بهجز موارد نادر، آدمیان به دو جنس مشخص تعلق دارند، و بیشتر کودکان بهتصور روشنی از خود بهعنوان نر (مذکر) یا ماده (مؤنث) دست مییابند. در اینجا کودکان بهچیزی نائل میشوند که روانشناسانِ رشد آن را هویت جنسیتی (gender identity) نامیدهاند. در اغلب فرهنگها، تمایز بیولوژیکی (زیستی) بین نر و ماده بهصورت شبکهٔ گستردهای از باورها و آئینهائی نمایان میشود که تقریباً تمامی حیطههای فعالیت انسان را زیر نفوذ خود دارند. هر جامعهای با قوانین رسمی و هنجارهای غیررسمی خود تعیین میکند که مرد و زن هریک چه رفتارهائی باید داشته باشند، چه نقشهائی میتوانند یا باید برعهده گیرند و چه ویژگیهای شخصیتی برای آنان مناسب است. تعریف رفتار صحیح اجتماعی، نقشها و خصوصیات شخصیتی در فرهنگهای گوناگون متفاوت است، و ممکن است در فرهنگ معینی نیز با گذشت زمان تغییر کند، همانگونه که در آمریکا طی ۲۵ سال گذشته چنین شده است. در هر حال، هر فرهنگ، صرفنظر از تعریف خاصی که از جنسیت دارد، میکوشد از کودکان نوپای نر یا ماده، مرد یا زن برزگسال بسازد.
کسب آن دسته از ویژگیها و رفتارهائی که فرهنگ جامعهٔ معینی برای زنان و مردان خود مناسب میداند، نقشآموزی جنسیتی (sex-typing) نامیده میشود. توجه کنید که نقشآموزی جنسیتی و هویت جنسیتی دو چیز متفاوت هستند. دخترخانمی ممکن است خود را بهعنوان زن پذیرفته باشد، اما نه رفتارهای زنانهٔ جامعهپسند داشته باشد و نه از همهٔ رفتارهائی که مردانه شناخته میشوند اجتناب ورزد.
آیا هویت جنسیتی و نقشآموزی جنسیتی صرفاً حاصل احکام و انتظارات فرهنگی است یا تا حدودی نیز حاصل رشد طبیعی است؟ در این مورد نظریه همداستان نیستند.