در شرطیشدن عامل نیز خصوصیات زیستشناختی یادگیرندگان، با محدودیتهائی در توان یادگیری آنها همراه است. این محدودیتها به روابط پاسخ و تقویت مربوط میشوند. برای روشن شدن مطلب، کبوتری را در دو وضعیت آزمایشی متفاوت در نظر بگیرید: وضعیت پاداشآموزی، که طی آن حیوان پاسخی را فرا میگیرد که با غذا تقویت میشود، و وضعیت گریزآموزی که طی آن حیوان پاسخی میآموزد که با متوقفشدن ضربهٔ الکتریکی تقویت میشود. در پاداشآموزی، کبوتر پاسخ نکزدن را بسیار سریعتر از پاسخ بالزدن یاد میگیرد. در گریزآموزی، عکس آن صادق است، یعنی کبوتر پاسخ بالزدن را سریعتر از پاسخ نکزدن فرا میگیرد (بولز - Bolles در ۱۹۷۰).
در شرطیسازی عامل نیز نتایج آزمایش فوق، با فرض قابل تعمیمبودن قوانین یادگیری بههمهٔ موقعیتها ناهمخوان است. حال اگر از دیدگاه کردارشناسی (ethology) به مسئله بنگریم، چنین نتایجی قابل تبیین است. توضیح اینکه، پاداش کبوتر در آزمایش فوق، با خوردن و نک زدن به تکمه سروکار دارد که بخشی از فعالیتهای طبیعی پرندگان در کار تغذیه است، اما بالزدن چنین نیست. بنابراین، فرض وجود ارتباط ژنتیک بین نک زدن و خوردن فرض معقولی بهنظر میرسد. در گریزآموزی نیز کبوتر در موقعیت خطرناکی قرار میگیرد که در آن بالزدن از واکنشهای طبیعی این حیوان در مقابل خطر است(ولی نکزدن چنین نیست). میدانیم پرندگان خزانهٔ محدودی از واکنشهای دفاعی دارند، و گریز را فقط زمانی بهسرعت یاد میگیرند که پاسخ موردنیاز یکی از واکنشهای دفاعی طبیعی آنها باشد. خلاصه آنکه، شرطیشدن رفتار عامل، وسیلهای برای یادگیری پیوندهای دلبخواه نیست بلکه مانند شرطیشدن کلاسیک در خدمت برنامهٔ فطری رفتار است.