در روانشناسی هر موضوعی را می‌توان از دیدگاه‌های گوناگون بررسی کرد. در واقع، این نکته در مورد همهٔ اعمال آدمی صادق است. فرض کنید از خیابانی رد می‌شوید. از دیدگاه زیست‌شناسی این عمل را می‌توان شلیک عصب‌هائی به‌شمار آورد که عضلات پاهای شما را به‌کار می‌اندازند. اما از دیدگاه رفتاری، همین عمل را می‌توان بدون اشاره به رویدادهای داخل بدن توصیف کرد. در این مثال، چراغ سبز محرکی تلقی می‌شود که شما با عبور از خیابان به آن پاسخ می‌دهید. عمل عبور از خیابان را می‌توان از دیدگاه شناختی نیز بررسی کرد، یعنی به فرآیندهای ذهنی مؤثر در آن رفتار توجه کرد. از دیدگاه شناختی می‌توان عمل شما را برحسب هدف‌ها و نقشه‌هایتان تبیین کرد: شما می‌خواهید یکی از دوستان‌تان را ببینید و عبور از خیابان بخشی از نقشهٔ رسیدن به آن هدف است.


هرچند هر عمل روانشناختی را می‌توان به شیوه‌های گوناگون توصیف کرد، اما پنج رویکردی که در اینجا عرضه می‌شود رویکردهای عمده در مطالعات روانشناختی به‌شمار می‌روند: سه رویکرد که قبلاً به آنها اشاره شد - رویکردهای زیست‌شناختی، رفتاری، و شناختی - به اضافهٔ دو رویکرد دیگر که عبارتند از روانکاوی و پدیدارشناسی. (شکل رویکردها در روانشناسی)


رویکردها در روانشناسی
رویکردها در روانشناسی

پدیده‌های روانشناختی را می‌توان از دیدگاه چندین رویکرد تحلیل کرد. هریک از این رویکردها اعمال آدمی را تاحدودی به‌گونهٔ متفاوتی تبیین می‌کنند و هریک از آنها سهمی در تصویر ما از تمامیت وجود هر فرد دارند. حرف یونانی ”پسی ψ“ گاهی به‌عنوان علامت اختصاری واژهٔ روانشناسی به‌کار می‌رود.