در نتيجهٔ عدم متمرکز حکومت طى سالهاى سياه (Dark Ages) بين قرن نهم تا چهاردهم دورهٔ فئوداليسم آغاز شد.
دورهٔ فئوداليسم فرا رسيد؛ زيرا مردم پشتيبانى و محافظت نياز داشتند و در آن زمان امپراطوران مقتدر و حکومتهاى قوى که اين پشتيبانى را برآورده کنند کم بودند، مردم به طرف نجيبزادگان، قصرنشينها و زمينداران بزرگ روى آوردند. فئوداليسم نظام زميندارى و مبتنى بر خدمت و تبعيت از نجيبزادگان و لردها بود. لرد صاحب زمين، فيف (Vassal) ناميده مىشد. او اين اجازه را داشت که يک مالک (Flef) را تابع خود سازد. در ازاى استفاده از زمين مالک مديون و ملزم به تبعيت از لرد بود. بخش عظيمى از مردم رعيت بودند و با وجود زحمت زياد سود کمى عايد آنان مىشد. آنها به زمين وابسته بودند و با معاملهٔ زمين و انتقال آن از مالکى به مالک ديگر معامله مىشدند.
براى پسر نجيبزادگان در دورهٔ فئوداليسم دو حره در نظر گرفته مىشد. آنها يا به کليسا مىرفتند و پس از آموزش، روحانى مىشدند و يا به کسوت شواليهها در مىآمدند. اگر تصميم مىگرفتند که در خدمت کليسا قرار گيرند تعاليم مذهبى و دانشگاهى را دنبال مىکردند و اگر به کسوت سلحشورى در مىآمدند، تعاليم جسماني، اجتماعى و نظامى را پشت سر مىگذاشتند. براى يک نوجوان کسوت سلحشورى و شواليهگرى بيشتر از کليسا جذبه و کشش داشت.
تمريناتى را که بايد شواليه انجام مىداد، طولانى و کامل بود. تمرينات بدنى نقش اصلى را بهعهده داشتند. در سن ۷ سالگى پسران براى شروع تعاليم شواليهگرى به قلعهٔ يک نجيبزاده فرستاده مىشدند. نخست با او مثل يک پادو برخورد مىشد و معلم آموزشى او يک زن از قلعهٔ لرد بود. در مدت دوران پادويى او آداب احترام، پيشخدمتي، پيغامرسانى و کمک به اهل خانه را ياد مىگرفت. و باقىماندهٔ دورهٔ کارآموزى را در فعاليت جسمانى براى سالهاى پرالتهاب شواليهگرى آماده مىشد و در رقابتهايى چون بوکس، دو و شمشير بازي، شنا و پرش شرکت مىکرد.