تعادل يک واکنش حرکتى نمونه است که به يکپارچگى محرکهاى دريافتى از سيستمهاى بينايى و حسِ حرکتى وابسته است. حسن بينايى به شما مىگويد که بدنتان در چه وضعيت نسبى در محيط قرار دارد. دادههاى حسِ حرکتى از گيرندههاى درونى بدن به شما مىگويد اندامها و بخشهاى مختلف بدن در چه وضعيت نسبى در مقايسه با يکديگر هستند.
در مواقعى که بايد تعادل خود را حفظ کنيد، سيل اطلاعات حسى بايد در سيستم عصبى مرکزى يکپارچه شوند و عضلات همواره با توجه به نياز مکانيکى حرکت، فعال يا آرام و در حال استراحت باشند.
بايد در وضعيتهاى نامحدودى بتوانيد تعادل خود را حفظ کنيد. بعضى از اوقات بدن در وضعيت ايستا بايد متعادل باشد و پاره ديگر از مواقع، بهويژه هنگام حرکت به تعادل پويا نياز است. انتظار مىرود بتوانيد نه تنها روى دو پا، بلکه روى ساير اندامها نيز بدن خود را در حال تعادل نگه داريد. ژيمناستها در حرکات متفاوت تعادل بدن خود را حفظ مىکنند. بعضى از اوقات بايد بتوانيد تعادل خود را بر سطوحى غير از زمين مانند نردبان حفظ کنيد. ممکن است حتى بدون اطلاعاتى که دوست داريد و مورد نياز است مجبور شويد تا تعادل خود را حفظ کنيد؛ براى مثال زمانى را در نظر بگيريد که مجبور مىشويد در تاريکى راه برويد.
دانشمندانِ حرکتشناسى چنين نتيجهگيرى کردهاند که سطح اجراء در حرکات تعادلى ويژه همان حرکات هستند (دروواتسکى و زوکاتو، ۱۹۶۷)؛ يعنى اينکه تعادل يک قابليت توانايى عمومى و کلى نيست، بلکه توانايىهاى ويژه و خاصى است. فردى ممکن است در يک حرکت تعادلى اجراء خوبى داشته باشد، در حالى که حرکت ديگرى را در حد متوسط اجراء کند. به همين دليل دوره و سير رشد تعادل به بهترين وجه، مربوط به کار تعادلى ويژهاى است که براى سنجش و ارزيابى اجراء ويژه استفاده مىشود.