شد. فرديناند در سال ۱۵۵۸ به امپراطورى مقدس رم نيز دست يافت و در سال ۱۵۲۶ درگذشت. پس از او پسر او ماکسيميليان دوم و سپس در ۱۵۷۲ رود ولف دوم به سلطنت مجارستان و امپراطورى مقدس رم رسيدند. رود ولف در سال ۱۶۰۸ سلطنت را به برادر خود ماتياس واگذار و سپس در سال ۱۶۱۸ با مرگ ماتياس فرديناند دوم به سلطنت مجارستان و از سال ۱۶۱۹ به امپراطورى مقدس رم دست يافت. اختلاف وى با نجباى بوهم منجر به آغاز جنگ‌هاى سى‌ساله (۴۸ - ۱۶۱۸) در اروپا شد. سپس فرديناند سوم به سلطنت (۶۷ - ۱۶۱۶) نواحى حکومتى موريش رسيد. در سال ۱۶۴۸ پيمان صلح وستفالى به جنگ‌هاى مذهبى سى‌ساله پايان داد و لئوپولد اول پادشاه (۱۷۰۵ - ۱۶۵۵) شد.


قلمرو حکومتى وى پيوسته مورد تهديد عثمانى و فرانسه بود گرچه هجوم ترکان به باقى‌مانده مجارستان متوقف شد؛ ولى آنها قسمتى از فتوحات خود را محفوظ نگه داشتند. در سال‌هاى دهه هشتم و نهم قرن هفدهم، شورش‌هايى در مجارستان برعليه حکومت اطريشيان (امپراطورى مقدس دوم) درگرفت که رهبرى به‌عهده ايمره توکولى بود؛ ولى به جايى نرسيد.


سرانجام در جنگ‌هايى که در دو دهه آخر قرن هفدهم ميان دول مسيحى اروپاى مرکزى و شرقى با عثمانى درگرفت قسمت اعظم نواحى اشغال مجارستان به‌تصرف امپراطورى مقدس رم درآمد و جزو آن شد.


وضع مجارستان طى نيمه دوم قرن هيجدهم نسبتاً مغشوش بود. در سال ۱۷۹۲ فرانسيس دوم به امپراطورى مقدس رم و مجارستان و بوهم رسيد. حکومت او مقارن انقلاب فرانسه بود. وى در سال ۱۸۰۴ نام امپراطورى اطريش را برخود نهاد و دو سال بعد امپراطورى مقدس رم منحل شد. وزير بزرگ او مترنيخ بود و تا سال ۱۸۳۵ حکومت راند و سپس پسر او فرديناند اول به سلطنت اطريش - هنگرى رسيد. وى که مردى ضعيف‌البنيه بود با وضع روانى و جسمانى آشفته ادارهٔ امور را به مترنيخ واگذاشت و سياست ارتجاعى و استبدادى مترنيخ باعث انقلابات ۱۸۴۸ در اکثر نقاط غيرآلمانى امپراطورى اطريش از جمله مجارستان گرديد. موج انقلاب بالا گرفت و مردمى که تا آن زمان فرمان رانده بودند اجازه تأسيس ارتش مستقل را از دست دادند. اعمال سياست خارجى جداگانه و اجازه چاپ اسکناس در خود ناحيه مجارستان را نيز از دست دادند. درگيرى‌هاى داخلى ميان اکثريت مجار و اقليت اسلاو وجود داشت.