کودکان راه رفتن را حدود يک سالگى شروع مىکنند و بلافاصله پس از آن به اجراء مهارتهاى پايهاى ديگر مىپردازند. آنها دويدن و پريدن را در طول سال دوم زندگى مىآموزند و شکلهاى ديگر حرکات انتقالى را به دنبال آن در اوايل کودکى فرا مىگيرند. کودکان ممکن است پرتاب کردن و ضربه زدن با پا را در اوايل دو سالگى شروع کنند؛ اين امر به مقدار فرصتهاى تمرينى و ميزان تشويق و تقويت اعضاء خانواده بستگى دارد. با اين حال اولين تلاشهاى آنها در اجراء مهارتهاى پايهاى به نوعى غير ماهرانه و ناپايدار است. اگرچه حرکات کودکان در مقايسه با بزرگسالان از نظر مکانيکى کارآمد نيست، ولى الگوهاى حرکتى آنها ممکن است با اندازهٔ بدن، قدرت و سطح هماهنگىهاى بدنى آنها تناسب داشته باشد.
کودکان همراه با رشد، تجربهٔ بيشترى بهدست مىآورند، تعليم مىگيرند، از ديگران تقليد مىکنند و در اجراء مهارتهاى پايهاى تبحّر بيشترى پيدا مىکنند. پيشرفت آنها گام به گام و تدريجى بودە، طى آن مىکوشند تا با بهترکردن و پالايش مهارتهاى خود و بهکار گرفتن اصول مکانيکى حرکت هرچه بيشتر به شکل بهينه اجراء نزديکتر شوند. بخش وسيعى از پيشرفت کودکان در اجراء مهارت، نتيجهٔ بزرگ شدن اندازهٔ بدن، قدرت و نهايتاً توانايى توليد نيرو است. با وجود اين تنها افزايش اندازه و قدرت بدن در کودکان موجب تغيير و پيشرفت يک الگوى ابتدايى به شکل پيشرفته و ماهرانه نمىشود، لذا با آنکه اندازه و قدرت بدن به تدريج در کودکى افزايش مىيابد، بايد توجه داشت که تغييرات کيفى و ناگهانى در اجراء مهارتها نيز در اين دوران رخ مىدهد.
يک مثال خوب در اين مورد مهارت پرتاب کردن از بالاى شانه است. کودک دوساله معمولاً با قرار دادن آرنج به سمت هدف، باز کردن مفصل آرنج و سپس رها کردن توپ، اين مهارت را اجراء مىکند. براى اجراء مهارت در اين مرحله تنه و پاها دخالت چندانى ندارند. با استفاده از چنين الگويى از حرکت حتى يک فرد بزرگسال هم نمىتواند توپ را به مسافت خيلى دور پرتاب کند. براى اجراء بيشينه، فرد بايد از الگوى حرکتى که بر اصول مکانيکي، اندازه و قدرت بدن تأکيد داشته باشد استفاده کند.