در آنگولا، همچون تمام سرزمين‌هاى آفريقائى تحت کنترل پرتغالى‌ها، قدرت استعمارى با يک جنبش ملى متحد روبه‌رو نبوده است بلکه سه گروه مبارز وجود داشت: اول مپلا، يا جنبش مردمى آزادى‌بخش آنگولا (Movimeanto Popular de Libertacao de Angola MPLA)؛ تأسيس ۱۹۵۶، دوم فنلايا اتحاد مردمى آنگولا / جبهه ملى آزادى آنگولا (Uniao das Populacoes de Angola / Frente Nacional de Libertacao de Angola UPA/FNLA)؛ تأسيس ۱۹۶۶ و سوم يونيتا، يا اتحاد ملى براى استقلال آنگولا (Uniao Nactional Para a Indpendencia Total de Angola UNITA) تأسيس ۱۹۶۶. اين تقسيم‌بندى منطبق با ساختار قومى اين کشور بود. همچنين در رابطه با دشمنى‌هاى رهبران با يکديگر و نوع ايدئولوژى‌هاى متفاوت هر سه گروه فوق درگير عمليات نظامى شدند (بيشتر از همه در سرزمين‌هاى مابين زاميبا و زئير)، مپلا به جهت حمايت‌هاى سازمان وحدت آفريقا (OAU) تا مدتي، مؤثرترين گروه بود (از ۱۹۶۷ به بعد). گرچه موفقيت ملى‌گراها به‌رغم تلاش‌هاى OAU براى آشتى گروه‌ها به‌جائى نرسيد و اين موفقيت‌ها توسط منازعات بين گروه‌ها، تضعيف شد. لذا هر سه گروه فوق به کمک‌هاى خارجى دولت‌ها و سازمان‌هاى غير دولتى رو آوردند. قدرت‌هاى بزرگ غربى از يونيتا حمايت مى‌کردند در حالى که کشور وى و متحدين آن (کوبا) حاميان اصلى مپلا بودند.



به‌دنبال کودتاى نظامى آوريل ۱۹۷۴ در پرتغال، دولت جديد، تحت ادارهٔ ژنرال آنتونيو اسپينولا (Antonio Spinola)، علاقهٔ چندانى به رفع استعمار آنگولا نداشت. لذا جنگ‌هاى متناوبى بين نيروى نظامى پرتغال و ملى‌گراهاى آنگولا بروز کرد، در حالى‌که کم و بيش حملاتى نيز از سوى ساکنان پرتغالى تندرو اين سرزمين عليه مبارزان انجام مى‌شد. در سپتامبر همين سال دولت جديد پرتغال تحت ادارهٔ ژنرال فرانسيسکو دوکاستاگومز (Francisco de Costa Gomes)، اعلاميه پايان جنگ و دادن استقلال سريع به سرزمين‌هاى آفريقائى صادر مى‌شود، به‌دنبال آن به منافع ساکنان سفيد پوست اين کشور نيز خاتمه داده مى‌شود.


در ۱۹۷۴، مپلا تعيين کننده‌ترين گروه از سه دسته ملى‌گراى مبارز، بر روى يک ساختار رسمى داخلي، توافق کرده و دکتر آگستينونتو (Agostinho Neto) را به‌عنوان رئيس‌جمهور و دانيل چيپاندا (Daniel Chipenda) و ماريوپينتو (Mariopinto) را به‌عنوان معاونين رئيس‌جمهور پيشنهاد مى‌دهد. سپس در همين سال پيمان‌هائى بين فنلا و يونيتا و بين مپلا و يونيتا منعقد مى‌شود، و در ژانويه ۱۹۷۵، سه گروه فوق اجلاسى در کنيا بر تشکيل يک برنامه سياسى واحد توافق مى‌کنند. در همين ماه توافقى نيز با دولت پرتغال حاصل مى‌شود که در آن تاريخ اعلام استقلال آنگولا، ۱۱ نوامبر ۱۹۷۵ اعلام مى‌شود که تا زمان فوق آنگولا مى‌بايست توسط دولتى موقت شامل نمايندگان سه گروه و دولت پرتغال مشترکاً اداره شود، همچنين بر تشکيل يک مجلس مؤسسان که نمايندگان آن تنها مى‌بايست از سه گروه فوق انتخاب شوند نيز توافق به‌عمل آمد.


