آفتاب

تراژدی یک سلطنت



تراژدی یک سلطنت عنوان آخرین نمایشنامه قاضی ربیحاوی است که به کارگردانی خودش در پنجمین جشنوره تئاتر مستقل ایرانی لندن روی صحنه رفت. با نگاهی‌ تازه به دوره پهلوی دوم، ربیحاوی به کنکاش در شخصیت محمدرضا شاه پهلوی می‌پردازد. این نمایش با رویکردی روانکاونه، شخصیت شاه را نه در عرصه نمادین پادشاهی، بلکه به عنوان فردی در مواجه با پدیده قدرت مورد بررسی‌ قرار می دهد. قدرتی‌ که گویی از ابتدا بین او و خواهر دوقلویش اشرف مشترک است. همین رابطه دستمایه اصلی‌ این نمایش است....

تراژدی یک سلطنت عنوان آخرین نمایشنامه قاضی ربیحاوی است که به کارگردانی خودش در پنجمین جشنوره تئاتر مستقل ایرانی لندن روی صحنه رفت. با نگاهی‌ تازه به دوره پهلوی دوم، ربیحاوی به کنکاش در شخصیت محمدرضا شاه پهلوی می‌پردازد. این نمایش با رویکردی روانکاونه، شخصیت شاه را نه در عرصه نمادین پادشاهی، بلکه به عنوان فردی در مواجه با پدیده قدرت مورد بررسی‌ قرار می دهد. قدرتی‌ که گویی از ابتدا بین او و خواهر دوقلویش اشرف مشترک است. همین رابطه دستمایه اصلی‌ این نمایش است.قاضی ربیحاوی که نویسنده داستان هایی همچون "حفره" و " گیسو" است و در داستان هایش نگاه انتقادی برخلاف قرائت رسمی به جنگ دارد در سال ۱۳۷۳ و پس از انتشار مقاله ای درباره کانون نویسندگان در مجله "آدینه" ممنوع القلم شد و در سال ۱۳۷۴ به لندن مهاجرت کرد. از جمله آثار او در مهاجرت "نگاه کن اروپا" بر اساس داستان دستگیری "فرج سرکوهی" است که با همکاری هارولد پینتر تهیه و در چند شهر اجرا شد.
نمایشنامه آخر او که به گفته خودش به پیشنهاد ابراهیم گلستان نوشته شده است "تراژدی یک سلطنت" نام دارد . هدف آن بررسی محمد رضا شاه پهلوی به مثابه شخصیتی در یک تراژدی سقوط است. نمایشی که در آن بر خلاف روایت‌های رایج، "شاه نه سیاه است و نه سفید؛ هم سیاه هست و هم سفید."
ربیحاوی درباره این نمایش می گوید: "علت اینکه نمایش به صورت متن خوانی اجرا شده است، نبود امکانات و سرمایه لازم برای تولید اثری با این پیچیدگی‌هاست. پیام دیگر این کار برای ایرانیان خارج از کشور است. اینکه ما امکاناتی برای تولید نمایش در سطح پروژه‌های بزرگ نداریم مهم نیست. آن چه اهمیت دارد این است که تجربیات و تفکرات خود را با زبان و بیان ساده به هم منتقل کنیم."
تمام وقایع مطرح شده در نمایش واقعیت‌های تاریخی‌ هستند که از ذهن نویسنده گذشته و پنجره جدیدی به زندگی‌ محمدرضا شاه باز می‌کند. در طول نمایش، اتفاقات تاریخی‌ به سرعت از پس هم می‌آیند و به شاه خبر داده می شوند. عکس‌العمل‌های شاه به این وقایع، و روابطش با افراد مختلف دربار و اعضای خانواده به خصوص خواهر دوقلویش، فراز و نشیب‌های روانی‌ او را به نمایش و قضاوت تماشاگر می گذارد.برای نویسنده رابطه پیچیده شاه و خواهرش از اهمیت زیادی برخوردار است. ربیحاوی می‌‌گوید: "در حین مطالعه زندگی شاه، نقش اشرف پهلوی برایم بسیار جالب بود. این دو شخصیت به هم گره خورده ا‌ند. کمی‌ از مردانگی پسر به خواهر و کمی‌ از زنانگی خواهر به برادر داده شده است و این در تحلیل روانشناختی شخصیت شاه و مواجه او با قدرت بسیار اهمیت دارد. در واقع پدر مایل بود دخترش را به جانشینی برگزیند اما شرایط عقب افتاده کشور از نظر فرهنگی به او این اجازه را نمی داد."
این مساله در نمایش بسیار پررنگ است. اثر گذاری اشرف بر تصمیم ‌های شاه به وضوح در نمایش گنجانده شده است. تا جایی‌ که در انتهای نمایش شاه می گوید: "که ایکاش خواهرش سلطنت کرده بود و او کسب و کاری در سوییس راه می‌‌انداخت و راحت زندگی‌ می کرد."
ربیحاوی می‌‌گوید: "کار هنرمند یا روشنفکر این است که وقایع را زاویه‌ای دیگر بنگرد. ما باید به وقایع گذشته با نگاهی‌ تازه بازگردیم. ممکن است خیلی‌‌ها از آن‌چه ما نمایش می‌دهیم راضی‌ نباشند یا خوششان نیاید، ولی‌ ما از ایران آمدیم بیرون که سانسور نشویم. من همیشه می‌‌گویم که به گذشته با شک بنگر. این که یکی‌ می‌‌گوید شاه بد بوده یکی‌ می‌گوید خوب، همان سیاه و سفید دیدن تاریخ است."




وبگردی