تقريباً مىتوان گفت هر عمل حرکتى به نوعى يک مهارت ادراکى - حرکتى است. حرکات شما به محيط، وضعيت و موقعيتى بستگى دارد که که در آن قرار داريد؛ براى مثال، بازيکن داخل زمين در بازى سافتبال سعى مىکند محل پرتاب توپ و کسى را که توپ را مىزند زير نظر داشته باشد. همچنين صداى حرکت توپ روى زمين و دويدن بازيکن مخالف به طرف پايگاه اول (محل پرتاب اوليه) را مىشنود و حتى مىتواند وضعيت بدن و دستها خود را احساس کند. بازيکن اين اطلاعات حسى را با حافظهٔ خود در زمينهٔ تجارب قبلى ترکيب کرده، در نتيجهٔ دنياى اطراف خود را درک مىکند. سپس براساس ادراکات مربوط به محيط تصميم مىگيرد که در چه موقع و در کجا توپ را بگيرد يا به کجا حرکت کند و خود را در چه وضعيتى قرار دهد. او پس از گرفتن توپ آن را به طرف پايگاه اول پرتاب مىکند. سپس ادراکات مربوط به محيط و حرکات خود را به ادراکات ذخيره شدهٔ قبلى اضافه کرده، از آنها براى اجراءهاى آينده کمک مىگيرد.
ممکن است تصور کنيد که شيرجهزننده از سکو مىتواند بدون شنيدن و ديدن آب در پايين، به خوبى مبادرت به اجراء شيرجهٔ موردنظر کند. با وجود اين او نيز بايد چگونگى عملکرد جاذبهٔ زمين را بر بدن خود احساس کند و از موقعيت فضايى تنه و اندامهاى خود قبل از شيرجه و در حال اجراء آن آگاه باشد.
بديهى است ادراک اجراء يک مهارت مشخص چه عمدتاً متکى به اطلاعات بصرى باشد (مانند بازيکن سافتبال)، چه وابسته به اطلاعات حس حرکتى (همانند شيرجهزننده) براى اجراء ماهرانه بسيار مهم است.