آفتاب

رمان سه کله پوک



داستان ما راجبه سه تا دختر شروشیطونه لجبازه که باهم یه جا قبول میشن و قرار میزارن خونه بخرن ازشانس خوب یابدشون یه خونه مفتی گیرشون میاد که صاحب اون خونه ازشون میخواد فقط تا یه مدتی اونجا بمونن همه چی ارومه تا وقتی که سروکله ی سه تا پسر جذاب میرسه.


داستان ما راجبه سه تا دختر شروشیطونه لجبازه که باهم یه جا قبول میشن و قرار میزارن خونه بخرن ازشانس خوب یابدشون یه خونه مفتی گیرشون میاد که صاحب اون خونه ازشون میخواد فقط تا یه مدتی اونجا بمونن همه چی ارومه تا وقتی که سروکله ی سه تا پسر جذاب میرسه

بعداز خوردن غذا فاطمه(زنعمو مری)اومدیم اتاق…مریم افتاد روتخت..سحرم رفت سمت چمدونا

_بچه ها..مادرحال حاضر۵۰تومنم داریم..که۱۰تومنش ماال ماشینه…بنظرتون کجا خونه میدن؟؟

مریم_من میگم بیاین از ونک شروع کنیم همیشه جاهای که به ظاهر گرون ارزون..

سحر_اخه عقل کل..اینای کع میگی واسه شهرستاناس…نه تهران..حالا بگیرید بکپید..یکاری میکنیم

لباسمو برداشم و یه دوش نیم ساعتی گرفتم و خوابیدم

_مهتا…پاشو بریم جیش دارم..

دستامو باز کردم و جلوش گرفتم باچشمای بسته گفتم:بیا

سحر:من یک و دو ندارم..بروبالاتر…بیا بریم..

باچشمای باز دنبال سحررفتم…دسشویی تو حیاط بود..هوام سوزداشت..

سحر_خب تموم شد بیا بریم

خودش بعد رفت..چن دقیق چشمامو رو هم گزاشتم

_خانوم شما خونه ما چیکار میکنی؟؟؟

چشامو باز کردم و چن بار پلک زدم..

_اینجا خونه ماس اگه راس میگی خودت اینجا چیکار میکنی هاها؟

لبش و ی وری کرد خب که چی الان پوزخند زدی بااون قیافت…چشم مشکی و ابروهای پُرمشکی پوستش سبزه بوددماغش عقابی…اندامیم نداشت لاغربود

_تموم شدما…چی دیدی؟نگاه دارم؟

نیشمو بازکردم با دیدن نیش بازم..اونم متقابلا بازکرد نیششو

_اره عزیزم دیدن خر صفا داره

بدون اینک منتظر جوابش بمونم دویدم و به ادامه خوابم پرداختم

_ایکبیری…زشت…پاشواماده شو باید بریم

_کجا بریم…کله صبح

سحر:اسگل..ساعت۱۰کجا صبح…پاشو اماده شو بریم تاکی اینجا باشیم..پاشو

اه تا فردا میخواد همینجوری فَک بزنه

بلند شدم و مانتوخردلی با شلواروشال مشکی…رژقرمز زدم و روبه بچه ها کردم:اماده؟؟…دوتاشون عین گاوسرشونو تکون دادن…از فاطی و(چه سریع

دخترخاله شد)عمو خدافظی کردیم…وسوارماشین شدیم

بعد از۳تایه ربع رسیدیم…دوتا املاکی کنار هم بودن…اولی که جوون بود صاحابش …رفتیم دومی

مهتا_سلام حاج اقا

حاج اقا_سلام دخترام…بنشینین

بعد به پسره اشاره کرد..بره بیرون





وبگردی