به‌رغم توافق ۱۹۷۵، در نيمه اول اين سال، چندين بار منازعاتى مابين مپلا و فنلا در گرفت. پيمان همکارى ديگرى نيز که توسط سه گروه در ماه ژوئن در کنيا انجام گرفته بود (تحت رياست رئيس‌جمهور کنيا آقاى کنياتا)، همچنان ناموفق باقى ماند. در ماه جولاى مپلا، فنلا را از لوآندا پايتخت آنگولا بيرون راند و در اين زمان يونيتا نيز خود را درگير در جنگ کرد. تا ماه اکتبر مپلا، ۱۲ استان از ۱۶ استان کشور را در دست گرفت. در اين زمان شوروى و متحدان آن کمک‌هاى نظامى و مالى قابل توجهى به جنبش مردمى براى آزادى آنگولا (مپلا) مى‌کنند و در مقابل جبههٔ ملى براى آزادى آنگولا (فنلا) و اتحاديه ملى براى استقلال کامل آنگولا (يونيتا) نيز کمک‌هائى از آمريکا و کشورهاى غربى دريافت مى‌کنند.


در اکتبر اين سال نيروهاى آفريقاى جنوبى براى حمايت از يونيتا و فنلا، وارد آنگولا مى‌شوند، و در ماه نوامبر نيروهاى کوبائى براى حمايت از مپلا وارد مى‌شوند. براساس طرحى از قبل تخمين شده، استقلال آنگولا در ۱۱ نوامبر، از سوى مپلا در لوآندا و از سوى يونيتا در هوآمبو (Huambo) و توسط فنلا در کارمونا (Carmona) و آمبريز (Ambriz) اعلام مى‌شود. در ژانويه ۱۹۷۶، مپلا به‌صورتى مؤثر فنلا را شکست مى‌دهد، و در پايان ماه نيروهاى آفريقاى جنوبى از کشور خارج مى‌شوند، در فوريه مپلا موفق مى‌شود شهر مهم هوآمبو (در دست يونيتا) را به تصرف خود درآورد، و در همين روز سازمان وحدت آفريقا (OAU) آنگولا را به‌عنوان عضو جديد مى‌پذيرد. نيروهاى کوبائى در آنگولا باقى مى‌مانند.


به‌رغم موفقيت نظامي، دولت مپلا با مشکلات متعددى روبه‌رو مى‌شود: زير ساختار اقتصادى اين کشور در جنگ نابود شده بود. بيشتر ساکنان پرتغالى (که بخش‌هاى مدرن اقتصاد را در دست داشتند) از کشور گريخته بودند، و گروه کثيرى از آوارگان جنگ باقى بودند که نيازمند کمک بودند.


دولت جديد نتو نيز، مشارکت قدرت توسط فنلا و يونيتا را رد کرد، و طى ۱۹۷۶ تلاش کرد تا مخالفان خود را چه در داخل و چه خارج از ميان بردارد. در اين سال، وزير کشور نيتوالو (Nito Alves)، و حاميان وى از نسبت نابرابر سفيدها و مستيسوها (Mestico) (دورگه‌ها) در رده‌هاى بالائى حزب، انتقاد کرده و آن را رد کردند. در اواخر ۱۹۷۶، پست وزارت کشور حذف مى‌شود و در مى ۱۹۷۷، وى از کميتهٔ مرکزى مپلا اخراج مى‌شود. اين مسئله انگيزه‌اى براى واحدهاى شورشى ارتش به‌وجود مى‌آورد تا قدرت را در دست گيرند، کودتا تا سرکوب مى‌شود، و به‌دنبال خود پاکسازى سازمان‌هاى اصلى کشور راه پيش مى‌آورد از جمله (اتحادهى تجارت، سازمان‌ها مربوط به زنان و جوانان)، ادارات محلى و نيروهاى مسلح، در ماه دسامبر رهبرى مپلا، آئين‌نامه مارکسيست - لنينيستى خشنى را براى اين حزب طراحى مى‌کند، و نام حزب به مپلا - پى‌تى يا حزب کارگر تغيير مى‌کند. در دسامبر ۱۹۷۸، با تغييرات ساختار حزب و دولت و حذف پست نخست وزيرى قدرت نتو مستحکم‌تر مى‌شود.


بعد از فوت رئيس‌جمهور نتو در سپتامبر ۱۹۷۹، قدرت با آرامش به خوزه ادواردو - سانتو (gese Edvardo dos Santos) که تا آن زمان وزير طرح و برنامه بود واگذار مى‌شود و وى نيز تعهد خود را به طرح‌ها و برنامه‌هاى تدوين شدهٔ زمان نتو اعلام مى‌داد. در ۱۹۸۰ تغييرات در ساختار سياسى ايجاد شده و به استقلال حزب تأکيد مى‌شود. در ۱۹۷۹ کميته مرکزى اعلام مى‌کند که تنها زمانى انتخابات مى‌تواند برگزار شود که ساختار تغييرات در قانون‌اساسى مى‌زند تا شرايط قانونى ايجاد مجلس خلق و تعدادى مجالس ايالتى را فراهم آورد.


در مورد کانديدها نيز پيش‌بينى شد که از طريق يک سيستم انتخاباتى که البته از سوى مپلا - پى‌تى معرفى مى‌شوند، انتخاب شوند. مجلس جديد خلق در ماه نوامبر اين سال افتتاح شد. روند تحکيم سياست داخلى بعد از ۱۹۷۶، به موازات سياست خارجى که براساس تضعيف حمايت‌هاى خارجى دشمنان مپلا و تضمين بهره‌جوئى کشور آنگولا از روابط دوستانه با ديگر دولت‌ها پايه‌ريزى شده بود، پيش رفته و انجام شد. سنگ‌بناى سياست خارجى آنگولا، روابط نزديک با کشورهاى بلوک شرق، به‌ويژه کوبا، شوروى سابق و تا اندازه‌اى با آلمان شرقى سابق پايه‌ريزى شده بود. در اين جهت يک قرار داد دوستى و همکارى با شوروى در ۱۹۷۶ امضاء شد. با اين حال رهبران اين کشور مسئله وابستگى به شوروى را انکار کرده و به‌طور فعال‌ انگيزه‌هاى ديپلماتيک ديگر را نيز، پى مى‌گرفتند. در ارتباط با کشورهاى هم‌جوار، اين سياست بيش از همه با کشور زامبيا موفق بود، در نتيجه اين کشور، دولت آنگولا را در آوريل ۱۹۷۶ به رسميت شناخته و براساس درخواست آنگولا، گروه‌هاى مسلح يونيتا را که از خاک زامبيا مبادرت به حمله مى‌کردند، از اين کشور بيرون کرد. ارتباط با زئير، که آنگولا به‌دنبال آن بود با موانعى روبه‌رو بود به‌رغم تلاش‌هائى براى نزديکى (توافق برازاويل) در ۱۹۷۶، در سال‌هاى ۷۸-۱۹۷۷ اين به‌صورتى قابل توجه به رابطه دو مورد تمام نيروهاى ضد دولتى (جبهه ملى کنگو) از خاک آنگولا به ايالت شاباى (Shaba) زئير، تخريب شده و از بين رفت. به علاوه، رئيس‌جمهور نتو، در ۱۹۷۷ مسئلهٔ تهاجم سرّى آنگولا (عمليات کبري) را افشاء کرد که زئير به‌دست داشتن در آن متهم بود. نتيجه دومين بحران ايالت شاباى زئير (که طى آن نيروهاى فرانسوى و بلژيکى وارد زئير شدند) اين بود که غرب تأکيد داشت که زئير مى‌بايست روابط خود با آنگولا را توسعه دهد. اين مسئله در جولاى ۱۹۷۸ واقع شد، که نتايج بسيار مثبت آن در سال ۱۹۷۹ براى آنگولا ظهور کرد، تا زمانيکه موبوتر (Mobutu) اعلام کرد گروه‌هاى مخالف مپلا (ضد دولت آنگولا) بايستى خاک زئير را ترک کنند.


ارتباط با پرتغال بلافاصله پس از استقلال، قطع شد، و روابط ديپلماتيک تا ۱۹۷۶ برقرار نشد. اين حالت تا ملاقات سران دو کشور آقاى نتو با رئيس‌جمهور پرتغال در ۱۹۷۸، باقى بود تا اينکه در اين ملاقات مسائل و اختلافات طولانى دو کشور برطرف شد. انگليس در ۱۹۷۷ سفارت خود را در آنگولا مى‌گشايد و روابط کامل ديپلماتيک با فرانسه و آلمان غربى در ۱۹۷۹ صورت مى‌گيرد و در همين سال آنگولا برنامه تسهيلات اعطائى براى جذب سرمايه‌گذارى در اين کشور را اعلام مى‌دارد. صنعت نفت در اين جهت از بهترين مثال‌هاى همکارى اين کشور با شرکت‌هاى غربى مى‌باشد که درآمدى قابل توجه براى آنگولا و منبع خوبى براى اصلاح پرداخت‌هاى اين کشور به‌شمار مى‌رود.